در نگاه به خیانتهای نهضت آزادی به ایران از دوران مهدی بازرگان, آیت الله طالقانی, ابراهیم یزدی تا به امروز فراموش نکنیم که مصدق نهضت ازادی را تایید کرد! در برنامه ام در این زمینه نامه های مصدق به بازرگان رابازگو کرده ام!
مصدق و دین, اسلام گرایی و پوپولیسم – خسروفروهر در کانال یک
از ارتش رضا شاهی تا ارتش سایبری جمهوری اسلامی – به یاد قهرمانان ارتش شاهنشاهی ایران, پاسخ خسرو فروهر به زورگیران آخوندی در داخل ایران و هم به زورگیران مبارز نمای صادراتی که چندین سال است با تهدید و توهین مزاحم اپوزیسیون هستند!
دو سال از رفتن زود هنگام بهترین دوستم سوگل آیرم گذشت! سوگل که عاشق میهنش بود, برای آزادی ایران سالها با دانش, خرد و شهامت بینظیرش مبارزه کرد.
گویند گاهی دوستان خوب از خانواده نزدیکترند, سوگل مصداق این سخن بود!
یادش همیشه با من است! 🌻
خسرو فروهر
در ناخوداگاه این “تا دیروز حزب اللهی ها” مانند محسن نامجو, چه نهفته است که به یاد آن روزگارانی که در خانه پدری با مغز کودکانه شان نکاح میشد, هنوز هم به ایرانزمین و بزرگانش مانند کوروش بزرگ و رضا شاه توهین میکنند؟
بر این قربانیان جهل و جنون شیعه چه گذشته است؟ آیا به یاد ان لحظات که “یواشکی” استغفرالله گویان پشت دیوار مسجدی شهوت دوران بلوغشان را با ابو بسیج ثار اللهی یا خواهر زینب همسایه ارضا میکردند, وجدان مذهب زده شان آرامش ندارد؟
میهن ستیزی مگر خود آزاری نیست؟ آیا نفرت و کینه شان از میهن, پژواک از خودبیزاری ناخود آگاه این کودکان مذهب زده امروز موسفید نیست؟
سناریو زندگی آنها در کودکی نوشته شده است که هر چه هم شاید دردناک, به آن خود گرفته و با ان آشنا هستند! جهان مدرنی که در برونمرز نامجو ها چاپلوسانه در ان رنگ عوض کرده اند, برایشان بسیار غریب و نا آشناست! آغوش بیگانه, افیون و خماری ها, مستیها و ولخرجیها همه مسکنی کوتاه ولی نوشداروی راستین دردشان نیستند زیرا دلشان هوای جانماز مادر, ریش های پدر و صدای اذان از مسجد کوچه را دارد ولی از گفتنش شرم دارند! نامجوها ترسو, غمگین و بیش از هر چیز از این شرمگینند که هنوز هم پشت یک دیوار, اینبار پشت دیوار برون مرز “یواشکی” در جستجوی ارضای نیاز هایشان هستند! پس هر بار که اینان به ایران, تاریخ ایران و بزرگانش توهین میکنند, در واقع کودکی حزب الهی دارد استغفر الله گویان آب توبه بر سر خود میریزد!
خسرو فروهر, نهم تیر ماه ۲۵۷۹ شاهنشاهی ایرانی!
توهین های نامجو به کوروش و دیگر بزرگان تاریخ ایران:
چون در چندین و چند برنامه ام پاسخ این مغلطه مبتذل را داده ام, نیازی به زیاد نویسی نمیبینم, ولی گویا منطق در گوش مردمان ما فرو نمیرود!
چرا فکر میکنید که رفتار رضا شاه با پسرش در رابطه با اسلام تفاوت داشت؟ ماخذ؟ چون “آیت الله همگان” گفته است؟ چون در افسانه های هزار یک شب آمده است که ” بی بی سی شهرزاد” در گوش فلان پنجاه و هفتی این قصه را زمزمه کرده بود؟ سریال معمای شاه؟ مصدقی ها؟ چپول های ۵۷؟
تقویم اسلامی را در ایران چه کسی کنار گذاشت ؟ چه کسی به زنان با وجود مخالفت شدید آخوند ها حق رای داد؟ لیست آخوندهای زندانی زمان کدام یک طولانی تر بود؟ جشنهای ۲۵۰۰ ساله؟ تاجگذاری شهبانو به عنوان نایب پادشاهی؟ سپاه دانش؟ انجمن پرورش فکری کودکان و نوجوانان؟ اصلاح قانون خانواده؟ قضات زن و …!؟
آیا با توجه به تاریخ اسلام در ایران, ذهنیت سیاسیون از چپ, مصدقی تا مردم عادی ایران در آن زمان, شاهنشاه آریامهررا میتوان در کانتکست شرایط و واقعیتهای زمانی مردم, جامعه ایران و دنیای ان زمان مذهبی نامید؟آخر آقای فروهر ایشان به مکه رفته بود, به مشهد …؟
خوب اسکندری از بنیانگزاران جنبش چپ ایران نیز همراه خمینی به مکه رفته بود! جلسات جبهه ملی بسیاری با تلاوت قران و سخنرانی فلان آخوند آغاز میشد! اصلا به خودتان زحمت داده اید نامه های مصدق و یا سخنرانی ها و یا خاطراتش را بخوانید؟
نصرت الله امینی وکیل مصدق که اصلا رفیق خمینی بود, خانه وی با زنش آشنا شد و صیغه عقد را هم دوستش خمینی خواند! مصدق ماه محرم هنگام نخست وزیری جلسات روضه خوانی برپا میکرد و با عبا روی زمین نشسته زار زار گریه میکرد! در نامه هایش به پسرش آرزوی زیارت عتبات را دارد! خوب اکنون چه کنیم؟
حالا رضا شاه خوب شد, پسرش فلان شد؟ فردا هم آریامهر خوب خواهد بود و پسرش بد, نه؟
بهتر نبود بجای پامنبر نشینی کلاش ها همانا مبلغین سید جواد طباطبایی و قاسم سلیمانی ها که فقط برای شبیه سازی به خارج صادر و مدتیست جاوید شاه نیز میگویند, برنامه های گوناگونم مانند رشته برنامهایم درباره مصدق و اسلامگرایی را که در آنها بامعتبرترین اسناد تاریخ سانسور شده میهنمان را بازگو میکنم, را مورد لطف خود قرار میدادید؟ چندین برنامه نیز درباره پهلویسم انجام داده ام که پاسخ بسیاری پرسشهای شما هم میهنان در آن یافت میشود. این برنامه ها را با کمی جستجو در کانال یوتیوبم میتوانید پیدا کنید!
آیا کمبود تمرین در اندیشیدن, تحقیق و استدلالات منطقی مشکل بنیادین مردم ماست؟ آیا به همین دلیل هم پای منبر هر که بنشینند حرف های همان فلان را طوطی وار تکرار میکنند؟
خسته ام کردید, تا باری دیگر که پای منبر یک صادراتی دیگر نشستید و آشفته شدید, بدرود!
خسرو فروهر
ملتی که همنشینی با دروغوندان را همازوری و پشت کردن به یاران را آزادگی بپندارد, به پایان خود رسیده است! پایان ما هنگامیست که نه فقط در برابر ضحاکیان جمهوری اسلامی, بلکه در برابر همه کسانی که به نام خمینی, مصدق, میرحسین و یا لنین کشورمان را ویران کرده اند, سکوت کنیم!
ما ایرانیان مدتهاست که در سایه سراب ها, از خود باخته برده بیگانگانی شده ایم. که خانه مان را ویران و مستانه جان و مالمان را به پیمانه زده اند. قرنهاست که دلخوش به قول و قرار دایی جان ناپلئونهای خود پهلوان پندار, آتش بیار بیگانگان شده ایم!
براستی چرا خود را به خواب زدن در برابر شاگردان شیخ خزعلی که با یاری انگلیس و سران وابسته برخی ایلات, خوزستان را عربستان نامید و در تلاش جدایی آن از ایران بود,
چرا سکوت در برابر حزب دموکرات کردستانی که برای تجزیه ایران در ادامه راه قاضی محمدی که با یاری استالین عملا بخش هایی از آذربایجان غربی و کردستان را از ایران جدا کرده بود, درهنگامه جنگ ایران وعراق پس از گرفتن قول “فقط خودمختاری” از فرقه رجوی در کنار آنها, جنایات “هیتلرکهای” پان عربیست حزب بعث, صدام حسین و طارق عزیز بر علیه کردها را فراموشی ماکیاولی کرده بود,
و چرا زانو زدن در برابر فرقه رجوی که روزی زیر عبای خمینی, سپس در آغوش صدام حسین و امروز همراه با نئوکانهای امریکا همواره در آرزوی هم آغوشی با لیلی قدرت به میهنفروشی مشغول بوده اند,
را اخلاقیات سیاسی برای رسیدن به راه آزادی مینامیم؟
گویا هرگز درس تاریخ را فرا نگرفتیم که چه بر سرمان آمد, هنگامیکه در فاجعه پنجاه وهفت در کنار دشمنان ایران, عربده زنان رضا شاه بزرگ و فرزندش آریامهر را که کشورمان را با عشق و اراده پولادین از نابودی, کودکانمان را از مرگ زودرس و زنان میهن را از قید تجاوز و بندگی نجات داده و زنجیرهای بردگی نظام ارباب و رعیتی را پاره کرده بودند, همان دو پادشاهی که مملکتی یا مردمی نود و نه درصد بیسواد را به یکی از مراکز آموزش و دآنش جهانی تبدیل و به یادمان آوردند که تاریخ ما با هجرت محمد آغاز نشده است را خائن, مستبد و نوکر بیگانه نامیدیم!
من میگویم زمان آن رسیده که سرهایمان را بالا بگیریم و بگوییم بس است! بیایید با گردنی افراشته خود را ایرانی بنامیم. زمان آن رسیده است که یوغ بندگی را از شانه هایمان و مهر تحقیر را از پیشانیمان پاک کنیم. بیایید به چاکری و بندگی پایان دهیم و سرور خود باشیم.
تازیان را بندگی آیین ما نیست، مارکسیسم دین ما نیست. آزادی و برابری را میتوان در عشق به میهن نیز جستجو کرد. افیونهای اسلام و مارکسیسم و غرب بزرگ بینی به ما تزریق شدند، تا نشئه باشیم و خود باخته.
بیایید پاک شویم. ایرانی شویم. نه پان ترک و پان کرد و نه جمهوری اسلامی. ساده و سربلند، ایرانی. آلت قتل خود را تیز نکنیم و در دست دشمن نگذاریم. ایرانی باشیم و از ایرانی بودن خود سربلند. اگر اکثریت نادانسته از ما بریده اند، بیایید قطره قطره جمع گردیم و دریا شویم و سیل آسا زباله های اسلام و استعمار را از سرزمین خود بشوییم.
بشود
تا این گونه دلیر و تازه روی و شاد و خرم
این همازوری را به بهترین شیوه به سرانجام
رسانیم.
برای همیاری ماهانه از PayPal:
شما در گزینه پایین میتوانید بین ۱۰, ۲۰, ۳۰, ۵۰, ۷۵, ۱۰۰ و ۲۰۰ یورو مبلغ مناسب خود را انتخاب کنید و سپس روی Subscribe کلیک کنید!