یک سری از لات و لوت ها مدتی است صحبت از مذهبی بودن شاه میکنند و مصدق را رهبر جنبش سکولاریسم مینامند! از شاه و شیخ سخن میگویند و مشیری وار به همه فحاشی میکنند!
همان مصدقی که به پیشنهاد وی آخوند کاشانی رییس مجلس شد! همان مصدقی که بعد ها به آخوند رفسنجانی تروریستی که در کشتن حسن علی منصور دست داشت پول فرستاد! همان مصدقی که روزگاری در مجلس پنجم اذان و اشهد میگفت! همان مصدقی که داماد امام جمعه تهران بود!
حتما حق با این ها است! مانند رهبران جبهه ملی که برای خمینی بشارت نامه نوشتند, اینها حتما استادان سیاست هستند!
خسرو فروهر, ۲۷ دی ماه ۲۵۷۵ ایرانی!
با درود بر همه ايرانيان . وقتى منِ بيسواد ميدانم كه معنى وجوهات (( شرعى )) چيست و از (( وجوهات شرعى )) براى چه كارهايى استفاده ميشدن و (( وجوهات شرعى )) را معمولا چه كسانى ، به (( اخوندها ميدادند )) ، قطعا خوانندگان باسواد و همه برنامه سازان و فرهيخته گان و كنشگران و تحليلگران و محققين و مفسرين در شبكه هاى فارسى زبان نيز ميدانند كه {{ وجوهات شرعى توسط اخوندهاى عمامه گنده گرفته ميشود و براى پرورش اخوند، در مدارس اخوندسازى ، كه به علميه موسومند ، بعنوان شهريه ، هزينه تحصيلى و مخارج اخوندهاى اينده ، (گرفته هزينه ميشود }} با اين توضيح كه بعلت بيسوادى من ، نا كافيست . خاطره اى كه توسط اقاى عبدالكريم سروش ديروز منتشر شده ، را ديدم . در ان خاطره از مرحوم مصدق ، گفته شده كه جلال الدين فارسى ، ( بعلت اينكه نتوانست غيرايرانى بودنش را مخفى كند ، عليرغم اينكه ميليونها پوستر تبليغاتى براى رئيس جمهور اسلامى شدن پخش كرده بود ، در لحظات اخر ، لو رفت و كنار گذاشته شد ) بارى ايشان در حضور اقاى سروش ، به بنيانگزار جمهورى اسلامى ، ميگويد كه ، مرحوم مصدق (( وجوهات شرعى را پرداخت مينمود )) . پاينده ايران سربلند ايرانى . منن خاطره نقل شده توسط اقاى عبدالكريم سروش كه مربوط به زمان تعطيل كردند دانشگاه ها است را در زير ميتوانيد بخوانيد .:::
ما سه نفر برای گزارش امور دانشگاهی پیش آیت الله خمینی رفتیم. دادن گزارش و گرفتن «رهنمود» که تمام شد، سیّد احمد اشاره کرد که برخیزیم. و این رسم همیشگی او بود. تماماً برنخاسته بودیم که شریعتمداری اجازه گرفت که سؤالی را با آیتالله در میان بگذارد. آنگاه با احترام و اختصار تمام گفت: شما که مصدّق را نامسلمان خواندهاید، آیا اطلاعاتی به محضر شریف مستطاب حضرتعالی رسیده است؟ آقای خمینی تأمّلی کرد و سر برداشت و گفت: بلی، اطلاعات بسیار! از آن جمله آیتالله خادمی اصفهانی به من (خمینی) گفت که با اعضای جبههی ملّی و مصدّق در مجلسی بودیم. نوبت نماز شد. دانستیم که مصدّق نمیداند که رکعات نماز عصر چند است! همه سکوت کردیم. جواب آنقدر نامربوط و نارسا بود که جای محاجّه نمیگذاشت. فارسی دلیری کرد و گفت: ولی آقا من شاهد و ناظر بودم که مصدّق وجوهات شرعی خود را به مدرسه کمال میداد. آقای خمینی شنید و آمرانه گفت: این بحث را خاتمه دهید! مبهوت و مسئلهدار بیرون آمدیم. شریعتمداری با من گفت که من جواب خودم را گرفتم: «در این مملکت کسی نباید عَلَم شود».
با درود بر همه ايرانيان . وقتى منِ بيسواد ميدانم كه معنى وجوهات (( شرعى )) چيست و از (( وجوهات شرعى )) براى چه كارهايى استفاده ميشود و (( وجوهات شرعى )) را معمولا چه كسانى ، به (( اخوندها ميدادند )) ، قطعا خوانندگان باسواد و همه برنامه سازان و فرهيخته گان و كنشگران و تحليلگران و محققين و مفسرين و نىيسندگان و روشنفكران و مورخين و منتقدين و محللين و اصلاح گرايان ، بنيادگرايان و تكنوكراتها و ليبراله و سكولارها و عبدالدلارها در شبكه هاى فارسى زبان نيز ميدانند كه {{ وجوهات شرعى توسط اخوندهاى عمامه گنده(( گرفته ميشود)) و براى پرورش اخوند، در مدارس اخوندسازى ، كه به علميه موسومند ، بعنوان شهريه ، يعنى هزينه تحصيلى و مخارج زندگى اخوندهاى اينده ، (( هزينه ميشود)). }} با اين توضيح كه بعلت بيسوادى من ، متاسفانه نا كافى و نا رسا است ، خاطره اى كه توسط اقاى عبدالكريم سروش ديروز منتشر شده ، را ديدم . در ان خاطره كه مربوط به مرحوم مصدق است ، گفته شده كه جلال الدين فارسى ، ( كسيكه به دليل اينكه نتوانست ؛؛غيرايرانى ؛؛ بودنش را مخفى كند ، عليرغم اينكه ميليونها پوستر تبليغاتى براى رئيس جمهور اسلامى شدن پخش كرده بود ، در لحظات اخر ، لو رفت و كنار گذاشته شد ) در حضور اقاى سروش ، به بنيانگزار جمهورى اسلامى ، ميگويد كه ، مرحوم مصدق (( وجوهات شرعى را پرداخت مينمود )) . پاينده ايران سربلند ايرانى . منن خاطره نقل شده توسط اقاى عبدالكريم سروش كه مربوط به زمان تعطيل كردند دانشگاه ها // انقلاب فرهنگى //است را در زير ميتوانيد بخوانيد .:::
ما سه نفر برای گزارش امور دانشگاهی پیش آیت الله خمینی رفتیم. دادن گزارش و گرفتن «رهنمود» که تمام شد، سیّد احمد اشاره کرد که برخیزیم. و این رسم همیشگی او بود. تماماً برنخاسته بودیم که شریعتمداری اجازه گرفت که سؤالی را با آیتالله در میان بگذارد. آنگاه با احترام و اختصار تمام گفت: شما که مصدّق را نامسلمان خواندهاید، آیا اطلاعاتی به محضر شریف مستطاب حضرتعالی رسیده است؟ آقای خمینی تأمّلی کرد و سر برداشت و گفت: بلی، اطلاعات بسیار! از آن جمله آیتالله خادمی اصفهانی به من (خمینی) گفت که با اعضای جبههی ملّی و مصدّق در مجلسی بودیم. نوبت نماز شد. دانستیم که مصدّق نمیداند که رکعات نماز عصر چند است! همه سکوت کردیم. جواب آنقدر نامربوط و نارسا بود که جای محاجّه نمیگذاشت. فارسی دلیری کرد و گفت: ولی آقا من شاهد و ناظر بودم که مصدّق وجوهات شرعی خود را به مدرسه کمال میداد. آقای خمینی شنید و آمرانه گفت: این بحث را خاتمه دهید! مبهوت و مسئلهدار بیرون آمدیم. شریعتمداری با من گفت که من جواب خودم را گرفتم: «در این مملکت کسی نباید عَلَم شود».