فردا دوشنبه چهارم آبانماه، شانزدهمین سالگرد اعدام دکتر "شهره قاسملو" استاد سابق رشته جامعه شناسی دانشگاه ملی (دانشگاه شهید بهشتی ملعون) و همسر یار و همرزم گرامی ما جناب آقای دکتر بحری می باشد.

شانزده سال پیش این شیرزن و مبارز نستوه به بهانه گفتارهای آتشین اش در کلاسهای درسش در دانشگاه ملی، و همچنین بدلیل افشاگری هایی که در سطح جامعه بین المللی در رابطه با گرفتاری و دربند بودن همسرش دکتر بحری برای سالهایی طولانی انجام می داد گرفتار و به زندان رهسپار گردید. پس از دستگیری این "گردآفرید" مبارز، مامورین مزدور رژیم به خانه اش هجوم برده و ضمن زیرو رو کردن اطاق کار خصوصی اش در منزل، به اسنادی دست یافتند که نشان می داد او چه مقالات و نامه هایی برای سازمانهایی چون حقوق بشر، عفو بین الملل، سازمان ملل متحد و سایر سازمانها و جوامع جهانی در رابطه با اسارت و بزندان افکندن همسرش و همچنین افشاگریهایی که درباره شکنجه های قرون وسطایی نسبت به همسرش و سایر زندانیان در زندانهای رژیم ولایت وقیح انجام میشد، ارسال کرده و توجه جهانیان را به فجایعی که بدست مزدوران ملایان در زندانها به انجام میرسد افشا نموده بود.
گو این که هریک از آن اسناد و نوشته ها و پیامها کافی بود که برای خاموش کردن صدای آن "شیرزن" میهن پرست او را نابود سازند اما مهم ترین مدرکی که بظاهر باعث صدور حکم اعدام برای او گردید، دست یافتن به سندی بود که نشان می داد او (که از بدو تولد اعتقادی به دین و مذهب نداشت) به مسیحیت گرویده و غسل تعمید گرفته است.
بیدادگاه رژیم طی مدت کوتاهی به بهانه ارتداد (تغییر دین) برایش حکم اعدام صادر کرد اما همانگونه که اشاره کردیم، این بهانه ای بیش نبود. رژیم می خواست این صدای رسای افشاگرانه را خاموش ساخته و یکی از سلحشورترین میهن پرستان و ایراندوستان را که دانشگاه ملی را پایگاهی برای آگاهی رساندن به جوانان و دانشجویان در مورد اشتباهات و بیدادگری های رژیم ساخته بود از سر راه بردارد، بنابراین به دفاعیه وکل مدافعش که در دادگاه فریاد برآورد: "موکل من اصلن دینی نداشت تا از آن برگشته باشد. او انسانی آزاد اندیش بود که اعتقادی به خدا و دین نداشت و اینک باید مسرور باشیم که عاقبت با خدای یگانه آشنا شده و خداپرستی را انتخاب کرده؛ ولو آن که این شناسایی خداوند از طریق مسیحیت باشد…"
افسوس که این دفاعیه و سایر اقدامات تغییری در حکم بیدادگاه نداد و او را اندکی پس از نیمه شب سوم آبان و آغاز بامداد چهارم آبانماه سال ۱۳۷۲ همراه با هشت میهن پرست دیگر در زندان اوین اعدام کردند و سپس پیکرهای پاک و مقدس این جانباختگان را در گوری دسته جمعی و گمنام در گورستان خاوران مدفون ساختند.
چند سال پس از آن، زمانی که یار ما دکتر بحری عاقبت از زندان آزاد شد در طول یک سال و نیمی که هنوز در ایران بود پیوسته در جستجوی قطعه خاکی بود که پیکر محبوبش را در آغوش خویش جای داده که موفق به پیدا کردن آن نشد و با دلی شکسته و چشمانی گریان بدرخواست ما میهن خویش را ترک کرد و ننگ پناهندگی به سرزمینی بیگانه را بر خویش هموار نمود.
دو سال پس از خروج ایشان از میهن، یاران نفوذی ما در سازمانهای دولتی موفق شدند که محل به خاک سپاری این جانباخته عزیز و گرامی را یافته و به ما این شانس را ارزانی دارند که بر آن خاک تفته مراسمی بعنوان یادبود آن شیرزن میهن پرست برگزار کنیم. روانش شاد و یادش گرامی باد.