فیلم زیر: دختران خردسال ابراهیم کتابدار در شروع سال نو حاضر نشدند با هیچ آهنگی برقصند گفتند فقط آهنگی که برای ایران باشد پخش کنیم سِودا میگفت بابام ایران رو دوست داشت ما هم باید عاشق ایران باشیم. میهن دوستی رو از این کودکان بیاموزیم…
ابراهیم کتابدار متأهل و دارای ۲ فرزندِ دختر به نامهای «سِودا» و «سوگند» بود. وی در مهدیآباد کیانمهر کرج مکانیکی و نمایشگاه اتومبیل داشت. او روز ۲۵ آبان سال ۱۳۹۸ در حالیکه در مقابل محل کارش ایستاده بود، از ناحیهٔ قلب هدف گلولهٔ مستقیم قرار گرفت و جانباخت. سکینهٔ احمدی، مادر ابراهیم کتابدار در این رابطه گفتهاست:
ابراهیم رفته بود مغازه و کاسب بود. با خانمش و بچههایش با ما زندگی میکردند. زنگ زدم که برای ناهار بیاید خانه و پدرش هم برای ناهار دنبال او رفته بود. اما ابراهیم همین که از مغازه بیرون آمده بود هر دو دستش توی جیبهایش بود که گلوله را توی قلبش زده بودند. نه توی درگیری بود نه ربطی به درگیریها داشت اما او را هدف گرفته بودند. از زنگ من به ابراهیم برای ناهار، ده دقیقه هم نشد که به من زنگ زدند گفتند ابراهیم تیر خورده. گفتم یعنی چی تیر خورده؟ گفتند پلیس و بسیج ریختهاند اینجا و درگیری است.
او در ادامه گفت: «من با پای برهنه افتادم توی خیابان، دیدم قیامت است. خودشان گلوله میزدند، مردم را میزدند، زنها را میزدند، هرکسی که میگذشت را میزدند. برده بودند بیمارستان شریعتی و وقتی رسیدم، دیدم تن بیجان بچهٔ مرا روی سرامیک گذاشتهاند.»
پیکر ابراهیم ۲ روز پس از کشتهشدن، به خانواده تحویل داده شدو در بیبی سکینه کرج به خاک سپرده شد. فیلم لحظهٔ تیرخوردن او که توسط دوربینهای مدار بسته ضبط شد، نشان میدهد که در مقابل مغازهٔ خود به همراه چند نفر دیگر بدون هیچ رفتار تحریک آمیز ایستادهاست که ناگهان با شلیک به قلبش به زمین میافتد و کشته میشود.