یاران و هم میهنان درود بر شما و بامدادتان گرامی باد. دقیقه ای پس از نیمه شب دوشنبه چهارم آبان و آغاز سه شنبه پنجم آبان است. دیروز برای ما و تمامی اعضای جنبش همبستگی دانشجویان ایران روزی سخت و طاقت فرسا بود.

نخست این که شانزدهمین سالگرد اعدام یکی از عزیزانمان یعنی زنده یاد دکتر شهره قاسملو، استاد رشته جامعه شناسی دانشگاه ملی و همسر یار عزیز ما دکتر بحری را پشت سر نهادیم. دیگر این که از نخستین ساعات بامداد روز شنبه سوم آبانماه نتوانسته بودیم با دکتر بحری بسیار عزیز و گرامی ارتباط برقرار کنیم که بعد از طریق یاری آگاه شدیم که ایشان بدلیل همان سالگرد همسرش، در وضعیت نامناسبی قرار داشت که خوشبختانه اینک که مشغول نوشتن این مطلب هستم وضعیت فیزیکی ایشان رو به بهبود است اما درباره وضعیت روحی و فکری ایشان هنوز نمی توانیم اظهار نظری بنماییم.
مطلب دیگری که روز گذشته بسختی ما را رنجاند و دلمان را شکست سیل پیامها و ایمیل هایی است که بسوی ما سرازیر گشت که هنوز هم ادامه دارد. ما طی ۲۴ ساعت گذشته تا این لحظه هزاران ، نه… دهها هزار پیام و ایمیل دریافت کرده ایم در رابطه با مطلب آغازین پست دیروزمان به مناسبت روز چهارم آبان و نودمین سالروز میلاد شاهنشاه فقید ایران….! پیامها و ایمیل هایی که گویای این مطلب است که حدود ۳۱ سال فشار فکری و عقیدتی و سیاسی و فردی و اجتماعی تازیان اشغالگر میهن، گروهی از هم میهنان ما را بسختی به ورطه گمراهی و نابودی وجدان و "پوده" شدن افکارشان سوق داده است که از این بابت سخت مغموم و متاسف و نگران هستیم.
هم میهن، ما بارها در این وبلاگ و تارنماهای قبلی جنبش که طی ۶-۷ سال گذشته بارها مسدود و معدوم و از صفحه اینترنت محو گردید به این نکته اشاره کرده بودیم و اینک نیز اعلام می نماییم که ما، برای تمامی عقاید و نظریات و خواست ها و آرزوها و طرز تفکرهایی که در آن بویی از ایرانیت و میهن پرستی به مشام رسد احترام قایل هستیم و در بازنشر این گونه ایده ها خود را محق می شماریم و یا از آن مهمتر، تداوم این کار و راه را وظیفه وجدانی خویش می دانیم.
چرا باید مانند کبک سرمان را زیر برف فرو برده و ……. خویش را به هوا کنیم؟ آیا آنچه که ما به نقل از قسمت بسیار کوتاهی،از بخشی بسیار آموزنده از کتابی سراسر حقایق درباره اسلام و شیعه و ملایان به قلم و نوشته یار عزیزمان دکتر بحری، به مناسبت نودمین سالروز خجسته یکی از شیفتگان ایران و ایرانی انتشار دادیم دروغ و مزخرف بود یا واقعیتی انکار ناپذیر؟
از کسانی که با پیامها و ایمیل هایشان ما را به زیر سوآل برده و نوشته اند که تا کنون تصور می کردند ما جمعیت و گروهی بدون هیچگونه وابستگی به فرقه و مرام و مسلکی و فقط در فکر میهن و هم میهن هستیم؛ سوآل می کنیم آیا ما دروغگو و هزار رنگیم یا شمایانی که با نوشته ها و پیام هایتان صد در صد نشان دادید که بوقلمون صفت هستید و به هرسویی که باد موافق بوَزَد به همان سوی بادبان خویش را بر می افرازید؟
چرا باید آنقدر بی وجدان باشیم که سی و هفت سال خدمات چشمگیر و میهنی انسانی وطن پرست را نادیده انگاشته و به مقتضای زمانه که اینک در چنگال مشتی ظالم دین فروش روزگار سپری می نماییم، سنگ وااسلاما به سینه بزنیم؟ آیا کور و کر هستید و نمی بینید که از سی سال به اینسو در هر تظاهرات و همایش و راهپیمایی هایی میلیونها هم میهن ما و شما فریاد "مرگ بر آخوند" سر میدهند؟ آیا در همین چند ماهه اخیر پس از کودتای مشتی اوباش و الواط بی سروپا، کم کشته و زخمی و اسیر دادیم…! کشته ها و زخمی ها و اسرایی که یک صدا و همدل فریاد زدند و می زنند که ما نه دین و مذهب را قبول داریم و نه رژیم دینی و مذهبی را زیرا که اینها دروغ هایی بیش نیستند..؟
آری، ما نیز قبول داریم که در این موج میلیونی خروش و خیزش هم میهنان ما شاید کمتر حرفی از نظام پادشاهی و یا شاهنشاهی مطرح گشته و نقطه عطف شعارها و خواسته ها جمله معروف: " نه شرقی – نه غربی – جمهوری ایرانی" بوده است اما به رغم تمام اینها، هیچ دلیل و منطق و برهان فکری و عقیدتی در کار نیست که ما یکی از رادمردانی را که ایران ما را در سخت ترین دوران بحرانی با هدایت و راهبری خردمندانه خویش بسوی ترقی و پیشرفت و سربلندی سوق داد، نادیده انگاشته و زادروز این ابرمرد را یادمان نگیریم…
هم میهنانی که به ما ایراد گرفته و با پیام هایتان ما را خائن به اهداف هموطنان نام برده اید؛ آیا وقت آن نشده که به معنای واقعی دموکراسی بیاندیشیم و به این نکته برسیم که هرکسی واقعا آزادیخواه و دموکرات باشد باید… بلی، باید هرگونه ایده و عقیده و مرام و منشی را تحمل نماید تا از میان ایده ها و آرمانهای مختلف، در زمان مقتضی بهترین را بعنوان راهکار هدایت میهن بسوی ترقی و سربلندی انتخاب نماید. ایده ها و راهکارهایی را که اکثریت ملت بدان تعلق خاطر نشان خواهند داد و نه ایده و مرامی را که به فکر و اندیشه ما خوش آیندتر و پسندیده تر است….! دموکراسی یعنی احترام به هر نظریه ای که ابراز می شود و سپس سرتعظیم و تسلیم فرود آوردن به خواسته ی اکثریت ما نمی گوییم که اکثریت ملت خواهان نظام مشروطه پادشاهی هستند. ما در مقاله دیروز نه گفتیم و نه نوشتیم که صد در صد خواستار یا مایل نظام یا مرام و مسلک و ایده خاصی هستیم زیرا از نظر ما زمانی خواهد رسید که اکثریت ملت تصمیم خواهند گرفت چه سیستمی برای آینده میهن بهتر است و ما نیز به حکم پیروی از دموکراسی در برابر این اکثریت سر خم خواهیم نمود.
ما با احترام نهادن به چند هزار سال تاریخ میهن سربلند خویش، به یکی از شخصیت های ممتازی که نه تنها چند صفحه، بلکه هزاران صفحه از تاریخ معاصر ما به او و کارهای نیکویش برای ترقی و پیشرفت ایران تعلق گرفته است، زادروزش را گرامی داشتیم و به بازماندگانش و نیز آن گروه از هم میهنانی که هنوز عشق و علاقه آن رادمرد را در سینه حفظ کرده اند تبریک و تهنیت گفتیم.