به گزارش خبرگزاری فرانسه، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا امروز با اشاره به شورش روز گذشته گروه شبه نظامی واگنر در روسیه گفت: این بحران شکاف های واقعی و جدی در راس حاکمیت روسیه را پدیدار کرد.
آنتونی بلینکن که با شبکه آمریکایی سی بی اس مصاحبه می کرد، گفت: این یک شکست استراتژیک ویرانگر برای پوتین در تمام جبهه ها، اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیک است. طی ماههای گذشته شاهد افزایش تنش در درون حاکمیت روسیه بودیم که به اینجا کشیده و امروز دقیقا نمی دانیم این وضعیت ما را به کدام سمت خواهد برد. فکر نمیکنم که ما هنوز پرده آخر را دیده باشیم.
ناظران می گویند: گروه واگنر که بازوی کرملین در جنگ اوکراین بشمار می رفت، در جنگهای سوریه، لیبی و برخی کشورهای آفریقایی آبدیده شده بود. شورش گروه واگنر علیه حکومت روسیه میتواند پیامدهای بزرگی نه تنها برای نقشآفرینی این گروه در این مناطق، بلکه برای جایگزینی شبکههای مالی و نظامی ایجادشده توسط واگنر در نقاط دیگر داشته باشد.
به نوشته میدل ایست آی، این گروه مزدور که روز جمعه شورش مسلحانهای را آغاز کرد، در دهه گذشته شبکهای از روابط نظامی، تجاری و سیاسی ایجاد کرده که لیبی، سوریه، سودان و امارات متحده عربی را در برمیگیرد. تا همین اواخر، نیروهای واگنر مهره مهمی برای حمایت از ارتش روسیه در جنگ اوکراین بودند. گروه واگنر یک گروه مزدور است که با جنگهای چریکی و شهری بسیار آشنا است. این اتفاقات شرایط روسیه را در نقطه انجمادی قرار داده است که وضعیت را برای کادر رهبری این کشور بسیار مشکل میکند.
۳ نشانه جدی از سست شدن تسلطِ پوتین بر روسیه
نکته قابل تامل این است که ظاهرا تسلط پوتین به روسیه به شدت دچار خدشه شده و روسیه کنونی مخصوصا در ابعاد امنیتی، از کمبودهای جدی رنج میبرد. نباید حادثه دیروز را به مثابه رویدادی جدا و منفرد ارزیابی کرد. تحلیلگران پیشتر نیز در مورد رگههایی از تضعیف تسلط پوتین بر روسیه نکاتی گفته بودند. اساس همین رویدادها فضای مساعدی را برای گروه نظامی واگنر جهت حضور مستقیم نظامی فراهم ساخت. در این زمینه میتوان به سه رویداد مهم و محوری اشاره کرد.
۱. مورد نفوذ به شهر مرزی بلگرود
در روزهای گذشته، دو گروه شبه نظامی متشکل از ملی گرایانه روسی (به نام “سپاه داوطلبان روسی” و “گروهان روسیه آزاد”) که مخالفان جدی ولادیمیر پوتین و تداوم حضور وی در قدرت هستند، و به نوعی با دولت اوکراین متحدند، از حریم مرزی روسیه عبور کردند و حتی وارد شهرهای مهم منطقه مرزی بلگرود شدند.
تصاویر مختلفی از حضور تانکها و ادوات زرهی این شبه نظامیان در شهرهای منطقه به بیرون درز کرد و با اعتراضات جدی ساکنان محلی و انتقادات علیه مقامهای سیاسی و نظامی و امنیتی روس همراه بود. موضوعی که در نوع خود حاکی از آن بود که ارتش روسیه از حیث نیروی انسانی و رصد تحولات مرزی، با کمبودهای جدی رو به رو است و در این رابطه آسیب پذیر است.
وقوع این حادثه سبب شد تا طیفهای قابل توجهی از ساکنان منطقه بلگرود روسیه از ترس جان خود به مناطق امنترِ دیگری مهاجرت کنند.
۲. حمله پهپادی به کرملین
چند ماه قبل بود که دو پهپاد مهاجم وارد حریم هوایی مسکو و کاخ کرملین شدند و یکی از آنها به سقف یک ساختمان در محوطه کرملین برخورد کرد. مقامهای روسی تاکید کردند که این حمله کارِ نیروهای اوکراینی بوده و هدف اصلی آن نیز ترورِ پوتین بوده است. با این حال، بسیاری از این مساله تعجب کردند که چگونه پهپادهای مهاجم توانستهاند تا محل اقامت رئیس جمهور روسیه نفوذ کنند و سیستمهای پدافندی و امنیتی روسیه نتوانستهاند این حمله را پیش بینی و خنثی کنند.
پس از این حمله، مقامهای روسی تهدید کردند که راهی جز حذف ولادیمیر زیلِنسکی رئیس جمهور اوکراین باقی نمانده است. با این حال، شاهد اقدامات چندانی از سوی آنها در این حوزه نبودیم.
۳. وقوع شکافهای جدی در دستگاههای امنیتی روسیه
پوتین از ابتدای جنگ اوکراین، با چالشهای جدی در حوزه حکمرانی رو به رو بوده است. او تنشهایی را چه به صورت آشکار و چه پنهان، با چهرههای مهم سیاسی و اقتصادی و امنیتی روسیه در مورد دستورکارهایش مخصوصا با محوریت جنگ اوکراین تجربه کرده است. یکی از نمونهها ارسال مداوم نامههایی از سوی یکی از چهرههای امنیتی روسیه به رسانههای غربی با نام مستعار بوده است. تشکیلات امنیتی روسیه هنوز هم موفق نشدهاند فرد ارسال کننده نامهها را شناسایی کنند.
در این میان، وقوع اختلافات میان ژنرالهای ارشد روسی در مورد نحوه اداره جنگ که خود را در قالب حذف ژنرال سوروکین از فرماندهی و انتصاب ژنرال گراسیموف نشان داده و هممچنین شورش نظامیان واگنر همه و همه نشان دهنده یک واقعیت بوده و آن این است که پوتین از موقعیتی صد در صد مستحکم برخوردار نیست.
همین مسائل نیز سبب شدهاند تا روسیه در مقام یک ابرقدرت، مورد حمله موشکی و پهپادی قرار بگیرد و یا نیروهای متخاصم در شهرها با ادوات زرهی حضور مییابند. این موارد بسیاری از رسانههای بینالمللی را به این جمعبندی رسانده که نباید پوتین را مرد آهنینِ سابق در نظر گرفت. شاید وی به نوعی وارد دوران رکودِ قدرت خود در صحنه سیاسی روسیه شده و باید محذورات و محدودیتهای حضورش در صحنه قدرت را پذیرا باشد.