آرش رحمانی پور در نامه ای دیگر که تاریخ آن مربوط به یک ماه پیش از اعدام است، در خصوص حکم اعدام خود نوشته است:
“می گویند آرش گناهکار است چون جوانی است فاسد و به خداوندان این کشور اعتقاد ندارد و خداوندان نو به جای آنها می گذارد. من جوانی فاسدم چون گناهانی دارم. گناهکار مدعی است که امور جدی را سرسری می گیرد و درون وجدان تاریخ ما را زیر سوال می برد و چنان می نماید که به بعضی امور اعتنایی تام دارد در صورتی که هرگز به آن عنایتی نداشته است.
می پندارد با ماست اما با بیگانه و دشمن دوستی می کند، می پندارد از ماست اما به تاریخ ما ریشخند می زند. آیا این ریشخند گناه نیست که درخور سزا باشد؟ شاید کسی بگوید آیا شرمگین نیستی که در دنیا چنان زندگی کردی که جان خود را به خطر انداختی؟ در جواب به معترض خواهم گفت اشتباه در این است که اندیشه مرگ و زندگی نزد تو اهمیت دارد ولی چنین نیست و تنها چیزی که شخصی باید نگران آن باشد این است که آنچه می کند درست است یا نادرست و حقیقت است یا باطل و ارزش است یا … . وگرنه تمام دلاورانی که در عرصه ی دفاع از این مرز جنگیده اند از سفیهان بوده اند”.
متن وصیت نامه ی آرش رحمانی پور که در اختیار کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران قرار گرفته است در پی می آید:
به نام دوست
پدر و مادر واژههایی است که زیباییش آرامم میکرد اما من ارزش این زیبایی را نتوانستم به خوبی درک کنم ولی افتخارم وجود آنها بود.
چیزی به پایان نمانده است.نماز و روزه و دیگر حقوق دینی که به گردن داشتم و تازه با آن اخت شده بودم را به خدا میسپارم.
و اما ایران. من افتخارم این است که ایرانی بودم و برای ایران گردنم بوی طناب دار را حس کرد.
در مورد نظام اسلامی حاکم چیزی نمیگویم چون حکایت عجیبی خواهد بود اگر زمانی کسی این نوشته را بخواند.
تن کشته و گریهی دوستان
به از زنده و خندهی دشمنان
مرا آر ]عار[ آید از آن زندگی
که سالار باشم کنم بندگی
آرش رحمانیپور
۸۸/۱۱/۷
iranbbb.org