بهرام مشیری، «پدیده»ای که بایدازنوشناخت!(1)

خسرو  فروهر 

PDF: بهرام مشیری پدیده ای که از نو باید شناخت ! نوشته برای دانلود

بهرام مشیری،«پدیده»ای که بایدازنوشناخت!(1)

 

(از«استادکاظم غوّاص»تا«استادبهرام مشیری»)

 

*حدود 45 سال پیش، شاعرگمنامی به نام «کاظم غوّاص» شعرهای«حزین لاهیجی »رابنام خویش چاپ می‌کردوبااین کار،اعتبار و شهرت بسیار زیادی به دست آورده بودبطوریکه شاعران بزرگی ماننداستادشهریار،نیمایوشیج، نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری، سیمین بهبهانی و دیگران به دیدار ِ«استادغوّاص»می رفتند وبه دوستی بااو افتخارمیکردند!، امّا

*بهرام مشیری مانند«بحرالعلوم»و«علّامهء دهر» دربارهء همه چیزوهمهء کس،اظهار«فضل» می کند ومعلوم نیست که او اینهمه اطلاعات مختلف وگسترده را کِی؟ یادر کجا آموخته است؟ واساساًپایه ومایهء تحصیلاتش چیست؟

*بهرام مشیری حتّی یک مقالهء ارزشمنددربارهء شاهنامهء فردوسی ننوشته، امّادریک «خودشیفتگی»(نارسیسیسم)، کار  ِ سَتُرگ استادجلال خالقی مطلق(درتصحیح 30سالهء شاهنامهء فردوسی) را به سُخره گرفته و در حالیکه ازخواندن حتّی یک صفحه کتاب به زبان عربی، عاجزوناتوان است، ترجمهء گرانقدر استاد محمودمهدوی دامغانی(استاد ِمُسلّم زبان وادبیّات عرب)را بی ارزش  دانسته است!!

  

یادآوری:

نوشتهء زیر، متن یک برنامهء تلویزیونی است که چندین بار بازپخش و تکرارشده است. استقبال ازاین برنامه، نشانه ای از بیداری وآگاهی ملّی ما است. براین اساس، بنابه خواست بسیاری ازدوستان(خصوصاً ازداخل ایران) این برنامه اینک با اضافاتی،ازگفتاربه نوشتارتبدیل شده و انتشار مییابد.

 

خسرو فَرَوَهر

 

* * *

سال هاست که من دربرنامه های مختلف  تلویریونی، عقایدآقای بهرام مشیری دربارهء تاریخ ایران را موردنقدوبرّرسی میدهم، مجموعهء این نقدها در حدود ده برنامه، اینک در«یوتیوب»موجوداند، امّاخواندن مقالهء «درنگی در یاوه‌گویی ما ایرانیان»، باعث شده تادراین باره روشن تر صحبت کنم.

مقالهء «درنگی در یاوه‌گویی ِ ما ایرانیان» نوشتهء آقای «بهرام مُحیی»، مقالهء روشنگری است که بدنبال کالبدشکافی فرهنگی مااست[1]. بقول نویسندهء مقاله: این«یاوه گوئی» درسال های حکومت اسلامی« در پهنه‌ء جامعه به یک اپیدمی و گونه‌ای «ورزش ملّی» تبدیل شده است». به زعم نویسندهء محترم:

یاوه‌‌‌سرایی در رایج‌ترین روال خود، ترکیبی از نادانی و پُرگویی است و هنگامی گریزناپذیر میشود که آدمی درباره‌ء مسائلی اظهارنظر کند که یا از آنها چیزی نمیداند یا کم میداندیاوه‌گویان پهنه‌‌ء گسترده‌ای از موضوعات گوناگون در اختیار دارند تا در آن جولان بدهنددر واقع می‌توان گفت کهشمار زیادی از آنان از راه یاوه‌گویی ارتزاق می‌کنند».  تظاهر بیمارگونه به«همه چیزدانی» باعث میشودتابرخی ها درباره‌ء هر موضوعی اظهارنظر کنند.اینان، هیچ تعهّدی نسبت به حقیقت ندارند بلکه بعنوان«بحرالعلوم»، «علّامهء دهر»، «استاد» و غیرهبدنبال کسب شهرت و منافع خویش اند.

درعرصهء تاریخ معاصر، یاوه گویان باپُرگوئی و دستبُردن به حافظهء تاریخی ملّت ودادن آگاهی های نادرست، بدنبال خلع سلاح فکری جامعه هستندو ازاین نظربقول«هری فرانکفورت»(متفکر آمریکایی): «یاوه گویان از دروغگویان نیز دشمنان ِ خطرناک‌تری برای حقیقت هستند.».

آقای بهرام مشیری نیز مانند«بحرالعلوم» و «علّامهء دهر» دربارهء همه چیزوهمهء کس،اظهار«فضل» میکند: از «کربلای امام حسین»بگیرید تا «کربلای 28مرداد».از فلسفهء ایران وجهان بگیرید تا شاهنامهء فردوسی. از موسیقی ایران بگیرید تاسکولاریسم ولیبرالیسم. از «جهان ِ هستی چگونهآغازشده؟ »و«معراج پیغمبراسلام»بگیرید تا«امام زمان»و جن گیری و شیّادی وشعبدبازی! …

«عوام الناس سرزمین جاوید»همالبتّهاین همه افاضات را« ناشی از دانش بیکران ِ  استادمشیری» میدانند، اما ازخود نمی پرسندکه آقای بهرام مشیری اینهمه اطلاعات مختلف وگسترده را کِی؟ یادر کجا آموخته  است؟ واساساًپایه ومایهء تحصیلاتش چیست؟

از«استادکاظم غوّاص»تا«استادبهرام مشیری»!

حدود 45 سال پیش، شاعرگمنامی به نام «کاظم غوّاص» شعرهای«حزین لاهیجی »(شاعرعصرصفوی) راباعوض کردن نام شاعر ِاصلی، به نام خویش چاپ میکردوبااین کار، اعتبار و شهرت بسیار زیادی به دست آورده بود بطوریکه شاعران بزرگی ماننداستاد محمدحسین شهریار، نیمایوشیج، نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری، سیمین بهبهانی ودیگران به دیدار او میرفتند وبه دوستی با او افتخارمیکردند.

این شهرت کذائیامّادیری نپائید زیرا دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با پیدا کردن نسخهء خطی شعرهای «حزین لاهیجی» (در كتابخانهء آستان قُدس رضوی)، متوجهء سرقت «استادکاظم غوّاص» شد و آن را افشا کرد. این ماجرا، مانندبُمبی درجامعهء ادبی ایران صدا کرد و به عنوان یکی از مشهورترین سرقت‌ها درتاریخ ادبیات ایران شناخته شد.

ماجرای «استادکاظم غوّاص» مرا بیاد آقای مهندس بهرام مشیری می اندازدکه مدّتی است مانند« غوّاص»شهرتی یافته است!

بااین یادآوری، ضمن مراجعه به وبسایت شخصی ِ آقای بهرام مشیری وخواندن ِ  زندگینامهء چندسطری ِ او،ملاحظه میکنیم که آقای مشیری درقبل از انقلاب اسلامی؛ افسر ارتش شاهنشاهی بوده ولی بخاطرتخلّفاتی، از ارتش اخراج شد. باهمهء شایعاتی که دربارهء این«تخلّفات» وجوددارد، ما ازکمّ وکیف ِتخلّفات آقای مشیری درارتش چیزی نمیگوئیم ولی میدانیم که او درسال 1970 عازم آمریکاگردیدو اینک مدّت 43سال است که دراین کشوراقامت دارد.  

 

نکتهء مهم!

نکتهء مهم این است که درهمهء سال های اقامت درآمریکا (یعنی 43سال)،آقای بهرام مشیری هیچگاه،هیچ تحصیلی درهیچدانشگاهی و درهیچ رشته ای از تاریخ وفرهنگ ایران انجام ندادبلکه بنابرسایت رسمی خودِ آقای مشیری، دراین 43سال، اوفقط ازیک دانشکدهء خصوصی و گُمنام، وابسته به «کاتولیک»ها!! مدرک فوق لیسانسی دررشتهء «علوم مواد ومهندسی شیمی» باتحقیق دربارهء «هیروشیما»!!اخذکرده است!.!!. اینکه «هیروشیما» چه ربطی به تاریخ وفرهنگ ایران دارد؟ بماند، امّا بخاطرفقدان ارزش علمی این «مدرک ِ کاتولیکی»!!، آقای مشیری نتوانست شغلی درآمریکا پیداکندو لذا پس ازمدتی سرگردانی وبیکاری،بهترین راه برای کسبنام ونانرا واردشدن به عرصهء تلویزیون ها ومخالفت با رضاشاه وخاندان پهلوی زیرعکس شادروان دکترمحمّد مصدّق دانست وازآن هنگام تاکنون، دربرنامه ای بنام«سرزمین جاوید»، دربارهء تاریخ وفرهنگ ایران  موعظه میکنددرحالیکه دراین 43سال آقای مشیری نتوانسته حتّی یک کتاب یایک مقالهء ارزشمنددربارهء تاریخ وفرهنگ ایران چاپ ومنتشرکند. بنابراین: مانند«استادکاظم غوّاص»که اشعار «حزین لاهیجی»را به نام خویش«چاپیده» بود، بنظرمی رسدکه آقای مشیری نیز درحسرت چاپ حتّی یک کتاب یایک مقالهء ارزشمند،اینک آثار و مقالات دیگران را «چاپیده» و بنام مبارک شان به بینندگان ِ برنامه های خویش عرضه میکند (ظاهراً درنظرآقای مهندس بهرام  مشیری، واژهء «چاپیدن» از«چاپ کردن»اخذشده است!!!)، چگونه؟!

 

منابع اطلاعات بهرام مشیری!

امروزه باجستجوئی ساده در اینترنت،به راحتیمی توان با بدست آوردن ده ها مقالهء مختلف درهرزمینه ای و مونتاژ کردن آنها، عوام الناس ِ«سرزمین جاوید» را ازدریای بیکران معرفت ودانش ِ خود متحیّرومتعجّب ساخت! درحالیکه میدانیم که مثلاً 35سال پیش از آقای بهرام مشیری،کسانی ماننداستادعلی میرفطروس درکتاب های«اسلام شناسی»(جلد1و2)و«حلاّج» وبعد،درکتاب«ملاحظاتی درتاریخ  ایران»، وسپس،دکترمسعودانصاری(درکتاب«روانشناسی محمّد»،«بازشناسی قرآن»و کتاب های دیگر)و استاد شجاع الدین شفا(درکتاب معروف «تولّدی دیگر») و زنده یاد«آلهء دالفک»(درکتاب«پژوهشی در زندگی علی») با ارجاع  به صدها کتاب ورساله،دربارهء اسلام ،حملهء اعراب به ایران،نقداندیشه های علی شریعتی ودیگران،سخن ها گفته بودند.گفتنی است که کتاب«اسلام شناسی ِ» علی میرفطروس 11ماه قبل از انقلاب اسلامی 57 (درفروردین ماه 57)منتشرشده بود،یعنی در زمانی که آقای بهرام مشیری درشهرهای مختلف آمریکابرای«آیت الله خمینی»تبلیغ میکرد. بنابراین، بهرام مشیری خوشه چین ِ زحمات و رنج های او ودیگر بزرگان است.

بهرام مشیری که حتّی یک مقاله دربارهء شاهنامهء فردوسی ننوشته، دریک «خودشیفتگی»یا«نارسیسیسم»[2]،کار ِسَتُرگ استادجلال خالقی مطلق درتصحیح وپژوهش 30سالهء شاهنامهء فردوسی را به سُخره گرفته و نیزدرحالیکه ازخواندن ِحتّی یک صفحه کتاب به زبان عربی، عاجزوناتوان است، دربرنامهء 9دسامبر2013 سرزمین جاوید، ترجمهء ارزشمنداستادمحمود مهدوی دامغانی(استاد ِمُسلّم زبان وادبیّات عرب) ازکتاب «طبقات واقدی»را بی ارزش دانسته است!!

 

ناکامی فرهنگی و دُشنام!

این«خودشیفتگی»(نارسیسیسم)متاسفانه باعث شده تا آقای مشیری بجای قدردانی از استادان ومحقّقان ِ پیشکسوتِ خود، به آنان دشنام وناسزا  داده تاشایدمانند «کاظم غوّاص»-ردِ پای اقتباس هایش  را بپوشاند!! این دشنام ها وناسزاها به استادان ومحقّقان ِپیشکسوت، درعین حال، بازتاب ناکامی های آقای مشیری درنوشتن وانتشار ِحتّی یک کتاب ومقالهء ارزشمنددربارهء تاریخ وفرهنگ ایران است.

زبان تند بهرام مشیری علیه شخصیّت های تاریخ وفرهنگ ما، چنان است که می تواند«مدرسهء رفاهِ»تازه ای بسازدتا در پُشت ِ بام  آن(مانندآقایان دکترابراهیم یزدی وحجت الاسلام هادی غفّاری و خلخالی)عوامل «ضدانقلاب»را نابودکند. بااین شیوهء دادگاه های انقلاب اسلامی است که بهرام مشیری دربرنامهء 19اکتبر2012 ضمن اینکه استاد علی میرفطروس را «دروغزن ِ بی شرم» مینامد، خواستار محاکمهء او در دادگاه شده است، چرا؟ :بجُرم توهین به«هستی ونیستی کشوروتاریخ ومردم ایران»(یعنی دکترمحمّدمصدّق)!!

این «تمامیّت خواهی»یا«توتالیتاریسم» ِ آقای مشیری و مترادف دانستن دکترمصدّق با«هستی ونیستی ایران وتاریخ ومردم ایران» طبیعتاً به  نوعی فاشیسم منجرمیگرددکه ازدرون آن، «پیشوا»یا«امام خمینی» زاده میشود!

باهمان شیوهء دادگاه های اسلامی است که آقای مشیری، استادشجاع الدّین شفا، احمدشاملو، استادناتل خانلری، استادجلال متینی، استادجلال خالقی مطلق، دکترهوشنگ نهاوندی ودیگران را نیز«فرومایه و پَست»، «از عوامل ساواک شاه»، «بی مایه» و غیره نامیده است و ضمن لجن مال کردن شخصیّت وخدمات تاریخی رضاشاه، میکوشدتا (مانندآیت الله خلخالی)، آرامگاه رضاشاه را ویران سازد!

 

تاریخ باید توسّط مورّخان نوشته شود!

آقای مشیری دربرنامهء «سرزمین جاوید»(1388) گفته است:

هر کی از راه  میرسه برای ما تاریخ می نویسه، طرف مهندسه، کشاورزه، آخوندهتاریخ ما رو باید مورّخ ها بنویسند».

اگراین سخن ِ درست را ملاک بگیریم، سئوآل این است که باتوجه به اینکه آقای مهندس بهرام مشیری در43سال اقامت خوددرآمریکا،هیچگاه، درهیچ دانشگاهی ودرهیچ رشته ای ازتاریخ وفرهنگ ایران تحصیل نکرده، پس چرا خود، بدون کمترین صلاحیّت ِ علمی و دانشگاهی، ازتاریخ وشخصیّت های تاریخی سخن میگوید؟

بهرام مشیری (14اکتبر2012) درتلویزیون اندیشه، دربرنامهء «نسیم شمال»ضمن تائید ضعف زمینه های دموکراسی درایران میگوید:

درکشورهای عقب مانده یا جهان سوم،پادشاهی مشروطه امکان پذیرنیست»…بااینحال آقای مشیری دریک تناقض گوئی آشکار، از محمدرضاشاه انتقادکرده و  مدّعی است:

محمدرضاشاه می بایستی مانند پادشاه انگلستان می بود...»!!

مشیری نمیگویدکه کدام فرهنگ واندیشه ونهادسیاسی یاساختاراجتماعی ِ ایران مانندکشورانگلستان بودتا محمدرضاشاه مانندپادشاه انگلیس باشد؟ ازاین گذشته،آیاخود ِدکترمصدّق مانند نخست وزیر انگلستان بود؟!

مجری محترم «نسیم شمال»، با ذوق زدگی نامناسب،آقای بهرام مشیری را«احمدکسروی دوم»خطاب می کند!! بی آنکه بگوید: احمدکسروی نویسندهء حدود80 کتاب بود(مانندکتاب های معروف «تاریخ مشروطهء ایران»،«تاریخ هیجده سالهء آذربایجان»، «شهریاران گمنام»، «آذری یا زبان باستان آذربایجان» و…).احمدکسروی، همچنین نویسندهء صدهامقالهء ارزشمندبودکه مجموعهء آنهادرکتاب«کاروندکسروی»(بکوشش یحیی ذکاء،انتشارات امیرکبیر،1352)منتشرشده اند، درحالیکه آقای مشیری فاقدحتّی یک مقالهء ارزشمندمیباشد.

kasravi

ازاین گذشته، احمدکسروی ازستایشگران پُرشور رضاشاه بودو ازاصلاحات اجتماعی وایران ساز ِ رضاشاهعمیقاًپشتیبانی میکرد. او،همچنین،با چند زبان مهم جهانی آشنائی داشت،درحالیکه بهرام مشیری هیچیک ازاین مراتب ادبی و علمی ِ زنده  یاداحمدکسروی را ندارد. ازاین گذشته،احمدکسروی بنابرسُنّت تاریخنگاران راستین، دارای انصاف، دادگری و راستگوئی در گزارش تاریخ بود، بقول پروفسور «مینورسکی»:

«کسروی، روحِ تاریخنگار ِ راستگو را دارا است.او در جزئیات، دقیق و در ارائه، شفّاف است».

درحالیکه،کینهء سوزان آقای مشیری نسبت به رضاشاه و اصلاحات اجتماعی او چنانکه خواهیم دید، اندیشه های بهرام مشیری را به نظرات آیت الله خمینی وفدائیان اسلام(کُشندگان احمدکسروی) نزدیک می کند، بنابراین،مقایسهء بهرام مشیری با احمدکسرویاساساًنادرست و یک«قیاس مع الفارق» است!

 

کویرفرهنگی!

بهرام مشیری  ظاهراً دریک«کویرفرهنگی»زندگی میکند، بهمین جهت درعرصهء تاریخ ایران هیچ درخت تناوری نمی یابد بطوری که دربرنامهء23مارس 2011 مدّعی شده:

دراین تاریخ، یک آدم حسابی بود،بقیّه که همه دزدبودندآن یک آدم حسابی هم دکترمحمّدمصدّق بود»…

اگرمنظورآقای مشیری از«تاریخ»،کُل ِتاریخ ایران باشد، دراینصورت به زعم ایشان،کوروش وزرتشت وبابک خرّمدین و، همه دزدبودند! ولی اگر منظورآقای مشیری، تاریخ معاصرباشد،دراینصورت در دیدگاه او، نه امیرکبیر ومستوفی الممالک جائی دارند ونه مشیرالدوله و پیرنیا و سپهسالار و محمدعلی فروغی وده ها شخصیّت ممتاز دیگر

باچنان ستایش اغراق آمیزی ازمصدّق،بهرام مشیری دربرنامهء«سرزمین جاوید»( 1386)گفته بود:

به نظر من فردوسی و دکتر مصدّق، این دو نفر معیار هستند برای ایرانی بودن ِ هر ایرانی، کسی که با این دو نفر مشکل داره ،یه چیزیش میشه».

مشیری این واقعیّت را پنهان میکند که مصدّق هیچگاه از فردوسی سخنی نگفت ونیزهیچگاه به کوروش بزرگ افتخارنکرد. آیادکترمصدّق زمانی که والی مستوفی خراسان بود نمیتوانست آرامگاه فردوسی را تعمیرکندیادستی به سر وروی آن بکشد؟ت امنتظررضاشاه نمانیم که چنان آرامگاه باشکوهی برای فردوسی بزرگ بسازد؟

درواقع،آنچه که ازنظررضاشاه مهم و ارزشمندبود، درنظر مصدّق، خواروبی مقدار بود، لذا مخالفت های دکترمصدّق با اصلاحات عظیم  دوران رضاشاه را می توان ازهمین دیدگاه  درک وبررسی کرد: رضاشاه،راه آهن احداث میکرد، مصدّق باآن مخالفت میکرد. دانشگاه میساخت، مصدّق باآن مخالفت میکرد، کشف حجاب میکردوبه زنان، آزادی وحقوق اجتماعی میداد، مصدّق باآن مخالفت میکردو

 

نکتهء عجیب!

نکتهء عجیب  اینکه بهرام مشیری دربرنامهء«سرزمین جاوید» مدّعی است:

درزمان[حکومت 27ماههء] دکترمحمدمصدّق،تابوت اسلام،بیرون برده شده بودومهندس مهدی بازرگان هم،اول یک فردملّی بودواصلاً ازاسلام صحبت نمیکرد»!!!

این ادعا نهایت ناآگاهی وبی اطلاعی آقای مشیری رانشان میدهدزیرابانگاهی سطحی به آثار مهندس مهدی بازرگان آگاه میشویم که مهندس بازرگان سالها پیش ازظهورخمینی وانقلاب اسلامی، یکی ازنظریّه پردازان ِ«ولایت فقیه» بود به طوری که 16سال پیش از انقلاب اسلامی ،بازرگان درکتاب «بعثت وایدئولوژی»(سال 1341، ص295) مدّعی شد:

bazargan1

درایدئولوژی الهی(اسلامی)،قانونگذار ِ اوّل وازل،خداست واَحَدی(چه سلطان،چه مردم یاطبقات ِ آن ازطریق مجلس،شورا،ورفراندوم)،حقّ ِ وضع قانون وتعیین تکلیف ندارند»

بازرگان درهمین زمان ضمن مخالفت بااصلاحات اجتماعی دوران محمدرضاشاه، تاکیدکرد:

هرکس به خمینی پُشت کند،به قرآن پُشت کرده است»!

bazargan2

bazargan3

بنابراین،این ادعای بهرام مشیری هم   بی پایه ودروغ است آنجاکه میگوید:

میوهء تلخ آن رژیم(یعنی رژیم پهلوی ها)این آخوندهائی است که ماداریم ازجمله کارهائی که آن دو(یعنی رضاشاه ومحمدرضاشاه)کردند،یکی هم جمهوری اسلامی است»!!!

برخلاف نظر آقای مشیری،بسیاری ازرهبران جبههء ملّی(ازجمله مهندس عزّت الله سحابی)معتقدند:

دوران[حکومت 27ماههء] دکتر مصدّق، دوران  رشدوشکوفائی روحانیّت بود،دورانی که نیروهای مذهبی به رهبری آیت الله کاشانی، آیت اللهسیدابوالفضل زنجانی،آیت الله حاج سیدرضازنجانی ، آیت الله سیدمحمودطالقانی،مهندس مهدی بازرگان، آیت الله محلّاتی و گروه فدائیان اسلام،ستون فقرات جنبش ملّی شدن نفت به رهبری مصدّق را تشکیل میدادندودقیقاً ازهمین زمان نیروهای«ملّی مذهبی»درسپهرسیاسی ایران  آشکارشدند.

mosadegh1

mosadegh2 mosadegh3

mosadegh4 fatemi1

fatemi2fatemi3

ازاین گذشته،آقای مشیری که آنهمه درمذمّت امامان شیعه و«کلب آستان علی» دادِ سخن میدهد، ازبیان این واقعیّت هراسان است که دکترمحمد مصدّق هم درنطق هایش درمجلس شورای ملّیبارها -(ازجمله درنطق دورهء چهاردهم مجلس) ضمن استفاده از کلمات اسلامی ِ «قصاص»، «شهادت»، «مفسدفی الاض»  و«محاربه با خدا» گفت:

من سگ ِآستان امام حسین هستم

بااینحال، بنظربهرام مشیری:

دکتر محمد مصدق 500 سال از زمان خودش جلوتر بود»!!!

 

رضاشاه،فرزندخَلَف ِ انقلاب مشروطیّت!

گفتیم که درعرصهء تاریخ معاصر، یاوه گویان باپُرگوئی و دستبُردن به حافظهء تاریخی ملّت ودادن آگاهی های نادرست، بدنبال خلع سلاح فکری جامعه هستندو ازاین نظربقول«هری فرانکفورت»(متفکر آمریکایی): «یاوه گویان از دروغگویان نیز دشمنان ِ خطرناک‌تری برای حقیقت هستند.».

بقول عموم محقّقان، این رضاشاه بودکه بااقدامات قاطع واستوار خود به حضوروسلطهء روحانیّون شیعه درعرصه های قضائی، آموزشی واجتماعی خاتمه دادو براین این اساس، باتوجه به یکی آرمان های اوّلیّهء انقلاب مشروطیّت، استاداحسان یارشاطر،ماشالله آجودانی، شاهرخ مسکوب، علی میرفطروس ودیگران، رضاشاه را، «فرزندخَلَف ِ انقلاب مشروطیّت» ویااقدامات اصلاحی اورا «تداوم آرمان های انقلاب مشروطیّت» نامیده اند!

دکترمِهراملکی درکتاب «نقش دین ومتولّیان آن درتاریخ اجتماعی ایران» نشان می دهدکه باسلطنت رضا شاه، سياست ِ مذهب زدايی وترویج ایراندوستی ومدرنیزه کردن ایران، موردتوجهءرضاشاه و شخصیّت های فرهنگی آن زمان قرار گرفت ودر نتیجه، روحانيّت شيعه وسازمان های مربوط به آن بشدّت تضعیف گردیدند.همچنین،توجهء رضاشاه به اقلیّت های مذهبی(مانند زرتشتی ها،ارمنی،یهودیان وبهائیان) وحضورآنان درعرصه های اجتماعی وفرهنگی جامعه، باعث رشدوقدرت گیری نیروهای اجتماعی جدیدی شدآنچنانکه بقول«ارباب كيخسرو شاهرخ»(رئیس انجمن زرتشتیان ونمایندهء زرتشتیان درمجلس شورای ملّی):

keykhosro shahrokh

زرتشتیان از آن پس میتوانستند گمشدگان خرابه‌های مداين را در خانهء [رضاشاه]پهلوی پيدا كنند».

بااینهمه، آقای مشیری اقدامات مهم رضاشاه درتضعیف سلطهء روحانیّت شیعه  را به حساب دکترمصدّق میگذاردومدّعی است کهدرزمان دکترمصدّق تابوت  اسلام،بیرون برده شده بود»، درحالیکه دیدیم که بقول مهندس عزّت الله سحابی ودیگران:

دوران[حکومت 27ماههء] دکتر مصدّق، دوران  رشدوشکوفائی روحانیّت بود».

 

خسرو فروهر, آذر ماه ۲۵۷۲ ایرانی

ادامه دارد

بخش دوم: : بهرام مشیری،«پدیده»ای که بایدازنوشناخت!(2)

http://libertyforiran.org/fravahar/?p=959 

_______________________________

1درنگی در یاوه‌گویی ِ ما ایرانیان»نوشتهء بهرام مُحیی:

            http://news.gooya.com/politics/archives/2013/11/171213.php 

2در روان‌شناسی «خودشیفتگی»(نارسیسیسم)بیانگر عشق ِ افراطی به خود و تکیه بر خودانگاشت‌های درونی است.در روانپزشکی نیز نارسیسیسم ِ افراطی براساس خصیصه‌های روانی و شخصیتّی در عشق بیش از اندازه به خود و خودشیفتگی بی حد و حصر شناسایی می‌شود و آن را نوعی اختلال روانی می‌دانند،نگاه بفرمائیدبه:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B4%DB%8C%D9%81%D8%AA%DA%AF%DB%8C

لینک تلویزیونی:

http://www.youtube.com/watch?v=8W9mqedRMz8&feature=youtu.be

http://www.youtube.com/watch?v=COIvWK_UL7g&feature=youtu.be

 

 

این نوشته در نوشته ها ارسال و , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

21 دیدگاه دربارهٔ «بهرام مشیری، «پدیده»ای که بایدازنوشناخت!(1)»

  1. خشایار پارسا می‌گوید:

    راستش نقدی ندیدم، جز توهین [و صدالبته ستایش از آقای میرفطروس]. این‌که آقای مشیری در دانشگاهی نبودند و مدرک دانشگاهی‌ای نشان ندادند و این‌که کتابی از ایشان منتشر نشده، هر چند می‌توانند نکته‌هایی مهم تلقی شوند اما به خودی خود نقض اندیشمند بودن ایشان و خطا بودن سخن‌هایشان نیست. و این که دکتر مصدق با آخوندها هم نشست و برخاست داشتند – در کنار بسیاری دیگر از گروه‌های جامعه – دلیل نمی‌شود که چنان گروهی در دوره‌ی کوتاه نخست‌وزیری وی قدرت گرفتند و نه در دوران طولانی قدرقدرتی شاهی که خود را نظرکرده‌ی خدا و حضرت ابوالفضل می‌دانست و حقوق برای آخوندها در نظر گرفته بود! دوست عزیز، کمی انصاف!

    • admin می‌گوید:

      با درود, هم میهن گرامی سپاس از نقد شما, خوشحال میشوم بفرمایید کجا من توهینی به آقای مشیری کردم!! که من در صورت لزوم از ایشان عذرخواهی کنم !؟

      در رابطه با آقای مصدق هم آنچه گفته شد بدون توهین نقل حقایق و مستندات تاریخی بود. زمانی که آقای مشیری ایشان را نماد سکولاریسم خطاب میکنند بر باور من همان ایرادات که ایشان به پادشاه مملکت گرفتند را میشود به خود آقای مصدق و یاران ایشان نیز گرفت.

      سعی کنیم انتقاد از شخصیت های تاریخی را با چماق اخلاقیات کاذب سرکوب نکنیم .

      سپاس از مهر شما,
      خسرو فروهر (صمدی)

    • بهرام شاهى می‌گوید:

      جناب آقاى پارسا،

      نا آشنايىِ آقاىِ مشيرى با تاريخ و ادبيات ايران، به راه درست، يعنى از راه درس خواندن در دانشگاه و پژوهش نمودن و، با بهره بردن از راهنمايى استادان، صد البته بسيار مهم و قابل توجه است. بى شك، هر كس (از جمله اين كمترين) ميتواند ديدگاه خويش را درباره جهان، تاريخ،….داشته و بازگو كند. اما، كيست كه بتوان او را “آموزگار” ديگران دانست؟ آن كس كه دانش (از جمله تاريخ و جامعه شناسى) را از راه درست آموخته است.

      ببينيد دوست عزيز: من دوستِ يك جراح هستم. او در اين كار خبره است، سررشته دارد، آزمون هاى گوناگون را پشت سر گذاشته است و شايستگى خويش را در اين كار به كرسى نشانده است. هم از راه دانش آموختن در جاىِ ويژه اين كار (دانشكده هاى پزشكى معتبر در ايران و آمريكاى شمالى)، هم از راه پژوهش (نوشتن مقالات پزشكى گوناگون) و هم از راه تجربه: درمانِ ، بى گزاف، ده ها هزار بيمار. اينك، چنين بينديشيد كه فرزند دوازده ساله شما، خداى ناكرده، دچار بيماريى شده است كه جراح زبردستى را نياز است تا جان او را نجات دهد. آيا جان فرزند خويش را به دست او مى سپاريد يا به دستِ، مثلاً، كسى همچون من كه از روىِ كنجكاوى، و چه بسا سودجويى، چند كتاب درباره جراحى خوانده ام و براى خويش “دكانى و بازارى” فراهم كرده ام؟ خداوند، خرد و راستى را گواه بگيريد و به اين پرسش پاسخ دهيد: “آيا جانِ فرزندتان را به دست مردى كه در علم پزشكى و جراحى تحصيلات رسمى، قابل تاييد و قابل قبول نداشته است، ميدهيد”؟

      دانش هاىِ “جامعه شناسى” و “تاريخ” تنها يك تفاوت شگرف دارند: گزندى كه از بيسوادى، بى خردى، نادانى، يا غرض ورزىِ “استادِ مورد اعتماد” فرا مى رسد، نه يك تن، بلكه صدها يا هزاران تن (بايد بگويم صدها يا هزاران “خرد و روان” نه “تن”) را پريشان مى كند. از اين روست كه “آموزه هاىِ” آقاىِ بهرام مشيرىِ بى سواد (اين را از راه گستاخى و توهين نميگويم. ايشان “سواد” كلاسيك ” در زمينه هاى مورد ادعاى خويش را ندارند) زهرآلود و زيان بار هستند.

      به گمان اين كمترين، آقاى فروهر كوچكترين گستاخى به آقاى بهرام مشيرى نكرده است.

      سرانجام، ايكاش استاد على ميرفطروس را بهتر ميشناختيد و با كارهاى او بيشتر آشنا ميبوديد. پس آنگاه ميدانستيد كه همين جمله معترضه شما “…(و صد البته ستايش از آقاى ميرفطروس)….” چه سان ناروا، بيدادگر و ناسزاست.

      با احترام،
      بهرام شاهى

    • فرهنگ می‌گوید:

      دوست عزیز جناب آقای پارسا
      این چه بلایی است که ما ایرانیان بدان گرفتاریم چرا همه باصطلاح اندیشمندان ایرانی یا باید از شاه متنفر باشند ویا از مصدق . چرا ما درک یک واقعیت ساده را نداریم که هر دو نفرشان از همین جامعه وفرهنگ مذهبی وخرافاتی معاصر برخاسته اند اینکه یکی سگ آستان حسین ویکی خود را نظرکرده امامی میداند از همین واقعیت برخاسته است چه بسا پدر بزرگ من یا شما ویا اقای مشیری هم بدین مناصب دست میافتند بدتر از اینها را در سوابقشون میدیدیم.
      ما باید هردو پدیده رو نقد کنیم انهم بدون تعصب ایدئولوژیک که متاسفانه اکثریت ایرانیان شدید بدان گرفتارند.من 4بار آسیب شناسی رو بدون حب وبغض خواندم با اینکه ضدیت وکینه به خاندان پهلوی وسمپاتی به شادروان مصدق داشتم اما این اثر را یک پدیده نو ومنصفانه وسرشار از واقعگرایی یافتم .آیا مخالفین شاه توانایی این رو دارند که واقعا بدور از این خصلتها<برای یکبار هم که شده شاه یا پدرش رو نقد علمی کنند.من فکر نمیکنم اندیشمندان نسل گذشته چنین توانایی رو داشته باشن.باز هم فکر نمیکنم .آنها هنوز اسیر همان توهمات ذهنی آن دوران بسر میبرند .

    • شما اگر میخواهی نبینی یا خودت را به آن راه بزنی،بما مربوط نیست. بیندیشید، یاد بگیرید و دشمنی تان را با پهلوی های انساندوست و ایرانساز کنار بذارید. صرفن نمیتوان با نشستن در فیسبوک و وب گردی و پامنبری اوستا بهرام مشیری بودن، خود را آگاه نشان داد. با سپاس

  2. سهراب احمدی می‌گوید:

    درپاسخ به جناب آقای خشایار پارسابایدبگویم که عجیب است که ایشان توهین های مکرر آقای مشیری به بزرگان فرهنگ و تاریخ ما،یعنی استادشجاع الدین شفا،استادجلال خالقی مطلق،استادجلال مینی و… را نادیده می گیرندودرعین حال،مقالهء مستندشمارا«چیزی جزتوهین»!!!نمی دانند
    آیا این است مفهوم«پارسا»ئی؟!
    اگرآقای بهرام مشیری بتوانددریک برنامهء تلویزیونی (دربرابرمردم )،یک مقالهء 20سطری دربارهء تاریخ وفرهنگ ایران بنویسد،من به ایشان«ایمان»خواهم آورد.

    باعرض پوزش

  3. شاهرخ معتمد می‌گوید:

    آقای فروهرعزیز

    با عرض تشکرازبرنامه های خوب تان درتلویزیون اندیشه،خصوصاً دربارهء«انقلاب اکتبر» و «جدائی آذربایجان وکردستان ازایران»درمصاحبه باخانم دکترمهرا ملکی،دربارهء مفالهء مربوط به جناب مشیری وبازتاب گستردهء آن، بایدبگویم که دردجامعهء ما،درد«دجّال زدگی» و«دجّال پروری»است،فرقی نمیکندکه این«دجال»،خمینی باشدیااحمدی نژاد ویاآقای بهرام مشیری….شما دربرنامه های خودتان این مسئله را ناشی از«ذهنیّت جهان سومی» تلقّی کرده ایدکه من فکرمی کنم که درست است.
    بنابراین،بااین فرهنگ«دجّال زدگی» و«دجّال پروری» است که انسان فرهیخته ای مانند زنده یاداحمدکسروی را ترورمی کنندویااستادعلی میرفطروس توسط عوامل پنهان وآشکارجمهوری اسلامی، ترورشخصیّت می شود،چرا؟برای اینکه این دو، علیه«دجّال زدگی» و«دجّال پروری»ی جامعهء ما طغیان کرده اند.
    برای بیرون آمدن ازاین فرهنگ ذلّت وخواری،به کوشش های کسانی مانندشما نیازمندیم

    بااحترام
    شاهرخ معتمد

  4. فروغ شاملی می‌گوید:

    جناب آقای فروهر

    اززحمات وکوشش های ارزندهء شما برای روشنگری درتاریخ ایران به سهم خودم سپاسگزارم
    درتکمیل سخن آقای سهراب احمدی،درموردنوشتن یک مقالهء 20سطری مستندوبی غلط توسط آقای مشیری،بنده هم تاکیدمی کنم که اگرآقای مشیری بفرمایندکه شغل وحرفهء شان درآمریکا چیست؟ وخرج یک زندگی مجلّل در«لاس وگاس»وخصوصاًهزینه های سنگین 3برنامهء تلویزیونی ایشان ودوستانش ازکجاتامین میشود؟،بنده هم به ایشان «ایمان»خواهم آورد وبه «استادکاظم غوّاص» لعنت خواهم کرد.
    چه مانعی دارد؟ایشان که هزاران باراز آقای رضاپهلوی پرسیده اند:«ازکجاآورده ای؟»…یک بارهم خود ِآقای مشیری به این سوآل جواب دهند:
    «ازکجاآورده ای؟»

    باتشکرمجدّداززحمات شما
    فروغ شاملی
    ازآمریکا

  5. حبیب محمدی می‌گوید:

    برای بنده خیلی عجیب است که آقای بهرام مشیری باداشتن آن«مدرک کاتولیکی»،سالهادرلس آنجلس وتوابع به شغل رفوگری وتعمیرات لوله کشی مشغول بود،چطورناگهان «علّامهء دهر»شدوبابافتن آسمان به ریسمان،ازرضاشاه ودیگرخدمتگذاران تاریخ ایران،انتقام میگیرد
    سئوآل خانم شاملی سئوآل بنده هم است که هزینه های بسیارزیادوماهانهء 3برنامهء تلویزیونی آقای مشیری وشرکا چطور؟ازکجا تامین می شود؟آنهم درشرایطی که بیکاری وبحران های مالی،کمرخیلی ازایرانیان شریف وزحمتکش را درآمریکا شکسته است!

    موفق باشید

    حبیب محمدی،لس آنجلس

  6. عارف تابش می‌گوید:

    با سلام
    من برنامه هاي آقاي مشيري را دنبال مي كنم هر چند در زمينه مذهب و زدودن آن از جامعه مفيد است ولي از نظر تحليل تاريخي متاسفانه نظرات ايشان كاملا” عوامانه است و جز روشنفكران عوام محسوب مي شود, و درياي اطلاعات ايشان بيشتر از چند دهم ميليمتر عمق ندارد .

  7. یادگار دوران می‌گوید:

    آقای فروهر ضمن سپس از نوشته شما لازم به یاداوری هست که مشکل اساسی میهن دوستان نداشتن تریبونی مناسب هست و این مشکل حتا در اوج پادشاهی محمد رضا شاه هم وجود داشت به نحوی که رژیم پهلوی با آنهمه خدمات به ایران در جانگ تبلیغات با این متحجران ” توده ای ” و ” ملی مذهبی ” شکست خورد و مردم عاشق افسانه بیشتر باور داشتند که صمد بهرنگی یا تختی کشته شده اند تا اینکه تحقیق کنند و بخوانند . لازم به یادآوریست که اسمعیل رایین در مقدمه کتاب فراماسونری در ایران مینویسد جرات چاپ آنرا در هیچ چاپخانه نداشتم چرا که توده ایها در هر چاپخانه جاسوسی را گمارده بودند تا کتابها را قبل از چاپ به آنها معرفی و سپس با جعلیات قبل از چاپ هر کتاب بر علیه ان تبلیغات منفی گسترده به راه میانداختند . در مورد مشیری هم باید دقت کرد که رژیمی که در ایران و جهان ملت را به جرم (سب نبی ) اعدام میکند از چه کانال های حتا مشوق ایشان هم هست ؟ و این تذگی ندارد نگاهی به خاطرات کیانوری رهبر میهن فروش حزب توده نشان میدهد که این رژیم برای کوبیدن پهلوی مدرن حتا اصول اولیه خود را هم زیر پا میگذارد و به سگ های پاچه گیر خود اجازه حمله را میدهد حتا اگر به ضرر خودش باشد

  8. iranzad می‌گوید:

    حزب توده ایران چرا و به چه مجوزی در سال ۵۷ و ۵۸ از کسانی که مشکوک تصور میکرد دربازداشگاه های خود بازجوئی و آنها را شکنجه میکرد ؟؟!!
    برگرفته از مصاحبه جدید ” محمد مهدی پرتوی ” با نام مستعار ” خسرو ” رهبر تشکیلات مخفی حزب توده با خبرگزاری فارس در ۲۳/۳/۹۴
    این نخستین بار است که می‌خواهم دلیل دستگیری خود در سال 59 را افشا کنم. اواخر مرداد سال 59 در یکی از جلسات هفتگی با کیانوری، خدایی و هاتفی، کیانوری به من گفت
    یک مأموریت برای تو دارم.

    گفت یکی از افراد ساواکی متعلق به جریان ضدانقلاب هست که اینها می‌خواهند در نمازجمعه بمب‌گذاری کنند.

    خُب قبلاً هم حزب به این قبیل جریانات نفوذ می‌کرد و به دادستانی خبر می‌داد، مثل جریان قطب زاده.

    کیانوری در این جلسه گفت من با آقای قدوسی که در آن زمان دادستان انقلاب تهران بود صحبت کردم و به او گفتم ما این افراد را پیدا می‌کنیم و به شما می‌دهیم منتها چون شما درست بازجویی نمی‌کنید سرنخشان گم می‌شود و بقیه افراد آنها دوباره شروع به سازماندهی و فعالیت می‌کنند. آنها (قدوسی) گفتند مقدورات ما همین است چون ما نمی‌توانیم شکنجه کنیم و شکنجه از نظر قانون اسلام ممنوع است.

    کیانوری به قدوسی می‌گوید این مورد را تحویل ما دهید تا ما برای شما اطلاعات بگیریم. در این مورد خاص آقای قدوسی مخالفت نمی‌کند. سازمان هم این وظیفه را به گردن تشکیلات مخفی انداخت.

    حقیقت این است که اساسا این امور، با روحیات من سازگار نیست، اما سران حزب گفتند این کار عجله‌ای است و تا صبح فردا باید فرد مورد نظر دستگیر شود. همین الان بروید خانه این فرد را تحت نظر بگیرید؛ صبح فردا دادستانی او را دستگیر می‌کند و تحویل حزب می‌دهد.

    در مورد مکان نگهداری این فرد هم مطلبی بگویم. حزب به غیر از چاپخانه اصلی که در تهرانپارس بود و تجهیزات کاملی داشت، خانه برخی افراد را هم در اختیار می‌گرفت.

    زیرزمین منزل یکی از دانشجویان پزشکی که خودش و همسرش عضو حزب بودند را در نظر گرفتیم که دیوارهای آکوستیک داشت. از آن طرف هم به تیم تعقیب و مراقبت خبر دادیم بروند روبروی خانه آن فرد که تا صبح فرار نکند. ‌یک نفر را هم همراه ما کردند که کاراته کار بود و گفتند وقتی ضربه می‌زند، جایش نمی‌ماند. قرار بود او مسؤل بازجویی باشد.

    ** بیان برخی موضوعات شرم‌آور است

    یعنی در حقیقت وظیفه ما این بود که ما متهم را به روش خودمان بازجویی کنیم و اطلاعات بگیریم. ببینید ما به کجا کشیده شده بودیم. (بغض می‌کند)

    شاید خیلی‌ها دوست نداشته باشند این حقایق بیان شود چون شرم‌آور است ولی من می‌گویم که بدانید خود ما چه کردیم و به کجا کشیده شدیم.

    داستان عجیب و غریبی است. کیانوری با من در خیابان قرار گذاشته بود در حالی که در ماشین دادستانی بهمراه یکی از معاونین دادستان نشسته بود. مثلا من مسئول تشکیلات مخفی بودم. این‌قدر اوضاع بل بشو بود. این یکی از نمونه‌هایی است که نشان می دهد سازمان چگونه ضربه‌پذیر شد.

    به هر حال ما با 2 نفر از بچه‌های عضو تشکیلات و 3 نفر از پاسداران دادستانی به خانه آن متهم رفتیم و او را دستگیر کردیم.

    به اتفاق کیانوری که در ماشین دادستانی نشسته بود، به چهارراه قصر رفتیم. کیانوری با آن مسئول به داخل دادستانی رفت و قرارهایش را گذاشت. بعد از اینکه از دادستانی بیرون آمد به من گفت خودت با آنها هماهنگ کن و رفت.

    ما تا عصر آنجا منتظر ماندیم چون مثل اینکه اختلافاتی بین خود آنها برای تحویل متهم بود.

    درنهایت متهم را به همراه یک پاسدار تحویل ما دادند و گفتند ظرف 24 ساعت باید او را برگردانید.

    او را به همان منزلی که در نظر گرفته بودیم منتقل کردیم. دیروقت بود. شام خوردیم، هنوز بازجویی از متهم را شروع نکرده بودیم که یک عده پاسدار به داخل خانه ریختند. گویا یکی از همسایه ها به کمیته زنگ زده بود و اطلاع داده بود که اینجا رفت و آمد مشکوک صورت می‌گیرد.

    ما به پاسداران گفتیم مأموریت داریم. آن پاسدار همراه ما نیز برگه هویتش را نشان داد. گفتند اگر برگه مأموریت ندارید باید با ما بیایید. همه ما را به کمیته بردند. روز قبل کیانوری به من گفته بود برای این مأموریت باید اسلحه همراه داشته باشیم و چند اسلحه هم عقب ماشین گذاشته بودیم.

    ما را با همان ماشینی که آمده بودیم اسکورت کردند. من در ماشین از بچه‌ها خواستم از اسم مستعار استفاده کنند.

    در کمیته از ما پرسیدند که از کجا هستید؟ گفتیم مأموریت داشتیم. گفتند از کجا؟ گفتیم سری است و نمی‌توانیم بگوییم. پاسدار همراه ما با دادستانی تماس گرفت و آزاد شد اما ما را بردند به اتاقی که سلف سرویس بود و شام خوردیم. بعد رفتند ماشین ما را گشتند و وقتی اسلحه‌ها را پیدا کردند همه را زندانی کردند.

    24 ساعت آنجا ماندیم تا اینکه بعد ما را به اوین بردند. آنجا گفتیم ما از حزب توده ایران هستیم و حالا با افتخار نیز می‌گوییم که با دادستانی همکاری می‌کنیم و انتظار داریم شما با آقای قدوسی تماس بگیرید تا آزاد شویم.

  9. باربد می‌گوید:

    خسرو گرامی ،
    نقد خردورزانه شما خیلی بهم چسبید .
    سپاس

  10. marshall shokouhi می‌گوید:

    افردوسی طوسی امروز منم
    بفرهنگ ِ این کشور و میهنم
    سرایم همان سان که او سفته بود
    سخن ها ز راستی که او گفته بود
    سرایم به از هر کسی در جهان
    چو فردوسی ِ طوسی ِ مهربان

    اگر غره ام من سزایم بود
    چو فرهنگ ایران صدایم بود

    نگفتم یگی واژه از تازیان
    نوشتم بفارسی شکر قند ایرانیان

  11. marshall shokouhi می‌گوید:

    جنگ امروز ما جنگ فرهنگی است….جنگ کوبیدن فرهنگ تازیان. جنگ بر کنای لغات عربی تا جائیه میسر است….

    فرهنگ و زبان ایران را بالا ببریم.
    ببالا بریم نام این سر زمین
    بفرهنگ ِ فرخده ی ِ نازنین

    بپارسی شکر قند این سرزمین
    نویسیم و خوانیم درینجا چنین

    خداونده بودیم اندر جهان
    بگیتی بر ِ مردمان مهربان

    بگفتار و کردار اندیشه ی زیستن
    خداونده بودیم بر ِ خویشتن
    چه شد ما که اینگونه اینجا شدیم؟
    چنین مانده و خوار و سوا شدیم؟

    افرهنگ ِ خویشتن براندیم سخت
    افرهنگ تازی نشاندیم به تخت

    بنام خداوند جان و خرد
    کآبروی رفته باز آورد

    مارشال شکوهی شاگرد کوچک فردوسی

  12. کوشان می‌گوید:

    مرسی بابت این روش شناساندن لمپنهایی که واقعا بر روی منبرهای از نوع لوس انجلسی نشئه گویی میکنند.این واقعیت است نه تهمت و برچسب.میتوانم در این مورد مفصل بگویم و بنویسم و سند ارائه دهم و با مرور تاریخچه کردار و گفتار ایشان و تحول این سیر بر اساس منفعت مالی و شخصی ، به صحت این مدعای واضح و مبرهن بنده برسید.مایه تاسف اینجاست که روزی ال احمد ها و شریعتی ها ملتی را به خاک سیاه نشاندند و امروز حسرت این را میخوریم که چطور چنین ناروشنفکران فریبکار و زشت سیرتی را به عنوان الیت صادق شناختیم و بدبختی جائی که امروز کاریکاتورهای اینها بر ملت حقنه میشوند و باز داریم همان سیاق فریب خوردن را تکرار میکنیم.حیرت است ملتی که تجربه اش همیشه بلامصرف است

  13. ایرانی می‌گوید:

    استاد محترم و ایران دوست جناب آقای فروهر
    برنامه های شما را نگاه می کنم و دوست دارم، از اینکه مطالعه می کنید لذت می برم و از اینکه آگاه کننده با ما سخن می گویید سپاسگذارم.
    استاد محترم رمانی در باره یکی از مبارزان ایرانی در صدر اسلام نوشته ام بیم آن دارم که اگر در ایران اقدامی برای چاپ آن انجام بدهم هم رمان و هم خودم گرفتار شویم خواهش می کنم در صورتی که با انتشارات یا کسانی که بتوانند نقدی انجام دهند ارتباطی دارید بفرمایید تا کمکم کنند. (در ضمن شخص یا اشخاص مورد تایید شما باشند) لطفا در صورت امکان با پست الکترونیکی خودتان برایم ارسال کنید تا بتوانم در محیطی امن تر با شما مکاتبه کنم نام خودم تا ارتباط امن با شما مستعار است از این بابت پوزش می طلبم میدانید که این سایت ها به شدت کنترول می شوند بی صبرانه منتظرم #لطفا این نظر را منتشر نکنید# با سپاس و فروتنی

  14. خسروجان، یکی از بهترین نوشتارهایی بود که در نقد مشیری نوشته شده است و دست مریزاد. اما کاش نام احمد شاملو را از بخش دوم نوشتارتان پاک میکردید.او نسبتن از هنر اگاهی داشت اما هنرش را دستاویز ایرانگریزی و میهنستیزی نمود و یکی از فرومایه های تاریخ امروزین(معاصر) ماست.

  15. ممد می‌گوید:

    در یکی از فیسکایپ های شما و آقای فخرآور به دفاع بهرام مشیری از آنچه در مقدمه قانون اساسی گفته شده اشاره کردید
    البته شما فقط اسم او را گفتید (بهرام) و اگر درست حدس زده باشم منظور شما بهرام مشیری بوده
    من هر چه دنبال آن صحبت های بهرام مشیری گشتم چیزی پیدا نکردم بنابر این خواستم از خود شما بپرسم که کجا می توانم آن ویدئوی خاص را پیدا کنم؟

    پاورقی:
    در بحثی که با رفیقم درباره همراهی پنهان بهرام مشیری با برنامه های جمهوری اسلامی دارم و برای اثبات به لینک آن صحبت های وی نیاز پیدا کردم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.