در میان الله اکبرها و ربناها!

به یاد آنها که خود را هرگز نفروختند,  روی سخنم با شما دائم الخمرهای شراب حماقت و فراموشیست که عمر من و بسیاری دیگر را قربانی فضانوردان عمامه داری مانند خمینی و میر قاتلانی موسوی نام کردید, شما پیلان مستی که هر بار پس از آنکه آخوندی از دیار هند و لندن سوار بر شما جان هزاران نفر را گرفت و میهن زیبای ما ایران را قدمی به پرتگاه جنگ, تجزیه و تباهی نزدیکتر کرد, سخن گفتن از گذشته را حرام سیاسی اعلام کردید, که گویی از فضاحتی به فضاحتی دیگر سقوط کردن, نامش سیاست است!

آیا امروز نیز شرم نمیکنید در آستانه سیرک انتصابات اسلامی و بازی کهنه شده “کی از همه بیشتر اصلاح طلبه”, زمانیکه که زندانیان سیاسی برانداز زیر شکنجه های جلادان اسلامی جانشان گرفته میشود, آزاد زنان و مردان میهن سالها بدن و روانشان در سیاهچال های نظام اسلامی پوسیده میشود, عربده کشان باز برای هتل نشینان اصلاح طلبی حنجره پاره میکنید که چاق تر, با موهای سلمانی رفته و شیک برایتان از در زندان پیام سیاسی میدهند!؟ کورتون و داروهای دیگر از کی موها و بدن ها را جوانتر میکند؟


شاید هم براستی باور دارید که گناه ندا ها, نوید ها, پویاها, فرخزادها بود که فلان عاشقان خاتمی, موسوی و اسلام آزادیبخش به چاهی افتادند که با الله کبر خودشان و رهبرانشان, مهدی بازرگانها, سنجابی ها و میلانی ها کنده شده بود؟ در سیل خون و مرگ باید باید شناگری ماهر باشی تا مهناز و گلزار دلهای مردمی شوی که دروغ را سیاست و تملق را دوستی مینامند! مردمی که اینگونه هستند سرنوشتشان جنگ داخلی, نابودی وغوطه خوردن در کثافت خواهد بود.

شما که برای اکبر گنجی, لاتی که به خاطر حملات فیزیکی به از دید وی بدحجابان از سوی یاران اصلاح طلبش لقب افتخاری “اکبر پونز” را گرفته بود, روزه میگرفتید وبرای ما عکسهای از خود گرفته وی را از سلول مثلا انفرادی میفرستادید, چرا هرگز پاسخگوی رفتار و گفتار زننده وی هنگامی که به برون مرز پرتاب شد نیستید!؟ 

آنکه در دوران دلارهای اوباما در کنار رفقای صدای آمریکایش میگفت “برانداز خر است”, گویا مسیح وار حقیقت را میگفت که هر چیزی زمانی دارد, زیرا امروز در همان شبکه اینبار ولی در دوران ترامپ با گرفتن حقوقهای کلان و خانه های آنچنانی, نماد براندازی شده! اگر فردا بایدن هم انتخاب شود, حتما این گردآفرید صادراتی هرگز دوباره برجامی نخواهد شد! ربنا, بر منکرش لعنت. انشاالله گربه است!


برای نسرین ستوده چه کسی صد هزار دلار آگهی تبلیغاتی در نیویورک تایمز خرید؟ همانها که در برابر شکنجه و قتل پهلوان نوید افکاری سکوت میکردند؟


کار را به جایی رساندید که  دروغگوی حرفه ای, عباس میلانی که به خاطر همکاری بایک گروه تروریستی کمونیستی در دادگاه حکم محکومیت داشته است, در رسانه های ایران نشناس و بی بی سی لندن, ساعتی پس از مرگ ربنا (ع), سخن از قانون اساسی جمهوری نوشته شده توسط ان مرحوم و یارانش میکند!
البته همزمان با این ریاکاری ها, بلبل پسر همایونی, در برابر بیمارستانی که از آنجا مرغ سحر (ع) به غروب معراج کرد, مودبانه فرمان خفه شوید به چند نفری داد که شعار مرگ بر دیکتاتور سر داده بودند, انهم به بهانه اینکه پدرش دوست نداشت هنر با سیاست قاطی شود! ویدئو این فضاحت موجود است, ولی در این فضای کثیف خود فریبها چه کسی علاقه به اسناد دارد!


اصلا گویا اخلاقیات و خرد و وجدان جایش را به شعارهای خالی بندانی داده است که فساد و سقوط خود را آماتور مابانه با جملات مبتذل “حالا وقتش نیست”, “ببینیم چه میشود”, پنهان میکنند! همانها که هر بار پس از رو شدن میزان کلاشی ها, شیونهای فریب کارانه شان با تاخیرهای چند ساله گوشها را مدتها آزار میدهد.
من اسلامگرا نیستم, اما ذبیحی خواننده ای بود مذهبی که در زمان شاه ربنایش مشهور خاص وعام بود ولی هرگز  با جنایتکاران فضاحت ۵۷ همکاری نکرد. جمهوری اسلامی از مرحوم مرغ سحری (ع ) خواست که ربنا را به جای ذبیحی بخواند تا جای وی در دل و جان مردم  فراموش شود! سرنوشت ذبیحی هولناک بود. اهریمنان پنجاه و هفتی وی را از خانه اش بیرون کشیده و به فجیع ترین شیوه کشتند.


روزنامه شرق, موسسه فرهنگی دل اواز و ده ها ماخذ دیگر از گفته های خود آقای شجریان گواه این سخنان هستند ولی شما مردمان را برای فراموشیهای مصلحتی نیازی به حقایق نیست! شما ها را شرمی نیست که به من و دیگر کسانی که حاضر نبودند در دسته جات سینه زنیتان  برای مرغ سحر خمینی شریک قافله شوند, اینگونه فحاشی میکنید! آنهم بخاطر کسی که از تبعید هایده ها, مهستی ها, خفه کردن صدای اکبرگل پایگانی ها بهره برد, در هنگام قتل صدای آزادی میهن, فریدون فرخزاد در کنار پسته فروش مرگ, اکبر رفسنجانی بود و فقط هنگامی که یار عزیزش میر حسین موسوی کربلایی شد, پس از سال ها صدایش را کمی نازک کرد!


همه شما خوب میدانید که ان بلبل سحری تازه سر دراورده در فستیوالهای زمان شاه, چگونه یکشبه آواز عوض کرد, همانی که از اولین ها بود که با اجازه دولت اسلامی در سالهای نخست ولایت که همه چیز ممنوع بود کاستهایش آزادانه به فروش میرفت و از اولین ها بود که نه فقط در درون مرز بلکه در برون مرز نیز حق اجرای کنسرت های دلار آور پیدا کرد, ولی شما را خیالی نیست, زیرا گویا خود از همان جنسید!


به زندگی سوگند که نفرتتان از راستی ها عشق نیست, خود را “ربنا و نرگسا” گویان گول نزنید! زندگی من و میلیون ها نفر را تباه کردید, شرم هم ندارید!  
کاری که من و یارانم میکنیم از عشق است, انهم عشق به پاکیها, پس مرا با شما همراهی نیست! اگر جز این بود اکنون در بازارچه مردم فریبی ها “نرگسا و ربنا” گویان کنارتان بودم.
ای آزادیخواهان میهن پرست اکنون با شما سخن میگویم.
هر که به شما بگوید با کاروان دزدان و دروغ گویان به بهشت راستی ها میرسید, بدانید که خودش از دزدان است! دزدانی که در تاریکی میهن جیبهایشان را پر کرده اند, همسفران خوبی در راه رسیدن به آزادی و خوشبختی نیستند! تاجران سیاست سودشان در پایان شب سیاه نیست!

خسرو فروهر, ۱۸ مهر ماه ۲۵۷۹ شاهنشاهی ایرانی

این نوشته در نوشته ها ارسال و , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «در میان الله اکبرها و ربناها!»

  1. سام می‌گوید:

    خسرو دستت درد نکند چه زود این مردم همیشه در صحنه به دام قهرمان و اسطوره سازی جانیان رژیم خون و جنایت میافتنند.

  2. آرتیمیس می‌گوید:

    چه زیبا و ژرف و پر معناو البته دردناک! تندرست، سرافراز و پاینده باشید! به امید شنیدن برنامه های شما در تهران از رادیو و تلویزیون ملی ایران!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.