آخرین اخبار از زلزله کرمانشاه: پلیس راه استان کرمانشاه از تردد خودروهای شخصی از اسلامآباد غرب به سرپلذهاب جلوگیری میکند. این در حالیست که امداد رسانی به کندی انجام می گیرد و براساس گزارش های رسیده وضعیت در منطقه بحرانی است.
خبرگزاری فرانسه نوشت: بیشتر کمک هایی که بین مردم توزیع میشد و اکیپ ما مشاهده کرد، متعلق به اشخاص خصوصی بود.
در همین حال فرمانده بهداشت و درمان ارتش از فوت یکی دیگر از نیروهای ارتش در حین کمکرسانی به زلزلهزدگان خبر داد.
امیر سرتیپ جلیل رجبی فرمانده بهداشت و درمان ارتش اعلام کرد: مرتضی قبادی از اعضای کادر بهداشت و درمان ارتش به دلیل فعالیت زیاد و استرس های وارده در حین کمکرسانی به زلزلهزدگان و بر اثر ایست قلبی، فوت کرد.
روایت پرستار بیمارستان سرپل ذهاب از زلزله
فقط من حداقل ۴۰۹ جسد معاینه کردم!
«نیمساعت پس از زلزله ۲۰۰ جسد به بیمارستان منتقل شد. ۴۰۰ کشتهای که اعلام میکنند، تنها آمار قربانیان سر پل ذهاب است. جسد تعداد زیادی از روستاییها به شهر نرسید. همانجا خاکشان کردند و در آمارها هم نیامد.»
روزنامه شهروند نوشت: «زلزله که آمد همه محاسبات عوض شد؛ همه آن چه تا قبل از وقوع زمینلرزه پیشبینی شده بود، به هم ریخت. نمونهاش بیمارستان سر پل ذهاب کرمانشاه است؛ همان که تخریبش در صدر ویرانیهای سر پل ذهاب کرمانشاه در پی زلزله اخیر بود. بیمارستان پناه بیماران است و یکشنبه شب همین پناهگاه برایشان تبدیل به جهنم شد. زلزله که آمد، سقف ریخت، برق رفت، آب قطع شد، بیماران چه آنها که بستری بودند، چه آنها که سر پایی مشغول درمان بودند، وحشتزده به در شیشهای هجوم بردند. تقلا برای خروج بود، از جایی که هر لحظهاش میتوانست مرگ را برای ساکنانش رقم بزند. وضع نابهسامان بود پس از زلزله. آنها که پا داشتند فرار کردند و آنها که زندگیشان در بخش مراقبتهای ویژه به دستگاه قفل بود، بیپناه ماندند. آن شب پزشکان و پرستاران بیمارستان شهدای سر پل ذهاب که تنها بیمارستان شهر است تا صبح چه تجربهها از سر گذراندند؛ تجربههایی آن قدر تلخ که مهرداد کرمی که پرستار ۲۳ساله بیمارستان است، هنوز چشمهایش از خستگی و رنج سه روزه سرخ است و وقتی از وانت جسدها و هجوم مردم به بیمارستان و خبر مرگ خانوادههای ۵ و ۱۰ و ۲۵نفره حرف میزند، زبانش میگیرد. صحنه انتقال جسد کودکان شاید تلخترینشان باشد. کرمی حالا کنار همکارانش زیر چادری که تبدیل به اورژانس شده فعالیتش را ادامه میدهد. او اهل جوانرود کرمانشاه است و در این سه روز تنها یک وعده غذا خورده، دو ساعت کمتر خوابیده و نمیداند با حجم اتفاقات تلخ سه روز گذشته چه کند.
شرایط بیمارستان بعد از زلزله چطور شد؟
ببینید، یک خبر آمد که گفتند پرستاران و پزشکان فرار کردند. اصلا این طور نبود. من خودم مصدومان را در خیابان ویزیت میکردم. از نظر روحی خیلی به ما فشار آمد. آن همه جسدی که منتقل شد، وانتهایی که پر از جسد بود. پدری آمد که چهار عضو خانوادهاش همه فوت کرده بودند. از ما پرسید چه بر سرشان آمده؟ گفتم خدا صبرت بده. گفت یعنی حتی یک نفرشان هم برایم نماند؟ دلم برایش آتش گرفت. یا مثلا در خانهای ۲۵نفر جان داده بودند زیر آوار. ظاهرا دور هم جمع شده بودند. ما از این موارد زیاد داشتیم. خودم حداقل ۴۰۹جسد معاینه کردم در همین بیمارستان اما در آمارها گفتند ۴۰۰ و خردهای کشته؛ در حالی که جسد روستاییها به شهر نرسید، همان جا خاکشان کردند و در آمارها هم نیامد؛ مثلا روستایی با ۳۰۰نفر جمعیت میگفتند بیشتر از ١٠٠ نفرشان کشته شدهاند یا از یک خانواده ۱۰نفره هیچکس نمانده بود.
بیشترین علت فوت چه بود؟
ضربه به سر. بیشتر جسدها با مردمکهای باز برای ما آورده میشد که نشان میداد فرد بر اثر ضربه به سر جان باخته. البته در روستاها بیشتر علت مرگ، خفگی است.
دیدن این صحنهها شوکآور نبود برای شما که مشغول درمان بودید؟
خیلی. وحشتزده شده بودیم، با این حال باید به آنها میرسیدیم. اگر ما خودمان میمردیم چه کسی به آنها میرسید. بعد از زلزله ۲۰ثانیه طول نکشید که برگشتم بیمارستان تا سرم و دارو و تجهیزات بیاورم. همه پرسنل هم همین کار را کردند. متاسفانه نیروهای کمکی خیلی دیر به ما رسید. ساعت از دو شب گذشته بود که اولین گروه آمد. ما فقط ۱۰ نفر بودیم با این حجم مراجعه. این شرایط برای من که تازهکار بودم وحشتناک بود؛ برای پرستار با ۲۰سال سابقه هم همینطور بود. من و سایر پرستاران ۶ ساعت داخل بیمارستان بودیم تا تجهیزات و دارو بیاوریم. هر چند که خیلی از داروها و تجهیزات از بین رفت.
الان وضع بیمارستان چطور است؟
نه برق دارد نه آب. دارو و تجهیزات هم از بین رفته. خودمان هم خیلی فشرده کار میکنیم. الان سه شب است که دو ساعت نخوابیدیم چون کار زیاد است، این جا به شدت سرد است. ما نه چادر داریم نه پتو. روز اول از بیمارستان بیرون میآمدیم. مردم روپوش ما را که میدیدند به ما حمله میکردند. میخواستند ما را به مصدومشان برسانند. یک بار میخواستند من را کتک بزنند. ما در بیمارستان متخصص نداریم، نه مغز و اعصاب نه ارتوپد. کلا جراح نداریم.