طناب دار بجای گردنبند طلا؛ خودکشی دردناک دختر بچه ۱۲ ساله در تهران
به گزارش رسانهها دختر ۱۲ سالهای در خیابان مطهری تهران اقدام به خودکشی کرد و جان خود را از دست داد. همین گزارش حاکی است که این دختربچه که یک زنجیر طلا را در یکی از سایتهای اینترنتی نشان کرده بود، طی یک مجادله لفظی با خانوادهاش خود را دار زد.
براساس اظهارات خانواده این دختر نوجوان، مشخص شد که شنبه شب ۳ شهریور ۱۳۹۷ این دختر کوچولو یک زنجیر طلا را در یک سایت اینترنتی می بیند که به نظرش زیبا جلوه می کند. او در ادامه از پدر و مادر خود میخواهد تا این زنجیر طلا را برایش خریداری کنند اما خانواده با گفتن این موضوع که پول لازم برای خرید این زنجیر طلا را ندارند از موضوع سرباز میزنند.
در ادامه این گفتگو، کار به مجادله لفظی شدید میکشد و دختر نوجوان از پدر و مادر خود که او را به صورت لفظی مورد شماتت قرار داده بودند قهر میکند و به اتاق خود پناه میبرد و در اتاق را به روی همه قفل میکند.
بر اساس این گزارش، این دختر نوجوان روسری خودش را به دستگیره در طبقه بالای کمد دیواری گره میزند و سمت دیگر را به صورت حلقه در میآورد و گره میزند و صندلیای که زیر پای خود برای رسیدن به طبقه بالای کمد دیواری قرار داده بود را پرتاب کرده و خودش را حلق آویز میکند.
خودکشی پسر ۲۰ ساله
براساس گزارش رسانهها شنبه شب ۳ شهریور ۱۳۹۷ در شهرک غرب تهران پسر ۲۰ ساله ای اقدام به خودکشی کرد. او که از مدت ها قبل خانواده اش را به خودکشی تهدید کرده بود بالاخره تهدید خود را عملی کرد و نیمه شب طی یک عمل فجیع از بالای ساختمان شان به پایین پرید.
خودکشی یک مرد جوان در ملأ عام
ظهر یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۷ رهگذران در خیابان شجاعی در ولیعصر تهران محدوده سنایی با صحنه وحشتناکی از حلق آویز مرد جوانی از یک پنجره خانه روبرو شدند.
براساس این گزارش، مرد جوان با پیراهن مشکی، کفش شیک و شلوار کتان بر تن، ابتدا طناب پارچه ای را به پنجره داخل ساختمان گره زده و محکم کرده و بعد از آن با شکاندن شیشه پنجره خودش را در حالیکه سمت دیگر طناب پارچه ای را حلقه کرده و بر گردن انداخته به بیرون پرتاب می کند.
این مرد به صورت حلق آویز شده از پنجره ساختمان دست و پا می زد تا اینکه قبل از رسیدن نیروهای اورژانس و آتش نشانی فوت می شود. در ادامه جسد به پایین منتقل و مشخص شد از ناحیه چشم و پیشانی دچار زخم هایی شده است.
این وضعیت جوانان کشور در حاکمیت نظامی است که جز کشتار و ویرانی و تباهی و فقر و فساد و اعتیاد ارمغانی برای مردم ایران نداشته است. سران ضد ایرانی نظام جمهوری اسلامی تمام منابع ثروت ملی ایران و مردم ایران را در کشورهای مختلف برای پیشبرد اهداف توسعهطلبانه خود و حفظ حاکمیت سراسر فساد خود هزینه میکند و سفره میلیونها خانواده ایرانی را روز به روز خالی تر میکند.
در همین حال جوانان سرخورده و ناامید میبینند که چگونه فرزندان مقامات نظام در کشورهای مختلف اروپایی و در آمریکا در ناز و نعمت، زندگی اشرافی براه انداخته و فقط هزینه یکدست کفش و لباسشان سر به دهها میلیون تومان میزند. فقر و ناداری از یک طرف و دیدن این همه بی عدالتی و ظلم و ستم و سرکوب، تعداد قابل توجهی از جوانان این سرمایههای میهن را متقاعد میکند که تنها راه نجات از شر بلای خانمانسوز این نظام، پایان دادن به زندگی خود و خودکشی است.
اما ما تمام جوانان ایران زمین را دعوت به اعتراض بر علیه ظلم و ستم و فساد گسترده جمهوری اسلامی میکنیم و از همه جوانان دلیر میخواهیم در همبستگی با میلیونها کارگری که در سفره خالیشان حالا دیگر نان خالی هم پیدا نمیشود همراه با کارگران محروم در تجمعات اعتراضی شرکت کنند و برای برپایی اعتصابات سراسری تلاش کنند. خودکشی چاره درد نیست . .
اظهارات تلخ مادر پسر ۱۲ ساله آبادانی که بخاطر فقر خودکشی کرد
مادر میثم ۱۲ ساله که پسرش از روی فقر دست به خودکشی زده است میگوید که از روی بدبختی با مرد جوانی ازدواج موقت کردم و پس از آن دیگر پای هیچ مردی به زندگیام باز نشد و برای تامین هزینههای زندگی گدایی میکردم و تنفروشی نکردم.
به گزارش رکنا، ۱۹ تیرماه امسال مادر جوانی هر چه در خانه را به صدا در آورد کسی پاسخگو نبود و به همین خاطر از جوان موتور سوار خواست تا از بالای در وارد حیاط شود و در را برای او باز کند.پسر جوان وقتی بالای در رفت با جسد حلق آویز شده پسر نوجوانی روبرو شد و با باز کردن در سوار بر موتور پا به فرار گذاشت. مادر جوان پای در حیاط خانه قدیمی گذاشت و با جسد حلق آویز شده پسرش میثم روبرو شد و با جیغ و فریاد از اهالی محل درخواست کمک کرد.
جسد میثم ۱۲ ساله به پزشکی قانونی منتقل شد و مادر تنها در حالی که اشک می ریخت ادعا می کرد صاحبخانه اش باعث این اتفاق تلخ شده است.
میثم در یک خانواده فقیرنشین بزرگ شده و روز قبل از این اقدام تلخ وقتی صاحبخانه و دخترش برای گرفتن پول اجاره خانه به سراغ مادرش در جلوی در خانه آمد شاهد فحاشی و درگیری آنها بود و مادر میثم که قصد داشت اجاره عقب افتاده را به صابخانه پرداخت کند تصمیم گرفت دوچرخه پسرش را بفروشد.
میثم وقتی فهمید مادرش برای پرداخت اجاره خانه تصمیم به فروش دوچرخه و گوشی موبایلش دارد شبانه پیام هایی به بهترین دوستش داد و صبح روز ۱۹ تیرماه وقتی مادرش از خانه خارج شد با حلق آویز کردن خود در حیاط خانه قدیمی به زندگی اش پایان داد.
گفتگو با مادر میثم
با انتشار خبر خودکشی پسر نوجوان به خاطر فقر شایعات زیادی در مورد این خانواده به گوش رسید که خبرنگار رکنا برای رسیدن به واقعیت های زندگی مادر میثم به گفتگو نشست. مادر میثم هنوز باور ندارد پسرش در یک ماجرای تلخ به زندگی اش پایان داده و ادعا می کند هنوز با پسرش زندگی می کند و سایه ها و حضور آن را در خانه حس می کند اما صدایی از او نمی شنوند.
خانه ای که میثم در آن زندگی می کرد یک اتاقک کوچک است و چند وسیله قدیمی و کمدهای چوبی را در گوشه ای از خانه وجود دارد و در گرمای شدید شهر آبادان کولر این خانه خراب است و زن جوان همراه دختربچه اش بدون میثم در این خانه زندگی می کند. مادر میثم گفت: پدر میثم یک مغازه آرایشگری داشت و زندگی بدی نداشتیم اما وقتی میثم ۳ ساله بود پدرش فوت کرد و من با کار کردن در خانه های مردم پسرم را بزرگ کردم. روزها به سختی می گذشت تا اینکه مشکل پا درد پیدا کردم و دیگر نمی توانستم در خانه ها کار کنم و به همین خاطر هر روز زندگی ما سخت تر می شد تا اینکه با یک مرد ازدواج موقت کردم. میثم راضی به این ازدواج نبود اما از روی بدبختی و فقر راهی جز ازدواج نداشتم که حاصل این ازدواج موقت یک دختر بود اما شوهر دومم بعد از تولد دخترمان رفت و ما را تنها گذاشت و هنوز مدارک ازدواجمان را دارم چون نمی خواستم کسی به بدنامی مرا یاد کند.
این زن دلیل در پاسخ به سوال اینکه چرا دستگیر شده است به خبرنگار رکنا گفت: زمستان بود و من همراه ۲ بچه در خیابان ها پرسه می زدم و جایی برای زندگی نداشتم تا اینکه متوجه شدم یک خانه خالی از سکنه است و برای اطمینان از همسایه ها سوال کردم که مطمئن شدم کسی در آن خانه زندگی نمی کند به همین خاطر اقدام به تخریب در خانه کرده و همراه فرزندانم در آنجا شروع به زندگی کردم. وی ادامه داد: پس از چند روز مرد جوانی که ادعا می کرد صابخانه است همراه پلیس به سراغمان آمد و دستور دادند تا خانه را خالی کنیم که پسرم خواست در همان خانه بمانیم و آنها نمی توانند کاری کنند به همین خاطر حدود ۶ ماه در همانجا زندگی کردیم تا اینکه پلیس با حکم دادگاه به سراغم آمد و مرا بازداشت کرد.
وقتی به زندان رفتم هر روز نگران سرنوشت فرزندانم بودم و این در حالی بود که هیچ کسی به ملاقاتم نیامد و از بچه هایم خبر نداد تا اینکه از زندان آزاد شدم و به همان محلی که دستگیر شدم رفتم و متوجه شدم یکی از زنان همسایه بچه هایم را به خانه خودش برده و از آنها نگهداری کرده است.
مادر میثم ۱۲ ساله به رکنا گفت: مریض بودم و بعد از آزادی از زندان نیز اعتیاد پیدا کردم ومواد می کشیدم که به بدبختی هایم فکر نکنم ، روزها همراه دخترم به سرچهارراه می رفتیم و گدایی می کردم و این در حالی بود که میثم ناراحت بود و اصرار داشت ترک تحصیل کند تا با کار کردن هزینه های زندگی را تامین کند اما من مخالفت کردم چون پسرم درس خوان بود و در مدرسه همه او را دوست داشتند. وی در مورد اتهامات سیاهی که به او زدند گفت: من اگر می خواستم با مردان غریبه رابطه داشته باشم در خیابان گدایی نمی کردم و پسرم به خاطر نداشتن پول خودش را دار نمی زد.
این زن ادامه داد: بعد از آزادی از زندان به دنبال خانه گشتم تا اینکه این خانه قدیمی که یک اتاق دارد را پیدا کردم و یک خیریه نیز کمکم کرد تا پول پیش و اجاره را پرداخت کنم اما حدود ۶ ماه است که کرایه ۱۵۰ هزار تومانی را پرداخت نکردم تا اینکه صابخانه و دخترش به سراغم آمدند. وی در حالیکه اشک می ریخت گفت: صاحبخانه و دخترش به خاطر نپرداختن پول مرا کتک زدند و جلوی چشمان فرزندان به من فحاشی و ناسزا گفتند و این در حالی بود که میثم با دیدن این صحنه اشک می ریخت و در چهره اش ناراحتی را که نمی تواند در برابر مرد صاحبخانه و دخترش حرفی بزند می دیدم.
به همین خاطر تصمیم گرفتم دوچرخه و گوشی موبایل پسرم را بفروشم تا پول اجاره خانه را پرداخت کنم اما نمی دانستم ناراحتی میثم باعث می شود او دست به این کار بزند. میثم مدتی در قبرستان ها با شستن قبرها از مردم پول می گرفت و با زحمت توانسته بود پول یک دوچرخه را تهیه کند. وی ادامه داد: قرار بود از این خانه بیرون برویم و به یک خانه خرابه که تنها یک سقف داشت برویم و درآنجا زندگی کنیم و بابت آن نیز باید به مرد افیونی که برادرش در زندان است اجاره می دادم و حتی برای زندگی در آنجا باید برای خانه دیوار می کشیدم چون هیچی جز یک سقف نداشت که برای زندگی در آنجا نیز پولی نداشتم.
واقعیت بی رحمی که زیر نرخ ارز و سکه جولان می دهد
منصور امان: پارازیتهای جنگی رهبران و پایوران رژیم ولایت فقیه به سختی می تواند صدای غُرش فروپاشی اقتصادی “نظام” شان را بپوشاند. با در نظر گرفتن این واقعیت که تحریمهای نفتی و مالی آمریکا هنوز به دست اجرا درنیامده، شرایطی که پس از به واقعیت پیوستن آنها رقم خواهد خورد، بس تیره و تار می نماید.
کاهش ارزش ریال در بازار ارز شتابی روزانه و حتی گاه ساعتی یافته است. براساس گزارش منابع رسمی، نرخ هر دُلار هم اکنون به رقم افسانه ای ده هزار تومان رسیده است و این هنوز انتهای چوب خط نیست. از سوی دیگر، بهای سکه طلا، واحدی که گرایش به آن در دوره های بُحران اقتصادی و سُقوط ارزش پول به منظور حفاظت از داراییهای نقدی افزایش می یابد، مرزهای جدیدی را در نور دیده و از چهار میلیون تومان گذشته است.
آمار و رقمهای مزبور، اعداد مُجرد نیستند، بلکه واقعیتی زنده، خشن و بی رحم را برای کار و زندگی میلیونها نفر رقم زده اند که در آن جدال جان فرسا برای تامین بدیهی ترین نیازهای زندگی، برنامه از بام تا شام است. دُرُست در همان هنگام که زوال ارزش دستمُزد و حُقوق به آستان پرتگاه جدیدی می رسد، در هر گوشه کشور تراژدیهای انسانی جدیدی نیز شکل می گیرد. در میثم ۱۲ ساله، کودکی که اجاره عقب افتاده خانه او را کُشت و مادر فقیری که با احساس گُناه از فروش دوچرخه و گوشی میثم باید زندگی کند، چهره اجتماعی و کریه اقتصاد جمهوری اسلامی بازتاب یافته است.
اما آنچه که زیر سقف جامعه می گذرد، موضوع نگرانی “بالا” نشینان نیست. حاکمان گزافه گوی جمهوری اسلامی مهار اوضاع را از دست داده اند و با این حال از هیچ تحریک و ماجراجویی برای وخیم تر کردن شرایط فرو نمی گذارند؛ چرا که آقای روحانی در رجزخوانی جنگی علیه آمریکا و کشورهای حاشیه خلیج فارس، شانسی برای بقا در قُدرت جُستُجو می کند و گُماشتگان چکمه پوش آقای خامنه ای با عربده های مستانه به استقبال از بوی خوش “دور زدن تحریم” و آسودگی سواری گرفتن از باند رقیب رفته اند.
پُرسش در باره چگونگی شرایطی که از ۱۳ آبان با دررسیدن تحریمهای نفتی و مالی شکل خواهد گرفت را رهبران و پایوران حُکومت از همین اکنون پاسُخ گفته اند. در فاصله کوتاه سه ماهه ای که از کنار کشیدن آمریکا از برجام می گذرد، فقط در یک قلم حُکومت ۱۱ میلیارد یورو ارز دولتی بین نورچشمیها، وابستگان و کلان رانتخواران پخش کرده است. در همین مُدت، جامعه شاهد افشای قاچاق ۶۴۸۱ خودرو لوکس به ارزش هزاران میلیارد تومان با همدستی چند وزارتخانه دولتی و شُماری از سرکردگان سپاه پاسداران بوده است.
همچنین آشکار گردیده که بانک مرکزی جمهوری اسلامی در نقش پدر خوانده بازار سیاه سکه، چندین تُن سکه طلا به ارزش رسمی ۱۶۰ میلیون دُلار و ۵۱ میلیون یورو را از طریق دلالان خود به فروش رسانده و مبلغ نامعلومی سود – که از آن سُخن گفته نمی شود – را به جیب آمران و سفارش دهندگان، رووسای بانک مزبور و واسطه ها ریخته است.
“نظام” در به فلاکت کشاندن جامعه، در افکندن کشور به گرداب بُحران خارجی منافع روشنی دارد و از آن به طور نقد چه در فُرم سیاسی (حفظ قُدرت) و چه از طریق اقتصادی (کسب ثروت، غارت مردُم) سود می برد. از این رو حاکمان کشور تا هنگامی که قطره ای آب در چاه بُحران مانده باشد، از انداختن دلو دست نخواهند کشید. این راهی است که آنها می روند و با جنازه “میثم” ها، اشک مادران و رنج پدران سنگفرش می شود.
بر نقشه راه حکومت باید قلم باطل کشید و مسیر دیگری به روی زندگی ترسیم کرد.
فیلم زیر: پسری ۱۲ساله در آبادان، یک روز پس از آنکه مادرش گوشی موبایل و دوچرخه او را فروخت تا اجارهخانه عقبافتاده را پرداخت کند، خود را حلقآویز کرد