اگر من جای او بودم همان یک لحظه ی اول … به همه می گفتم که من اصلا وجود ندارم بروید مثل آدم زندگی تان را بکنید و این قدر داستان و شعر درست نکنید.
خودتان من را درست کرده اید که کاسبی کنید و سر هم دیگر را کلاه بگذارید، چرا پای من را وسط می کشید؟!
اگر من خدا بودم چرا موسی را بفرستم بگویم شنبه را تعطیل کند و عیسی را بفرستم بگویم یک شنبه را و محمد را بفرستم بگویم جمعه را؟
چرا کاری کنم که عیسوی شرابش را در کلیسا بنوشد و مسلمان به جای شراب شلاق بخورد؟
اگر من وجود داشتم و اینقدر مهربان بودم که همه ی دین ها می گویند چرا بیشتر تلفات تاریخ و جنگ ها در تاریخ با نام دین و انجام تکلیف دینی و هدایت مردم و بردن مردم به بهشت صورت گرفته است؟
اگر من خدا بودم چرا این همه آدم کج و معوج به اسم من روی زمین خدایی می کنند و کلید بهشت می فروشند و یا دنیا را برای مخلوقات من(؟!) جهنم کرده اند؟
خدایی که به عبادت محتاج باشد، خدایی که قسم بخورد جهنمش را از نافرمانان پر می کند،
خدایی که فقط محبان علی را به بهشت راه بدهد و بقیه پیامبرانش بشوند زرشک، خدایی که می گوید زمین آزمایشگاه است و آدم ها موش آزمایشگاهی و تمام آن چه که در زمین حرام کرده را در بهشت وعده می دهد من نیستم. اصلا من نیستم .
بروید مغزتان را بکار ببرید و بیخود بی عرضگی هایتان را به اسم این که من چیزی می دانم که شما نمی دانید نگذارید.
اگر نمی توانید از پس گردن کلفت هایتان بر بیایید چرا پای من را وسط می کشید؟ نخیر قرار نیست من در آن دنیا حساب لات و لوت های دنیا را برسم.
اگر عرضه دارید خودتان از خجالتشان در بیایید و الکی خودتان را بچه مثبت های بی عرضه ی بهشت معرفی نکنید.
یعنی چی دست روی دست می گذارید و منتظران فلان و بهمان می شوید. آقا جان قرار نیست کسی را بفرستم. مفهوم شد؟
همه ی شما ها چند میلیاردی سلول خاکستری در آن مغزهایتان دارید بکارش ببرید و بجای تسبیح واستخاره انداختن از این سلول ها استفاده کنید تا فاسد نشود.
اگر در قدرت طلبی و فریبکاری روی مزرعه ی حیوانات را هم سفید کرده اید و به همه ی دنیا گند زده اید چرا می گویید قضا و قدر من است؟ یعنی اگه من خدا بودم اندازه ی مدیر گوگل هم عرضه نداشتم یک دم و دستگاه درست و حسابی راه بندازم که هم کارمندش راضی باشد هم مصرف کننده اش؟!
شما یک بار در این گوگل ساین این کنید تا دو هفته بس است لازم نیست روزی چند بار جلویش خم و راست بشوید و هزار خواهش و تمنا کنید تا سرویس هایش مثل ساعت کار کند.
وضع دعا و نفرین هایتان هم از همه بدتر است!
بهتان گفته باشم که ۹۹٫۹۹ در صد این دعاها اسپم است و اصلا در میل باکس من ظاهر نمی شود (تازه اگر باشم!). آخر یعنی چی خدایا همه را خوشبخت کن
+ + + + + + + + + + + + + + + + +
گفت و گوی من و دین
دین گفت: راه من، آیین من.
من گفتم: راه راستی،درستی … راه آدم بودن.
دین گفت: خدای من.
من گفتم: خدای دلم. خداییکه درون همه است، خداییکه دارایی خصوصی هیچکسی نیست.
دین بشارت داد: بهشت من.
من گفتم: هر که درستکار باشد به آرامش میرسد.
دین نهیب زد: دوزخ من.
من گفتم: هر که درستکار نباشد به آرامش نمیرسد.
دین گفت: من مقدسم.
من گفتم: هیچ چیزی مقدستر از انسان و حقوق او نیست.
دین گفت: من از آسمانم، فرستادهی خدایم.
من گفتم: ما همه فرستادهی خداییم، از اوییم.
دین گفت: کلام من.
من گفتم: هزاران هزار کلام برگزیده و شیرین، هر یک راست تر از همه کلام تو.
دین گفت: این کلام خداست.
من گفتم: کلام تو آویخته به نام خداست و نشانههای خدا در جای جای هستی و زندگی و کائنات.
دین گفت: من کلید سعادتم.
من گفتم: به تعداد آفریدگان خدا کلید هست.
دین گفت: همه نشانیها از راستی و درستی و بهشت و دوزخ و سعادت نزد من است.
من گفتم: هر کس راه خود میرود و راهی تازه میسازد. از راهها و نشانیهای تازه نترس.
دین گفت: همه جهان به راه و به شیوهی من است.
من گفتم: پس تو جهان را نمیشناسی.
دین گفت: من عالم و آگاه اسرارم، من سرچشمهی شناختم!
من گفتم: عالم از آگاهی و دانش و دانایی، از راهها و چشمههای تازه نمیهراسد.
دین گفت: بی من هیچکس به آگاهی و علم نمیرسد. بی من همه گمراهند.
من گفتم: بی تو همه آزادند.
دین گفت: من به پیروانم معرفت میدهم.
من گفتم: تو به آنان آن میدهی که جز تو نبینند.
دین گفت: والاتر از من چه هست؟ همه مقصدها منم.
من گفتم: مسئله تو نیستی! مسئله انسان است و زیستن و حقوق او.
دین گفت: بترس از آخرت و عاقبتت!
من گفتم: فقط از خدا میترسم. از آنکه همیشه مرا میبیند.
دین گفت: با من باش تا به عقوبت او دچار نشوی.
من گفتم: او مرا فقط به عقوبت کردهی خودم دچار میکند.
دین گفت: وای اگر با دین خدا بد کنی!
من گفتم: وای بر من اگر با انسانها که فرستادهگان اویند بد کنم.