پدر مادرا توون همیشه شاد باشند و بمانند
سپاسگذارم ازبیداری که این ایمیل را برایم فرستاد
برای اینکه در گرامیداشت مادران چیزی برآن افزوده باشم، نامه ی پیوست را پیشکش شما و همه ی مادران و پدران می کنم
این نامه در پاسخ گروهی از دین باوران و درویشان بنام گروه دکتر مصطفی هروی نوشته شد که چند سال پیش هنگامی مادرم چشم از جهان فروبست و غم بزرگی بردل من و خواهران و برادرانم گذاشت، شمار بزرگی از هم میهنانی که از راه اینترنت آگاه گشته بودند برای کاستن از بار اندوه من نامه ها و پیامهای دل آسودگی فرستادند، این گره هم که بی آنکه مرا بشناسند(ویا شاید می شناختند) نامه ای فرستادند و برای مادرم آروزی آرامش در بارگاه الهی کردندو مرا برانگیختند تا به مشیت الهی خرسند باشم و سرتسلیم در برابر مشیت الهی فرود آورم همانگونه که مادرم سرتسلیم در برابر مشیت الهی فرود آورد و به آسمان صعود کرد
من شک ندارم که اینها مردم خوبی هستند، ولی پیام شان نه تنها چیزی از بار اندوه من نکاست بلکه مرا پریشان تر کرد. این نامه را بخوانید و به همه ی پدران و مادران خوب ایرانی که مهر میهن در دل فرزندان می کارند درود بفرستید
پاینده ایران- هومر آبرامیان
وقتی بزرگتر میشوند ، پول دارند اما وقت ندارند.
وقتی هم که پیر میشوند ، پول دارند وقت هم دارند اما . . . مادر ندارند!…
به سلامتی همه مادرای دنیا…
—————————-
پدرم ، تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها میتوانند مرد هم باشند !
——————–
شرمنده می کند فرزند را ، دعای خیر مادر ، در کنج خانه ی سالمندان …
——————–
خورشید
هر روز
دیرتر از پدرم بیدار می شود و
زودتر از او به خانه بر می گردد !
——————–
به سلامتی مادرایی که با حوصله، راه رفتن رو یاد بچه هاشون دادن
ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن !!!
——————–
سرم را نه ظلم می تواند خم کند ،
نه مرگ ،
نه ترس ،
سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم ؛
——————–
سلامتی اون پسری که…
..
۱۰سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت…
..
20سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت….
… … … … ..
30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه…!!!
..
باباش گفت چرا گریه میکنی..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نمیلرزید…! 🙁
——————–
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر …
… … … …
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
بیایید قدردان باشیم …
به سلامتی پدر و مادرها
——————–
(( قند )) خون مادر بالاست .
اما همیشه دلش برای ما (( شور )) می زند
اشکهای مادر , در صدف چشمانش خشک شده ؛
دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید!
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد!
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش .
——————–
دست پر مهر مادر
تنها دستی ست،
که اگر کوتاه از دنیا هم باشد،
از تمام دستها بلند تر است…
——————–
پدر و پسربا هم صحبت میکردند!!
پدر دستش را می اندازد دوره گردن پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو؟
پسر میگه : من..!!
… … …
پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو؟؟!!
پسر میگه : بازم من شیرم…
پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو!!؟؟
پسر میگه : بابا تو شیری…!!
پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من ، حالا میگویی تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالانیست
به سلامتی هرچی پدره
——————–
مادر
تنها کسیست که میتوان "دوستت دارم"هایش رااا باور کرد
حتی اگر نگوید…
——————–
بسلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچه اش تقسیم میکنه
اما غصه ها شو با سیگار و دود سیگارش!
——————–
مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی! مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد! مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن….
——————–
پدرم هر وقت میگفت "درست میشود"…
تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت…!
——————–
آدم پیر می شود وقتی مادرش را صـــــــــــــــــــــــــــــدا میزند اما جوابی نمیشنود………
ممماااااااااااادددددددررررررر…………..
——————–
تو ۱۰ سالگی : " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو ۱۵ سالگی : " ولم کنین "
تو ۲۰ سالگی : " مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
… … …
تو ۲۵ سالگی : " باید از این خونه بزنم بیرون"
تو ۳۰ سالگی : " حق با شما بود"
تو ۳۵ سالگی : "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو ۴۰ سالگی : " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"
تو هفتاد سالگی : " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن …!
بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم…
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست …
——————–
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده ! وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده ! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه… و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری
——————–
اگر ۴ تکه نان خیلی خوشمزه وجود داشته باشد و شما ۵ نفر باشید
کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید (( مادر )) است
بمناسبت روز مادر
آدما تا وقتی کوچکند دوست دارند برای مادرشان هدیه بخرند اما پول ندارند.



