کولبری واژهای است که طی سالیان اخیر، جای خود را در ادبیات رسانهای باز کرده است. هزاران نفر از محرومان و زحمتکشان مناطق مرزی غرب کشور به شغلی که بر آن نام «کولبری» نهادهاند، مشغولند تا لقمه نانی را برای خانواده خویش جستجو کنند. این شغل همانقدر که کاذب است، غیررسمی هم تلقی میشود.
آنها در تکاپوی لقمه نانی برای خانواده خود، «روز و شب» و «گرما و سرما» را نمیشناسند و برای عبور از مرزهای پر از دام و کمین، دل به هر خطری میسپارند. اینجاست که کشتن، اسیر کردن و غارت اجناس ناچیزشان با یک انگ امنیتی، مشروع میشود.
وقتی پای صحبت کولبران مینشینیم تازه درمییابیم که در نبود کمترین فرصت شغلی، به این کار پر ریسک و خطر روی آوردهاند.
استان کردستان علاوه بر ستم اقتصادی و سلب توسعه از آن، از تبعیض و ستم قومی و مذهبی نیز رنج میبرد و برآیند این دو مولفه، وضعیت ناعادلانه کنونی این مناطق را رقم زده است.
سودجویان طماع بازاری وابسته به حاکمیت در استانهای غربی نیز در همدستی با مقامات محلی و دولتی، تنور این تجارت خون را با بهرهکشی از نیروهای ذخیره کار، گرم نگه داشتهاند.
در حاکمیت دیکتاتوری فاسد و چپاولگر ولایت فقیه، آن چه ارزشی ندارد، جان و کرامت انسانهاست. به همین دلیل است که برای غارت همین کالای اندکی که این محرومان بر شانههای خوش حمل می کنند، به راحتی به سوی آنها شلیک کرده و خونشان را میریزند.
جنایت پاسداران در حق کولبران بیدفاع به کشتن آنان محدود نمیشود؛ آنها از به رگبار بستن چهارپایان مورد استفاده این کولبران و یا ضبط و مصادره آن به همراه بار و اجناسشان نیز کوتاهی نمیکنند.




