عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی به سران نظام هشدار داده که ممکن است بزودی اتفاقات خارج از اراده سیستم رخ دهد و نظام دجار فروپاشی شود. احمد زیدآبادی، یک تحلیلگر دیگر سیاسی نیز گفته: وضعیت کنونی ایران از بسیاری جهات با دوره پس از جنگ جهانی اول مقایسه میشود.
عباس عبدی در تازهترین یادداشت خود تأکید کرده که پیشبینی شرایط نامطلوب در ایران، بر اساس شاخصهای عینی و تحلیل واقعیتهاست و نه خواست شخصی یا علاقه او به فروپاشی کشور (نظام). او هشدار داده که اگر روند کنونی اصلاح نشود، ممکن است پیش از آغاز سال ۱۴۰۵، اتفاقات خارج از اراده سیستم رخ دهد.
عبدی درباره پیشبینی خود تصریح کرده است: در هفته گذشته گفتم: اگر روند عوض نشود، حکومت به راحتی وارد سال ۱۴۰۵ نمیشود. فکر میکنم پیش از این سال اتفاقاتی خارج از اراده سیستم رخ میدهد.
او دلایل این تحلیل را بر اساس وضعیت مالی، پولی، اجتماعی، بینالمللی و رسانهای کشور توضیح داده و گفته است: در هیچ یک از نظامهای مالی، پولی، اجتماعی، بینالمللی و رسانهای کشور چشمانداز مثبتی دیده نمیشود و باتوجه به فقدان چشمانداز و رکود تورمی، در ادامه نیز وضع بدتر میشود و بدتر از وضعیت عمومی، نداشتن چشمانداز و امید است.
احمد زیدآبادی هم گفته: همواره سایه جنگ یا تنش شدید بالای سر کشور است. وضعیت کنونی ایران از بسیاری جهات با دوره پس از جنگ جهانی اول مقایسه میشود. این یک تقاطع تاریخی بغرنج است که نیازمند شروعی قاطع از بستر سیاسی برای بازگشایی قفلها است. در حال حاضر، مدتهاست که امکان تصمیمگیری از مجموعه قوا سلب شده است. تصمیمهایی اتخاذ میشود که اساساً قابلیت اجرا ندارند و کشور در وضعیت بلاتکلیفی و تعلیق به سر میبرد. در واقع، ما در جایگاه تحلیلگر نشستهایم، اما نمیدانیم تصمیمگیران قصد دارند چه مسیری را انتخاب کنند، به کدام سمت بروند و چگونه میخواهند مشکلات را حل کنند. تصوری که ما از شرایط داریم و آن را بهشدت خطرناک میبینیم، گویی مسئولان در مباحث منطقه ای و بین المللی و داخلی، چندان درکی از اوضاع ندارند. وقتی با مسئولان گفتوگو میکنیم، درمییابیم که آنان گویی در جهانی دیگر به سر میبرند.
او افزود: این ارزیابیها نسبتی با واقعیت عینی جامعه ایران ندارد. هرکس در خیابان راه برود، با مردم بنشیند و صحبت کند، یا حتی سوار تاکسی، مترو و اتوبوس شود، بهخوبی درمییابد که تا چه اندازه عصبی، ناراضی و ناامیدند. آنان چشماندازی از امید نمیبینند و گاهی سخنان بسیار تندی بر زبان میآورند. برخی بر این باورند که گویا عدهای مأمور شدهاند کشور را نابود کنند. به نظر میرسد نظام تصمیمگیری دچار اختلال شده و فاصلهای جدی میان تصمیمسازان و واقعیت میدانی جامعه پدید آمده است؛ گویی آنان در جهانی دیگر زندگی میکنند. از همین رو، سخنان ما برای آنان تعجببرانگیز است و گفتههای آنان نیز برای ما. این وضعیت بسیار خطرناک است، زیرا بلاتکلیفی در سیاست امری پرریسک است. بهعنوان مثال، اگر فردی سوار آسانسور شود و هیچ دکمهای فشار ندهد، نهایتاً فرد دیگری خواهد آمد و دکمهای را، به بالا یا پایین، خواهد فشرد. این همان وضعیتی است که امروز شاهد آنیم.



