دشمنی با رضا شاه و کوروش در طیف چپ – آخوندی – گزارشی گمان شکن با خسرو فروهر در رادیو شمرون

این نوشته در برنامه‌های تلویزیونی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 دیدگاه دربارهٔ «دشمنی با رضا شاه و کوروش در طیف چپ – آخوندی – گزارشی گمان شکن با خسرو فروهر در رادیو شمرون»

  1. سیامک می‌گوید:

    آقای فروهر ارجمند,
    “چو کس گردد به رنجی دچار, نهد رستگاری ارجی هزار” (سیامک)
    دیشب به پافشاریِ دو دوست به دیدنِ برنامه شومنی در وین رفتم.
    آن شومن ترامپ را ریشخند می‌کرد. گمان می‌کنم همیشه این گونه بوده, هر کس که کاری نیک انجام داده را به ریشخند گرفته‌اند.
    کاش می‌شد اینجور آدمیان را روشن کرد. آقایی به نام اُباما هشت سال بر تخت رهبری آمریکا نشست و با رژیم ایران و کره شمالی لاس زد.
    اینک که آقای ترامپ آمریکا را رهبری می‌کند و کره شمالی را پس از هفتاد سال به آشتی با همسایه نیمروزی (یا جنوبیِ) خویش واداشته, و اینک که خرابکار را از سوریه و عراق بیرون رانده, و اینک که پهنه را بر رژیم ایران تنگ‌تر کرده وی را ریشخند می‌کنند.
    آماج اینگونه کسان چیست؟ آیا آن کس که کارهای رهبر آمریکا را ریشخند می‌کند همزمان از کارهای رژیم ایران پدافند می‌کند؟
    آن شومن اتریشی به آقای ترامپ چه پیشنهاد می‌کند؟ هفتاد سالِ دیگر دشمنی با کره شمالی؟ هشت سالِ دیگر لاس زدن و فرستادن پول با هواپیما به رژیم ایران؟ گسترش خرابکاران از عراق و سوریه به گوشه و کنار جهان؟
    گمان می‌کنم بدانم چرا هیچ کس درد مردم ایران را درنمیابد.
    چون: 1. زبان مردم ایران را نمی‌دانند, 2. درد مردم ایران را با متر اروپایی اندازه می‌گیرند.
    چرا “مترِ اروپایی”؟ اروپایی یا شاید بهتر است بگویم اتریشی (چون از مردم دیگر کشورهای اروپا آگاهی ندارم), درد مردم ایران را با آنچه خود دارد یا ندارد اندازه‌گیری می‌کند.
    مردمی را که در ایران به خیابان آمده‌اند در رسانه‌ها می‌بیند, زبان آنها را دریافت نمی‌کند, از درد آنها آگاه نیست, و گمان می‌کند که مردم ایران هم برای آشکار نمودن ناخرسندی خود به این حزب و آن حزب داد می‌زنند.
    نمی‌داند که حزب در ایران تنها حزبِ خدای عربستان است و مردمِ ناخرسند در کوچه و خیابان با خودِ ساختارِ رژیمِ چیره بر ایران همسو نیستند.
    از دیرباز گفته‌اند: “قدر عافیت کسی داند ، که به مصیبتی گرفتار آید”
    که آن را من چنین به پارسی بازگرداندم “چو گردد کس به رنجی دچار, نهد رستگاری ارجی هزار” (سیامک)
    چون کشوردارِ کشورِ آن شومن اتریشی پول او را برای کمک به سوریه, لبنان, و فلسطین هزینه نمی‌کند, چیزی از درد ایرانی که پولش در آن سه کشور و چند ده کشور دیگر هزینه می‌شود دریافت نمی‌کند.
    چون در کشورش سالانه هزار تن را در کوچه و خیابان به دار نمی‌کشند, این که در کشوری چنین شود در مغزش نمی‌گنجد.
    چون در کشورش روسری را با توسری بر سر دختران و بانوان نمی‌کنند از اینکه در کشوری چون ایران چنین شود آگاهی نداشته و پنداشتن چنین چیزی برایش نشدنیست.
    گرچه دزد بودن بانک در هر کشوری شدنیست ولی چون در کشورش ساختار کشورداری دزد نیست و بانکهای وابسته به ساختار کشورداری پول مردم را نمیدزدند, دزدیده شدن پول مردم به دست خود رژیم و راهپیمایی مردم ایران بر (علیه) رژیم ایران برایش در نیافتنیست (قابل فهم نیست).
    اگر گردهمایی و راهپیمایی مردم ایران را در رسانه‌ای ببیند با خود خواهد گفت, “خب یک بانک هم دزد از آب در آمد, در کشور ما هم چنین می‌شود, مردم باید بروند و در دادگاه از آن دزد دادخواهی کنند, نه از کشوردار.”
    چون در کشورش زمین لرزه نمی‌آید, از اینکه در کشوری زمین‌لرزه می‌آید آگاهی ندارد, و درد به زیر آوار رفتن ده‌ها هزار فرزند, پدر, مادر, خواهر یا برادر را نکشیده و دست داشتنِ رژیم ایران در ساختن و انداختنِ خانه نا‌استوار به مردم و این کشتارِ گروهی را در‌نمی‌یابد.
    چون کشورش آب نوشیدنی را از رودخانه‌ها فراهم می‌کند از اینکه رژیمی با زدن ده‌ها هزار چاه در سراسر کشور و بیرون کشیدن آبی که در درازای میلیون‌ها سال در آنجا اندوخته گشته به نشستِ زمین دامن زده و مردم را به خاک سیاه نشانده آگاهی ندارد.
    چون آب به فراوان در دسترس آن شومن است, درد آن ایرانی را که به آب دسترسی ندارد در نمی‌یابد.
    چون در کشورش بر رسانه‌های ماهواره‌ای پارازیت نمی‌اندازند, انداختن پارازیت به دست رژیم ایران بر رسانه‌ها و آسیب رسانده شدن به ساختار ژنتیک نوزادان و کودکان و دچار گشتن مردم به بیماری‌های بی‌درمان برای گنجیدن در مغزش بی اندازه بزرگ و سخت است.
    چون در کشورش الکل به آسانی در فروشگاه فروخته می‌شود وئ هر روز مردم از نوشیدن الکلِ چوب کور نمی‌شوند برایش سخت است دریابد که در کشوری چون ایران روزانه چند تن از نوشیدن الکلِ چوب کور می‌شوند.
    چون بهای کالایی که در کشورش می‌خرد روزانه افزایش نمی‌یابد, اینکه بهای کالاها در کشوری روزانه افزایش یابد و مردمِ آن کشور از آن ناخرسند باشند را در‌نمی‌یابد (نمی‌فهمد).
    چون در کشورش این حزب دست آن حزب را رو می‌کند از اینکه در کشوری چون ایران حزب‌ها تنها نمایشی و همه با هم همدست باشند چیزی در نمی‌یابد.
    چون در کشورش 86 آخوند یا کشیش رهبر کشور را به رهبری بر نمی‌گزینند, برگزیده شدن رهبر ساختار کشورداری ایران به دست 86 آخوندِ مجلسِ خبرگانِ رهبری برایش دریافت نشدنیست.
    چون در کشورش دست و پا نمی‌بُرند و در خیابان سنگسار نمی‌کنند, بریده شدن دست و پا و سنگسار شدن مردم در ایران در مغزش نمی‌گنجد.
    چون کشورش همواره می‌کوشد پیشرفت کند, کوشش پیوسته رژیمی چون رژیم ایران برای بازگشت به هزار و چهارصد سال پیش برایش دریافت نشدنیست (فهمیدنی نیست).
    آنچه در بالا آمد تنها خرده‌ای از میلیون‌هاست ولی شاید برای آشکار کردن اینکه اتریشی یا اروپایی تا دو هزار و پانصد سال دیگر هم چیزی از گردهمایی و راهپیمایی‌های مردم ایران در‌نخواهد‌یافت بس باشد.
    اگر مردم ایران به خیابان آیند و چیزی بگویند آن اتریشی گفتار آنها را با متر اتریشی اندازه‌گیری می‌کند و خواهد گفت “خب اگر مردم ایران نان ندارند کیک بخورند.”
    آن شومن یا کودن است, یا نادان است, (ندانستن بد (عیب) نیست, نپرسیدن بد است), یا لب تکان می‌دهد تا پول بگیرد, یا مزد می‌گیرد چنین بگوید, یا چیزی از درد مردم در نمیابد. اگر آن شومن اتریشی از درد مردم ایران چیزی در‌می‌یافت (می‌فهمید), کشورداران خود را بازخواست می‌کرد و اینگونه آقای ترامپ را که کمر به برانداختنِ چنین رژیمِ مردم‌ستیزی بسته ریشخند نمی‌کرد.
    کاش تلویزیونی به زبان آلمانی بود تا آنچه رژیم ایران بر سر مردم ایران آورده را برای آن شومن اتریشی بازتاب می‌داد.
    با مهر,
    سیامک, وین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.