Khosro Fravahar – E2 Channel

قسمت اول برنامه : چرا هنوز پس از ۳۷ سال دشمنان هنوز باید از پهلوی ها بد بگویند!؟
قسمت دوم برنامه: برای اولین بار سندی تاریخی از آمار اقتصادی ایران بین ۱۳۵۲ و ۱۳۵۴

این نوشته در برنامه‌های تلویزیونی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «Khosro Fravahar – E2 Channel»

  1. iraniedarbedar می‌گوید:

    ”طناب پوسیده شد“
    شاهزاده‌یِ نازنین، بیچاره کرده ما را، این کمترین هزینه / زبانِ پارسی برفت، عرب بجایش نشست، این یکی نیست هزینه؟
    از روی قصد بنزین، مسموم کنند به بَنزِن، شاهد سینما رکس / دریاچه‌ها خشکاندند، اعدام‌ها چه بسیار، آیا نه است هزینه؟
    در آن یواس تو هستی، مهمترین ثروتِ کشور فقط انسان است / کسرویها، فرخ‌زاد، چه زار کشته گشتند، همه تکه‌تکه، اینها نیست هزینه؟
    دل‌ها خونِ خون شد، هر روز جوانی تازه، در جمعِ آن جنون شد / آیا راضیش نکرده؟ هزینه این لحظه‌هاست که پشتِ هم رفته
    دورانِ حداقل‌ها دیگر گذشت، آب برد، حداکثر را طلب / ریشویِ اصلاح طلب، دیگر بکار ناید، باید زیرو رو شِه
    ریشویِ اصلاح طلب، دیگر بکار ناید، اسلامُ و اصلاح شدن! / هزارُ و نیم هزاره، اصلاح شدن کجا بود؟ سرراست، خودِ هزینه
    اسلام، اسلام بس است، جان، اسلامِ پر زِ شُبهه / اوستا آن خورشید است، آسمان صافِ صافه
    اسلام، اسلام بس است، جان، ریشه‌اَش از عرب هست / اوستا آن خورشید است، خورشیدِ ظهرِ تابان، تابانِ تابستانه
    اسلام، اسلام بس است، جان، تازی بن ملخ‌خور، عجم نه او نِجاتَد / اوستاجان خورشیدِه، خورشیدِ پشتِ شیرِ پرچمِ ایران جانِه
    شاهزاده‌یِ نازنین، امیدِ ایران زمین، چقدر کشته باید / تا بله گوید، هشت سال جنگِ بی‌خود، پانصد هزار کشته
    اینها هزینه نیستند، قطر، نفتُ و گاز را در حالِ بلعیدن است / عرب هستان همچنین، نفتُ و گازِ مشترک، در حالِ‌ بلعیدن است، راضی او نگشته
    پدر مردُ و یتیم شد، همه ایران تباران، رضا شاهِ ثانی / گوشمالی‌اَت تا کی، آخر تا کی آخر، تا کی درد، شکنجه
    دریاچه‌ها همچو چشم، زبس که اشک ریختیم، آنها خشکیده‌اند / شاهنشها، یارا، تا کی خواهی گفتن، آها بکش، حقته
    عزیزِ‌ نازنیم، امیدِ ایرانِ من، مشاوران عوض کن / این کمترین هزینه، طنابی پوسیده گشت، هزینه بیشماره
    صدها هزار برابر، بیشتر زِ جنگِ تازی، آدم، کشته دادیم / این‌ها هزینه‌ای نیست؟ رضا شاهِ ثانی، این لحظه‌هاست هزینه
    ایران گره خورده است با تک به تک نفس‌هات، از دست دادنِ تو / آیا نیست هزینه؟ قلب‌ها شوند مجروح، آیا نه آن هزینه؟
    پدر خروشیدُ و گفت، اگر همه بندِ انگشتِ دست‌هایم / قطعش کنند آنها، هرگز امضاء نگردد، ایران‌ستان نه هرگز، هرگز نه، محاله
    سرشارِ مهرِ فقید، آریا پدر، آن شریف، سفارشی به ما کرد، بیاد داریم آیا؟ / ایران‌ستان مبادا، عزیز نازنیم، اینها نه آن هزینه؟ آیا راضیش نکرده؟
    شریف، نامِ او است، دانشگاهِ شریف، یادآورِ پدر است / اهداف رضا شاه، همه به باد رفته، آیا راضیش نکرده؟
    گفتند آبِ سد شور، گوید خیار بکارید، خیارِ‌شور لذیذتر / معیارِ رأس بودن، مغزهایِ خشکیده است، اینهاست آن هزینه
    دادگستران ستمگر، اینها نیست هزینه؟ زِ هر تَن آن ایرانی / جانُ و رمق بریدند، اینها نیست هزینه؟ آیا راضیش نکرده؟
    باد کوبه‌اییِّ قهار، فردوسی‌زمانه، ده سال بی‌صدا شد / عالی پیام، پیامش در جانِ‌ ما نشیند، هیلا و ترکمان‌ها، اینها همان هزینه
    گفتارِ من نه شعر است، نه نثر می‌توان گفت در بینِ لیلی مجنون / شدم چون قلم من، دائم در طلاطم، انگار طوفان شده
    بادکوبه‌ایی قلم را بی‌کار تا بدیدم، گفتم لاجرم من / مشقی سیاه باید، آری نه شعر وَ نه نثر، سیاه، عینِ دوده
    در بینِ نثر وَ نظم ، در حالِ دویدن، امروز این وظیفه است / فردوسیِ زمانه، از بند، تا به در هست، سر مشقِ ما همینه
    در کهریزک شکنجه، تجاوز بر پسر هست، تمامیِ دانایان / اَندر اِوین وَ کرج، به بند در کشیدند، اینها که بیشترینه
    پدر دق کرده است، زِ داغِ ایرانِ خود، آیا نبود هزینه؟ / دریایِ مازندران، زِ پنجاه شد دوازده، آیا راضیش نکرده؟
    چند قرنِ دیگر آیا خواهیم دهیم هزینه / تا کمترین هزینه راضی شود، شاید! عزیزم، ای شاهزاده
    این لحظه‌ها در گذر، ایرانیان ناامید، مایوسُ و ناامیدتر / حکومتِ اسلامی، جفتک زند بیشتر، اینها همان هزینه
    قیمتِ این آزادی، چرا اینقدر گران است؟ هزینه نه / نه بیشتر، مشاوران عوض کن، اینها همان هزینه
    آنکه سپاه بیاورد، خونِ‌مردم را کشید، کنون شد مشاور؟ / امیدِ ایرانِ‌من، مشاوران عوض کن، اینها همان هزینه
    شاهزاده‌یِ نازنین، خود و ناخودی‌ها جدا مکن عزیزم / موافق یا مخالف همه یارِ تواَند، عشقِ همه ایران، ایران ترا عشقه
    همه عاشقِ‌مام، ایران عاشقِ تو، خودی و ناخودی را رها کن ای پدرجان / در قلب هر ایرانی، نامِ‌ تو در انعکاس، بدونِ هیچ وقفه
    سیُ و شش سال تلاش شد، هزینه صد هزار بار سنگین‌تر / داده شد، دیگر بس است هزینه ، وقته میوه چیدنه
    با امواجِ سوزنده، پارازیت است منظور، هشتاد میلیون / آدم، زنده زنده کبابند، آیا نه این هزینه؟
    هشتاد میلیون آدم، زنده زنده کبابند، بنزین به سم / مسموم، ایران کشان به راه است، آیا نه بس هزینه؟
    دیگر چه چیز خواهند؟ ایرانیان بی توان، تحمیلِ جمعیت باز دوباره / هم آمد، تزریقِ آشفتگی هر روزه از رویِ عمد، اینها نشد هزینه؟
    تزریقِ تورم، هر سال چندُ و چند بار، اینها را چه نامم، بگو جانا چه نام است؟ / تزریقِ آشفتگی، مانع شوند تعادل، در ایرانم سراسر، آیا نه این هزینه؟
    گورها همه آباد، شهرها همه ویران، مساحتِ همه گور / بیشتر شد از همه شهر، اینها را چه نام است، ایا نه‌اُند هزینه؟
    گویند اَن‌ایرانی‌اَند، اَن را به جان چسبند/ آیا نه این هزینه، تازیِ انگلیسی، بر ما آیا نَتاخته؟
    این را دگر چه نامم، چه خاکی بر سرم شد / هزارُ و نیم هزاره، ایرانِ عزیزم، چرا پس افتاده
    اینها همه هزینه‌اَند، بی وقفه و مداوم، چشمان ترا امید است / کجا؟ کِی؟ چه وقتی؟ عرب کِی نجاتَد؟ عرب عجم نجاته؟
    عرب اگر عرضه داشت، به امریکا ملتمس نمی‌شد او، لا شک / نفت را به قیمتِ کم، تا چند صباحِ‌ بیشتر، آنان را به خانه، شاید پناه داده
    خدا منزلش است در کعبه، اما عرب، یو ِاس شده است ملتمس / رحمتُ للعرب نیست، چطور برای همه، تمامِ عالَم شده
    رحمتُ ِللْعَرب نیست، رحمتُ الْعالِمین است؟ عرب یو ِاس / ملتمس، چرا نجویداز دین؟ این است همان هزینه
    گفتند کتاب نه لازم، هر آنچه دارند بسوز، ام الکتاب قرآن هست / چرا یو ِاس، ملتمس، بیشتر بخوانید آنرا، چرا نه بی‌نیاز از تکنولوژی، اسلحه
    عرب چیره دست است در قتل وَ هم غارت، کتاب بسوخت / تواند ، دانش سران بی‌سر، عرب در تنفر، بدونِ‌هیچ وقفه
    نخارد کس پشتِ ما، انگشت من تو ناخن، اینکه همه بسویی / هر کس ره به کوهی، نشسته در انتظار، این است آن هزینه
    شیران در حصار اَر، همه شدید گرسنه، آیا توانیم بگفت / مرا نخور انسانم، اشرف به مخلوقاتم؟ نه حتما این جوابه
    تازی، وحشی‌تر است، شیر را گاهی رحم است، تازه به عقل مسخَّر / چیره به قتلُ و غارت، کجا دینِ آنها، انسان، نجات داده؟
    کفتار صفت، عرب هست، این جنگِ هشت ساله، شاهدِ این مدعا / عرب‌هایِ آدمخوار، با هم شدند متحد، تا پارسی‌ایی نمانه
    و زان پس چونکه دیدند حریفِ ما نباشند، اسبِ تراوایِ‌ نو، ولیِ‌ مطلقی را / تباری از فلسطین، هزاران بار خونریزتر زِ کفتارانِ وحشی، دادند به ما حواله
    اسلام یارِ ما نیست، با ما این نسازد، عقب، عقب‌تر آرد / سرهایِ هر جوانی، در رقصِ دار، مادر، اینها نشد هزینه؟
    در پیشِ چشمِ مادر، چشمام خیسِ خیس است / کاغذ شده ترِ تر، خودکار نمی‌نویسد، آیا نه بس هزینه؟
    در پیشِ چشمِ مادر، جوانِ دستُ و پا زن، اینها ای عزیزم / اینها نه آن هزینه؟ چند تُن بتُن بر گور، آیا نه بس هزینه؟
    گورِ سیاوُشان را حسین حسین گویان، چند تُن بتُن ریزند / عزایِ حسینی، مأخذ از سیاوُش، سکوت، بیش، سه صد سال، در اصل، این هزینه
    دخترکان عریان، فقط نه در دُبِی، نه، کهریزکُ و کرج هم / ایرانی یا عرب هست؟ چه خُلقُ و خویی دارد؟ چه گوید از ریشه؟
    دخترکان عریان، بزور سپس تجاوز، آن بچه پا گذارد / چه خُلقُ و خویی دارد؟ آیا نه بس هزینه؟
    فغان، فغان ای داد، فریادُ و داد، بیداد / شاهزاده‌یِ عزیزم، از جان عزیزتری تو، قطعا بس است هزینه
    وقتِ چیدن رسیده است، میوه نه کال دیگر / آزادی را مزه کن، ببین چقدر شیرین است، اصلا خود شیرینه

  2. iraniedarbedar می‌گوید:

    درود خسروی نازنین،

    آقا، یادم رفت که برای آخرین بار این شعر را بخونم و تا حد امکان اصلاحش کنم، اینی که بعد این متن می فرستم، کامل تر هست، لطفا قبلی را حذف کنید تا نسخه اصلاح شده اش در دسترس باشد.
    درود به تو، و سپاس از زحمت های تو عاشق ایران.

  3. iraniedarbedar می‌گوید:

    ”طناب پوسیده شد“
    شاهزاده‌یِ نازنین، بیچاره کرده ما را، این کمترین هزینه / زبانِ پارسی برفت، عرب بجایش نشست، این یکی نیست هزینه؟
    از روی قصد بنزین، مسموم کنند به بَنزِن، شاهد، سینما رکس / دریاچه‌ها خشکاندند، اعدام‌ها چه بسیار، آیا نه است هزینه؟
    در آن یواس تو هستی، مهمترین ثروتِ، کشور فقط انسان است / کسرویها، فرخ‌زاد، چه زار کشته گشتند، همه تکه‌تکه، اینها نیست هزینه؟
    دل‌ها خونِ خون شد، هر روز جوانی تازه، در جمعِ آن جنون شد / آیا راضیش نکرده؟ هزینه این لحظه‌هاست که پشتِ هم رفته
    دورانِ حداقل‌ها، دیگر گذشته، آب برد، حداکثر را طلب / ریشویِ اصلاح طلب، دیگر بکار ناید، باید زیرُ و زِبَر شِه
    ریشویِ اصلاح طلب، دیگر بکار ناید، اسلامُ و اصلاح شدن! / هزارُ و نیم هزاره، اصلاح شدن کجا بود؟ سرراست، خودِ هزینه
    اسلام، اسلام بس است، جان، اسلام، پر زِ شُبهِه / اوستا آن خورشید است، آسمان صافِ صافه
    اسلام، اسلام بس است، جان، ریشه‌اَش از عرب هست / اوستا آن خورشید است، خورشیدِ ظهرِ تابان، تابانِ تابستانه
    اسلام، اسلام بس است، جان، تازی بن ملخ‌خور، عجم نه او نِجاتَد / اوستاجان خورشیدِه، خورشیدِ پشتِ شیرِ، پرچمِ ایران جانِه
    شاهزاده‌یِ نازنین، امیدِ ایران زمین، چقدر کشته باید؟ / تا او بله بگوید، هشت سال، جنگِ بی‌خود، پانصد هزار کشته
    اینها هزینه نیستند، قطر، نفتُ و گاز را در حالِ بلعیدن است / عرب هستان همچنین، نفتُ و گازِ مشترک، در حالِ‌ بلعیدن است، راضی او نگشته؟
    پدر مردُ و یتیم شد، همه ایران تباران، رضا شاهِ ثانی / گوشمالی‌اَت تا کی، آخر تا کی آخر، تا کی درد، شکنجه
    دریاچه‌ها همچو چشم، زبس که اشک ریختیم، آنها خشکیده‌اند / شاهنشها، یارا، تا کی خواهی گفتن، آها بکش، حقته
    عزیزِ‌ نازنیم، امیدِ ایرانِ من، مشاوران عوض کن / این کمترین هزینه، طنابی پوسیده گشت، هزینه بیشماره
    صدها هزار برابر، بیشتر زِ قادسیه، آدم، کشته دادیم / این‌ها هزینه‌ای نیست؟ رضا شاهِ ثانی، این لحظه‌هاست هزینه
    ایران گره خورده است، با تک به تک، نفس‌هات، از دست دادنِ تو / آیا نیست هزینه؟ قلب‌ها شوند مجروح، آیا نه آن هزینه؟
    پدر خروشیدُ و گفت، اگر همه بندِ، انگشتِ دست‌هایم / قطعش کنند، آنها، هرگز امضاء نگردد، ایران‌ستان نه هرگز، هرگز نه، محاله
    سرشارِ مهرِ فقید، آریا پدر، آن شریف، سفارشی به ما کرد، بیاد داریم آیا؟ / ایران‌ستان مبادا، عزیز نازنیم، اینها نه آن هزینه؟ آیا راضیش نکرده؟
    شریف، نامِ او است، دانشگاهِ شریف، یادآورِ پدر، تو، اهدافِ جان / رضا شاه، همه تمام، به باد رفت، آیا راضیش نکرده؟
    گفتند آبِ سد شور، گوید خیار بکارید، خیارِ‌شور لذیذتر / معیارِ رأس بودن، مغزهایِ خشکیده است، اینهاست آن هزینه
    دادگستران ستمگر، اینها نیست هزینه؟ زِ هر تَن آن ایرانی / جانُ و رمق بریدند، اینها نیست هزینه؟ آیا راضیش نکرده؟
    باد کوبه‌اییِّ قهار، فردوسی‌زمانه، ده سال بی‌صدا شد / عالی پیام، پیامش در جانِ‌ ما نشیند، هیلا و ترکمان‌ها، اینها همان هزینه
    گفتارِ من نه شعر است، نه نثر می‌توان گفت در بینِ لیلی مجنون / شدم چون قلم من، دائم در طلاطم، انگار طوفان شده
    بادکوبه‌ایی قلم را بی‌کار تا بدیدم، گفتم لاجرم من / مشقی سیاه باید، آری نه شعر وَ نه نثر، سیاه، عینِ دوده
    در بینِ نثر، وَ نظم ، در حالِ دویدن، امروز این وظیفه است / فردوسیِ زمانه، از بند، تا به در هست، سر مشقِ ما همینه
    در کهریزک شکنجه، تجاوز بر پسر هست، تمامیِ دانایان / اَندر اِوین وَ کرج، به بند در کشیدند، اینها که بیشترینه
    پدر دق کرده است، زِ داغِ ایرانِ خود، آیا نبود هزینه؟ / دریایِ مازندران، زِ پنجاه شد دوازده، آیا راضیش نکرده؟
    چند قرنِ دیگر آیا خواهیم دهیم هزینه / تا کمترین هزینه راضی شود، شاید! عزیزم، ای شاهزاده
    این لحظه‌ها در گذر، ایرانیان ناامید، مایوسُ و ناامیدتر / حکومتِ اسلامی، جفتک زند بیشتر، اینها همان هزینه
    قیمتِ این آزادی، چرا اینقدر گران است؟ هزینه نه / نه بیشتر، مشاوران عوض کن، اینها همان هزینه
    آنکه سپاه آورد، خون‌هایِ ‌مردم کشید، کنون شد مشاور؟ / امیدِ ایرانِ‌من، مشاوران عوض کن، اینها همان هزینه
    شاهزاده‌یِ نازنین، خود و ناخودی‌ها جدا مکن عزیزم / موافق یا مخالف، همه یارِ تواَند، عشقِ همه ایران، ایران ترا عشقه
    همه عاشقِ‌مام، ایران عاشقِ تو، خودی و ناخودی را رها کن ای پدرجان / در قلب هر ایرانی، نامِ‌ تو در انعکاس، بدونِ هیچ وقفه
    سیُ و شش سال تلاش شد، هزینه صد هزار بار سنگین‌تر / داده شد، دیگر بس است هزینه ، وقته میوه چیدنه
    با امواجِ سوزَنده، پارازیت است منظور، هشتاد میلیون / آدم، زنده زنده کبابند، آیا نه این هزینه؟
    هشتاد میلیون آدم، زنده زنده کبابند، بنزین به سم / مسموم، ایران کشان به راه است، آیا نه بس هزینه؟
    دیگر چه چیز خواهند؟ ایرانیان، بی‌توان، تحمیلِ جمعیت باز، دوباره / هم آمد، تزریقِ آشفتگی، هر روزه، از رویِ عمد، اینها نشد هزینه؟
    تزریقِ تورم، هر سال چندُ و چند بار، اینها را چه نامم، بگو جانا چه نام است؟ / تزریقِ آشفتگی، مانع شوند تعادل، در ایران، سراسر، آیا نه این هزینه؟
    گورها همه آباد، شهرها همه ویران، مساحتِ همه گور / بیشتر شد از همه شهر، اینها را چه نام است، ایا نه‌اَند هزینه؟
    به اشتباه گویند، آنان اَن‌ایرانی‌اَند، این پیشوندِ کریهِ، چرا / به جان بچسبند، آیا نه این هزینه، تازیِ انگلیسی، بر ما آیا نَتاخته؟
    این را دگر چه نامم، چه خاکی بر سرم شد / هزارُ و نیم هزاره، ایرانِ عزیزم، چرا پس افتاده
    اینها همه هزینه‌اَند، بی وقفه وَ مداوم، چشمان، ترا امید است / کجا؟ کِی؟ چه وقتی؟ عرب کِی نجاتَد؟ عرب عجم نجاته؟
    عرب اگر عرضه داشت، به امریکا ملتمس نمی‌شد او، لا شک / نفت را به قیمتِ کم، تا چند صباحِ‌ بیشتر، آنان را به خانه، شاید، پناه داده
    خدا منزلش است در کعبه، اما عرب، یو ِاس شده است ملتمس / رحمتُ للعرب نیست، چطور برای همه، تمامِ عالَم شده
    رحمتُ لِلْعَرب نیست، رحمتُ الْعالِمین است؟ عرب یو ِاس / ملتمس، چرا نجوید از دین؟ این است همان هزینه
    گفتند کتاب نه لازم، هر آنچه دارند بسوز، ام الکتاب قرآن هست / چرا یو اِس، ملتمس، بیشتر بخوانید آنرا، چرا نه بی‌نیاز از تکنولوژی، اسلحه
    عرب چیره دست است در قتل وَ هم غارت، کتاب بسوخت / تواند، دانش سران، بی‌سر، عرب در تنفر، بدونِ‌هیچ وقفه
    نخارد کس پشتِ ما، انگشت من تو ناخن، اینکه همه بسویی / هر کس ره به کوهی، نشسته در انتظار، این است آن هزینه
    شیران در حصار اَر، همه شدید گرسنه، آیا توانیم بگفت / مرا نخور انسانم، اشرف به مخلوقاتم؟ نه حتما این جوابه
    تازی، وحشی‌تر است، شیر را گاهی رحم است، تازه به عقل مسخَّر / چیره به قتلُ و غارت، کجا دینِ آنها، انسان، نجات داده؟
    کفتار صفت، عرب هست، این جنگِ هشت ساله، شاهدِ این مدعا / عرب‌هایِ آدمخوار، با هم شدند متحد، تا پارسی‌ایی نمانه
    زان پس چونکه دیدند، حریفِ ما نباشند، اسبِ تراوایِ‌ نو، ولیِ‌ مطلقی را / تباری از فلسطین، هزاران بار خونریزتر زِ کفتارانِ وحشی، دادند به ما حواله
    اسلام یارِ ما نیست، با ما، این نسازد، عقب، عقب‌تر آرد / سرهایِ هر جوانی، در رقصِ دار، مادر، اینها نشد هزینه؟
    در پیشِ چشمِ مادر، چشمام خیسِ خیس است / کاغذ شده ترِ تر، خودکار نمی‌نویسد، آیا نه بس هزینه؟
    در پیشِ چشمِ مادر، جوانِ دستُ و پا زن، اینها ای عزیزم / اینها نه آن هزینه؟ چند تُن بتُن بر گور، آیا نه بس هزینه؟
    گورِ سیاوُشان را حسین حسین گویان، چند تُن بتُن ریزند / عزایِ حسینی، مأخذ از سیاوُش، سکوت، بیش، سه صد سال، در اصل، این هزینه
    دخترکان عریان، فقط نه در دُبِی، نه، کهریزکُ و کرج هم / ایرانی یا عرب هست؟ چه خُلقُ و خویی دارد؟ چه گوید از ریشه؟
    دخترکان عریان، بزور سپس تجاوز، آن بچه پا گذارد / چه خُلقُ و خویی دارد؟ آیا نه بس هزینه؟
    فغان، فغان، ای داد، فریادُ و داد، بیداد / شاهزاده‌یِ عزیزم، از جان عزیزتری تو، قطعا بس است هزینه
    وقتِ چیدن رسیده است، میوه نه کال دیگر، آزادی را / مزه کن، ببین چقدر شیرین است، اصلا خودِ شیرینه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.