https://vimeo.com/118188484
پخش سخنان خمینی در سال ۴۲ به شما نشان میدهد که انها میدانستند خمینی کیست! اسنادی که در این برنامه بخصوص از میان برنامه به شما نشان داده میشود دفاع از شاه میهن پرست و پاسخی است به فسیل های ۵۷ در رسانه های مختلف. اصلاحات ارضی و رشد کشاورزی ایران پاسخی دیگر به دروغ آخوند ها و هواداران مصدقی – توده ی آنها است.
امیدوارم در پخش این لینک من را یاری کنید.
با سپاس,
خسرو فروهر
کتاب ها و برنامه ها
بایگانیها
خسرو فروهر در اینترنت
همیاری
برای همیاری از طریق صندوق پستی:
PO BOX 8, A - 1142 VIENNA AUSTRIA
بخاطر مشکل فنی برای باز کردن لینک ها در این ستون از GOOGLE CHROME برای اینترنت استفاده نکنید. بقیه BOWSERS کار میکنند!
برای همیاری یکباره ازپیپال:
- 1. https://paypal.me/Fravahar
- 2. https://paypal.me/KhosroFravahar
برای همیاری ماهانه از PayPal: شما در گزینه پایین میتوانید بین ۱۰, ۲۰, ۳۰, ۵۰, ۷۵, ۱۰۰ و ۲۰۰ یورو مبلغ مناسب خود را انتخاب کنید و سپس روی Subscribe کلیک کنید!
”انگشت من، تو ناخن“
ضحاکْ کشانْ کجایید؛ ضحاکی دیگر آمد / سیُ وهفت هم گذشتُ و امیدی هیچ نیامد
ننگ است جان سپردن؛ تا جان هست به این تن / یک روز، نَه زیاد است؛ دَم را غنیمَتَم من
ایران بِرَفت، فغانا؛ برخیز تو ای برادر / خواهر نجاتِ ایران، با تو شود مُیسَّر
ننگ است جان سپردن؛ تا جان هست به این تن / یک روز نَه زیاد است؛ دَم را غنیمتَم من
آن آیه که گفته است؛ آن سوره که نالان / آن هیزمِ فراوان؛ آن شعلههایِ سوزان
جهنمِ خروشان؛ سُربِ مذاب، گدازان / خشم، کینه، عِداوَت؛ هر جسم، دشمنِ جان
پسرْ پدرْ نَرَحمَد؛ مادر نَه مهری دارد / گرسنگی، تشنگی، ابزارهایِ دوزخ
خوب، نیک، نکو، تو بنگر؛ جانا تو ای برادر / این شرحِ حالِ ما نیست؟ ضحاک نشد ستمگر؟
لبنان وَ غزه، باید؛ چون او عرب نژاد است / وهم است، گمان، جانا؛ عرب، عجمْ نجاتْ است
تا او گفت جهنم؛ یا جنگ با خدایَم / ضحاک خود، خدا شد؛ گوید من آن خدایَم
خوب، نیک، نکو تو بنگر؛ آن آهنگِ صحبت / ضحاک تا خروشید؛ کفتارها بِسِیلَت
سیلابِ خون، بیاید؛ اوباشها در این جَنگ / وهم است ای برادر؛ درخواستِ رَحم زِ خَرچَنگ
چفیِ او گواه است؛ ضحاکْ خودِ خودَش هست / هر پوندْ چکِّهگَر است؛ رنگین زِ خونِ من است
پوند را اگر رونق است؛ رونقْ زِ رویِ من است / گر انگلیس، کشور است؛ آن از سرایِ من است
دارایِ رونقْ آن مُلْک؛ چون بی مَلِکْ شد این مُلْک / اََر نَه کویرِ خشک بود؛ در جنگِ دوم آن مُلْک
ریال، سقوطْ تا کجا؛ ضحاک، سرود، تا کِی / تازیِ انگلیس را من بندهاَم، تا به کِی
ننگ است جان سپردن؛ تا جان هست به این تن / یک روز نَه زیاد است؛ دَم را غنیمتَم من
گریان، مکدَّر او رفت؛ ما شاد وَ خَرامان / سیُ و هفتیْ گذشتْ است، شوریْ جایِ باران
غرّید وَ به خشم، گفت؛ تنها مردِ میهن / هرگز نسوزد این نفت، در دیگهایِ دشمن
اِمروز گذشت سی وَ هفت؛ کان عاشقِ وطن رفت / ایران سراسر آتش؛ از داغِ آن شَرَف است
ضحاک! دردِ دین! نه؛ نه دردِ او خدا است / پولها، دلار به میلیارد، آری دردِ خا است
بجایَش از خجالَت، سِجِل میشود سرخ؛ شناسنامه جعلیْسْت / جوهر وَ کاغذ، امضاء؛ اربابَشْ انگلیْسْیْسْت
خواهی شوی مطمئن؛ نازا عروس، مجتبی / در انگلیسُ و لندن، چرا او شد مداوا
برادرم، خواهرم، حجابْ دردِ ما نیست / نفتُ و گازُ و طلا رفت؛ ایران جرمِ تو چیست؟
برادرم، خواهرم، اسلام، فکرِ ما نیست / بفکرُ و کارِ ما؛ پرسان، زِ حالِ ما نیست
ضحاکْ خطِ فقر را اعلان کند دَمادَم / حقوقِ زیرِ فقرش؛ آه اِی خدا، خوابم
ضحاکْ خطِ فقر را اعلام کند پَیاپِی / حقوقِ زیرِ فقر است کدام منطقِ وِی
میگویَمَت حقیقت، فاشَشْ کنم همینک / دو ده میلیون، نیم کشته؛ تهران تا به قَرْچَک
مومنهایِ آُورمزدا یا عیسی، مسلمان / ایران بهشتِ ما هست؛ نه انگلیسُ و آلمان
نه شرقیُ و نه غربی، ایران وَ تاجِ شاهی / نه بوش وَ نه پوتین نه، نفرینِ تا اَبدْ بر جیمیِ آمریکایی
هزارُ و نیم هزاره؛ غمها بسر نیامد / تا تازیُ و تیمور هست؛ آن درد به ارثْ نازد
اگر خواهی دوباره، بِبینی دردُ و چاره / غوغا بس است؛ سکوت، هیس، ضحاک این را گفته
آنان خوردند خودیاند، مردم چه حقی دارند / ما آن ولیِ مطلق؛ ناموسُ و جانُ و مال را به ما تحویل میدهند
کین روی، عاشم من، چکمهیِ آن پادشاه / طهران، خندقِ دور؛ کمتر زِ شانزده سال، گردید مُنَّور آن ماه
برادرجان بپاخیز، هزارُ و نیم هزاره / زِ خوابِ سخت، خواهر، بیابیم راهُ و چاره
خورشیدُ و شیر رَفتْ است؛ نورُ و توان رَفتْ است/ خدا به خشم آمد؛ از من چه انتظار هست
ننگ است جان سپردن؛ تا جان هست به این تن / یک روز نَه زیاد است؛ دَم را غنیمَتَم من
نَفَسهامان بیشتر باد؛ تعدادِ ما کم شده است / تعدادِ کم، غمی نیست؛ دستهامان گره است
منها همه من شویم؛ من یکیْ پیکر شویم / ده قَدَمیْ من آیم؛ یکیْ تو، نزدیک شویم
جانا، جانا، هم وطن؛ انگشت من، تو ناخن / نخارد کس پشتِ ما، بیا، ماها شویم من