چرا نباید سرزمینم را دوست بدارم؟!


شگفتا, بدخواهان و یاوه گویان ادعا میکنند که هر ایرانی که از عشق به میهنش بگوید نژاد پرست است ولی هر که چشم بر افتخارات سرزمینش ببندد و تنها از زشتی ها بگوید, روشنفکر!


اینگونه نیست. شمایید که بنده و اسیر بیگانه اید. من شما را به دوباره ایرانی شدن دعوت میکنم. بیایید دلیر و تازه روی و شاد و خرم همازور شویم.

هر ملتی، هر مردمی حق دارند که از هویت ملی خود دفاع کنند. هر انسانی دارای هویتی است و دارای نام ونشانی و هر جامعه ای همچون نوزادی که از مادری زاده شده است پیشینه ای دارد، تاریخی و میهنی. این بخشی از حقوق بشر است که هر انسان بتواند از خود، فرهنگ خود و تاریخ خود بگوید.

ما ایرانیان مدتها است که مست از فریب اهریمن, برده بیگانان شده ایم. همان بیگانگانی که خانه هایمان را ویران, شهرهایمان را گورستان و کشورمان را ایرانستان کرده اند! در این هزار و چهار صد سال که این اهرمن چهرگان مستانه خون ما را به پیمانه زدند,  در سایه سراب خرافاتمان, در مدح علی و دیگر قاتلین خود, قله های حماقت را زیارتگاهمان کرده ایم!
خودمان تاریخ تمدن ایرانی را به قربانگاه اسلام بردیم و آنچه سربازان سعد و علی و حجاج باقی گذاشته بودند را ویران کردیم. شرممان باد که قرنهاست, آتش خانه بیگانه شده ایم و خود در تاریکی و سردی با گرمای بیگانه ایم.

امروز  زمان آن رسیده که دوباره قد علم کنیم وسرهایمان را بالا بگیریم و بگوییم بس است! دیگر نگذاریم غربی ها و خود فروختگان ما را نژاد پرست خطاب کنند! چرا که هرگزاینگونه نبوده ایم. نگذاریم رژیم اسلامی را با مردم ایران یکی بدانند که هرگز اینگونه نبوده است. هزاران سال ما مردم ایران از اقوام گوناگون در کنار هم زیسته ایم ونامی از نژاد پرستی بین ما نبوده است. نگذاریم بیگانه و دزد و استعمارگر این لفظ دروغین را بر سر زبان های ما بکارد و برای تضعیف و نابودی ما مرزهای سرزمین ما را به چالش بکشد.

بیایید سر خود را بالا بگیریم و با گردنی افراشته خود را ایرانی بنامیم. به دیگران بیاموزیم که نام سرزمین ما را درست بخوانند. ما پرشیا نیستیم. ما ایرانیم. ایران. به آنها نشان دهیم که میهن پرستیم، بی آنکه خود را ازدیگران برتر بدانیم.

بیایید به آنها بیاموزیم که پدران ما با برده داری و نژاد پرستی جنگیدند و آنرا برچیدند و این دلیل عشق ما به آنهاست نه خون و نژاد. به آنها بیاموزیم که ساسانیان در چهاصد سال تاریخ پیش از نفوذ اسلام، زیباترین جلوه ی فرهنگ و هنر، زیبایی پندار و کردار و جوانمردی را به جهانیان عرضه کردند.

بیایید نشان دهیم که نژاد پرستی آرمان ما نبوده و نیست. آنگونه که هویت ما و مرام ماست، بدون نادانی و جنایت هیتلر و مائو یا موسولینی و استالین و دیگران، بدون خشونت و بیزاری، آریامهرانه، انساندوستانه، عاشق سرزمین خود و مردمان جهان باشیم.

شما ایرانیان را از هر گروهی که هستید با هر اندیشه که دارید به اتحاد و یگانگی و میهن دوستی دعوت میکنم. زمان آن رسیده است که یوغ بندگی را از شانه هایمان، و مهر تحقیر را از پیشانی مان پاک کنیم. به چاکری و بندگی پایان دهیم و سرور خود باشیم.

تازیان را بندگی آیین ما نیست، مارکسیسم دین ما نیست. آزادی و برابری را میتوان در عشق به میهن، و جهانیان نیز جستجو کرد. اسلام و مارکسیسم و غرب بزرگ بینی، افیون و مخدری بود که به ما تزریق شد، تا نشئه باشیم و خود باخته. بیایید این مخدرها را ترک کنیم. پاک شویم. ایرانی شویم. نه پان ترک و پان کرد هر پان دیگر،نه شرقی و غربی و نه جمهوری اسلامی. ساده و سربلند، ایرانی . آلت قتل خود را تیز نکنیم و در دست دشمن نگذاریم. ایرانی باشیم و از ایرانی بودن خود سربلند. اگر اکثریت نادانسته از ما بریدهاند، بیایید قطره قطره جمع گردیم و دریا شویم. و سیل آسا زباله های تاریخ اسلام و استعمار را از سرزمین خود بشوییم.


بشود تا این گونه دلیر و تازه روی و شاد و خرم این همازوری را به بهترین شیوه به سرانجام رسانیم.

همازور بیم. همازور هما اشوبیم.


خسرو فروهر

این نوشته در نوشته ها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «چرا نباید سرزمینم را دوست بدارم؟!»

  1. مهدی قاسمی می‌گوید:

    درود بر خسرو فروهر عزیز و دوست داشتنی.من از مشهد هستم بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت تمام زحماتی که برای ایران کشیدی و ارزوی سلامتی و خوشحالی همیشگی ات را دارم.

  2. داریوش افشار می‌گوید:

    خسرو گرامی،
    برایت آرزوی تندرستی داشته و امید به بهبودی.
    با یاد میهن و امید به پیروزیِ نزدیک، تندرستی را دوباره بازیاب.

    با مهر
    داریوش افشار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.