وای بر ما !

دیدم برخی دوستان دارند مقاله آقای هوشنگ امیر احمدی در پایگاه خبری ایران امروز را پخش میکنند, مقاله ای در راستای “خطرات ترامپیسم”!!
به سایت ایران امروز میگویم, شرمتان باد. میهن فروشان شرمتان باد!
به آن دوستان میگویم: عزیزان من مگر نمیدانید, این شخص هوشنگ امیر احمدی مشهورترین لابییست جمهوری اسلامی است. ویدئو وی در کنار احمدی نژاد و درخواست کمک مالی برای تبلیغ از جمهوری اسلامی وی, حمایت های همه جانبه وی به جمهوری اسلامی را فراموش کردید؟ وای بر ما !
خسرو فروهر, آذر ماه ۲۵۷۵ ایرانی!

amir-ahmadi-mozdoor-akhond

این نوشته در نوشته ها ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

3 دیدگاه دربارهٔ «وای بر ما !»

  1. ایران زاد می‌گوید:

    تو چرا عباس هستی ؟

    عباس عزیز ،

    تو کی هستی؟ تو چرا عباس هستی؟ دیری ست علامت سؤال شده ای ، رازشده ای، اعتراض شده ای، همه مي پرسند که اين”عباس عزيز” کيست .
    نظرنویس های من، بیشترشان، نمی دانند که این عباس، در ابتدای تاسیس این وبلاگ، معروفی بود، و کم کم ” همسایه ” ای برای حرف های من شد. و یا اصلا سایه ای برای حرف : سنگی که می شنود، و صبوری می کند . این عباس حالا دیگر برای خودش حضرتی شده است . حضرت ؟
    راستی تو چه عباسی هستی؟

    یادم افتاد که زمانی با شاملو، برای شرکت در کنگرۀ نظامی، به رم رفته بودیم . بهار ۱۳۵۴ بود. بعد ازاتمام کار کنگره، به پیشنهاد او هفته ای به گشت و گذار ماندیم. روزها و شب های ما به پرسه در کوچه های رم و بارهای ونیز، در کافه ها ویا در هتل، به مستی و بی خبری می گذشت ، با ویسکی، و آذوقه ای از تریاک و شیرۀ نابکه با خود برده بودیم، و مخدراتی دیگر، گاهی هم از نوع علیایش: با دلبرکانی نه چندان غمگین .

    در بازگشت به تهران ، چند روزبعد مصاحبه مفصلی از احمد دیدم با علیرضا میبدی در روزنامۀ “رستاخیز” ، حکایت از سفری پرملال، پراز تحمل و تلخی :
    “…روزها در کوچه های رم، فریاد می زدم : آیدا ی من کجاست … و هرروز در مه صبحگاهی لوئیجی با گاری اش از گورستان پشتِ رودخانه می آمد، از جلوی ما می گذشت و بهم صبح بخیر می گفتیم …
    آن روز که لوئیجی با گاری خالی به گورستان می رفت (ویا بر می گشت؟)، از جلوی ما گذشت، چیزی بهم نگفتیم… من تمام روز را سراسیمه در کوچه ها دویدم و فریاد زدم: آیدا ی من کجاست؟ و می گریستم …” (به نقل از حافظه)

    فرداش که به هم رسیدیم پرسیدم : احمد، ما که هرروز باهم بودیم، حالا آیدا جای خود، ولی این لوئیجی که نوشتی هرروز باگاری خالی به گورستان می رفت کی بود؟ که هیچوقت من ندیدم !
    گفت : آره ، لابد لوئیجی پیراندلو بوده !

    تا وقت دیگر قربانت
    بر گرفته از سایت ید الله رویایی شاعر همراه شاملو در سفر پاریس و در مورد دروغ های شاملو
    لینک :http://royai.malakut.org/archives/2008/01/post_85.html

  2. ایران زاد می‌گوید:

    “”خائنین به ایران و پادشاهی مدرن پهلوی را بهتر بشناسیم “”
    بنیانگذاری کنفدراسیون یکی از شرم‌آورترین پدیده‌ها در تاریخ معاصر ایران است. هنگامی که شاهنشاه ایران آغاز به دادن بورس‌های تحصیلی که در گیتی بی‌همتا بود به دانشجویان ایرانی کرد و آنان را راهی کشورهای خارج کرد که با هزینه دولت درس بخوانند و زندگی کنند و به عنوان کارشناسان والا به ایران بازگردند و در گسترش نوسازی و بازسازی ایران همکاری کنند، همان دانشجویان، بورس تحصیلی خود را با کمک “جبهه ملی” در راه بنیان یک سازمان کمونیستی مبارزاتی برای براندازی همان شاهنشاه تمرکز دادند. برخی از رهبران کنفدراسیون پس از انقلاب اسلامی پست‌های کلیدی در جمهوری اسلامی بدست آوردند مانند ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده، داریوش فروهر و صادق زیباکلام…

    -مهدی خانبابا تهرانی” از اعضاء کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در “به دام کشیدن و مائوئیست” کردن بسیاری از دانشجویان بی تجربه و تازه وارد به اروپا و امریکا و فرستادن آنها به چین برای دیدن دوره‌های آدم‌کشی و تروریستی می‌گوید:

    “”این سفرها در واقع یک تور سیاسی – توریستی بود. بیشتر یک ماساژ روانی بود…. اعزام افراد به چین بیشتر از جنبه روانی و تاثیر عمومی آن مدنظر بود. واقعیت امر این بودن که افرادی را که به سازمان جلب می‌شدند در واقع آلوده می‌کردیم. فلان جوان را ار درس خواندن بیرون می‌کشیدیم، گذرنامه‌اش را در جوی آب می‌انداختیم و برایش گذرنامه جعلی صادر می‌کردیم… می‌بایستی تمام پل‌های بازگشت را پشت سر این جوانان خراب کرد… می توانم در مورد علی صادقی را که با نام مستعار عباس فعالیت می‌کرد توضیح بدهم. علی صادقی دکترای فیزیک اتمی داشت و در پژوهشگاه اتمی فرانسه به عنوان متخصص درجه اول خارجی با حقوق ماهیانه ده هزار فرانک به کار مشغول بود… پاسپورتش را توی جوی آب انداختند و همراه گروه اعزامی به کوبا او را راهی کوبا کردند.
    پایه‌گذاری این سازمان، در شهر هایدلبرگ (آلمان غربی) در کلوب دانشجویان خارجی دانشگاه هایدلبرگ با نام رسمی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی / اتحاد ملی در کنگره نخست از ۲۹ – ۲۶ فروردین ۱۳۳۹ انجام شد. شرکت کنندگان در این کنگره: شیرین مهدوی، منوچهر هزارخانی، منوچهر ثابتیان، بهمن نیرومند، منوچهر آشتیانی، حشمت‌الله معتمدی، روح‌الله و فریدون حمزه‌ای، حسن رسولی، حسیب، عباس‌علی گرامی منش، علی شیرازی، فرخ حسیب، احد رحمان زاده بودند.

    علی شریعتی نیز در سال ۱۳۳۹ هم‌زمان با تشکیل جبهه ملی دوم، به پاریس رفت و به کنفدراسیون پیوست. علی شریعتی در این دوره، سردبیر نشریه «ایران آزاد» ارگان رسمی سازمان‌های اروپایی جبهه ملی بود.

  3. ایران زاد می‌گوید:

    با درود

    مخالفین احمق و کوته فکر محمد رضا شاه بزرگ در قبل از شورش ۵۷ شایعه میکردند که تختی چون مقابل شاه خم نشد وی را کشتند جدا که ما ملت ساده لوح بودیم این فیلم دست بوسی تختی از شاه است :
    http://news.gooya.com/didaniha/archives/2016/09/217077.php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.