در پی جستجوی مطلبی در یوتیوب،نگاهم به برنامه ای تصویری از صدا و سیمای جمهوری اسلامی افتاد که آخوندی مُکلّا به نام آقای ابوالفضل بهرام پور، با استنادبه آیه ۳۳ از سورۀ مائده،می گفت که به موجب حکم این آیه کیفر کسانی که درابانماه ۱۳۹۸ دراعتراض به دولت به خیابانهای تهران و چند شهر دیگرریخته بودندوبر علیۀ دولت شعار می دادند، قتل است،آنهم به گونه ی «زجرکش». گفتنی است که درآن اعتراضات که ازسوی مردم جان برلب آمده ازظلم وبیداد وتنگناهای زندگی، درخیابانهای تهران و چند شهردیگربراه افتاده بود وحقوق انسانی خودرا از حکومت مطالبه می کردند، با گلوله های داغ پاسخ شنیدند وبیش از۱۵۰۰ تن به قتل رسیدند.
حکومت اسلامی برای توجیه عملش نسبت به این کشتار،برسر آن می شود تا به تفسیریا معنای آیه ی مورد اشاره، توسط بهرام پور، درصدا وسیمای جمهوری اسلامی،به پردازد ورفتار سرکوبگرانه ی نیروی انتظامی و بسیج وسپاه پاسداران رابا استناد به آیه ی قرانی وحکم خدایی،تطهیرساخته قُبح این جنایت رابشکند، ایشان نیزدرمعنی و تفسیراین آیه با تأکید برمعنی کلمۀ« یُقتّلوا»می گوید( عین گفته ی نامبرده):«دستگیر شدگان باید درهمان نقطۀ جنایت درجلوی چشم مردم، زجر کش شوند و دست راست و پای چپ شان قطع شود و نفی بلد شوند، نه به شیراز، بلکه به وسط دریا که آنجا دریک کشتی قراضه زندگی کنند تا بمیرند این حکم کسانی است که دراختیار ما هستند،در جلوی چشم عموم باید اجرا شود،آنها که منتظر دستور امریکا هستند به دار آویختن آنها رابه چشم ببینند، یکی ازاین احکام اگراجرا شود نوبت های بعدی که در پیاز خوابانده شده غلط می کند به میدان بیاید، باید درهمان نقطۀ جنایت مجازات شوند»!که می توان گفت مترجم نامبرده بجزترجمۀ درست«یُقَتّلوا»، بقیۀ آنچه که گفت مطالبی درهم ریخته ومن درآوردی و چیزی بجزجلب رضایت گردانندگان امورنبود.
زین العابدین رهنما، ناشرقرآن باُترجمه و تفسیرآیه های آن به فارسی با شرح شأن نزول آنها، در معنای این آیه می نویسد:«همانا جزای کسانی که با خدا و پیامبرش می جنگند وتلاش می کنند که درروی زمین فسادکنند، این است که کشته شوند یا به دار روند یا دستهای شان و پاهای شان ازخلاف بُریده شود، یا ازسرزمین(خودشان) بیرون رانده شوند، این دردنیا برای شان خواری است ودرآخرت (نیز) برای شان عذابی بزرگ است وآنگاه در تفسیر آیه می نویسد:دراینجا منظور مخالفان اسلام است که به نبرد با مسلمانان برخاستند و به جان ومال اسیران بی گناهی که چنگ آنهاافتاده بودند تجاوز کردند و نیز ممکن است اشاره به خیانت پیشگانی باشد که در جامعۀ اسلامی آشوب و فتنه بپا کنند».
در ویکی پیدیا نیزعین همین ترجمۀ رهنما از سوی چند مترجم آمده است که در هیچیک ازاین ترجمه هااز واژه ی «زجرکش»شاید بنا به ملاحظاتی استفاده نشده است.که اگرهم ازکلمۀ «یُقَتّلوا» بگذریم،بُریدن دست وپا ویا احکام قصاص ازجمله چشم از حدقه درآوردن که در قرآن آمده است، مصداق روشنی است اززجرکشی.
اگرآقای حسین حاج فرج الله دباغ، مشهور به عبدالکریم سروش، فیلسوف و روشنفکرنواندیش اسلامی!درباره ی سخنان بهرام پور،از جهت بکارگیری واژه ی «زجرکش» در ترجمۀ «یُقَتّلوا»به خروش در نمی آمد و به بیان مطالبی درردّ و نقد و اعتراض نمی پرداخت، سخنان بهرام پور، از برای نگارنده جای کمترین اعتنا نبود و ازآن می گذشت،چرا که تکلیف آقای بهرام پوروآخوندها روشن است وبه گواهی تاریخ، حکّام طی سده ها ازچنین کسان به جهت تحمیق جامعه ومشغول داشتن مردم به روایات و خرافات استفاده ی ابزاری کرده و همچنان می کنند و مُدّعی روشنفکری نیز نبوده و نیستند،.اما جایگاه آقای حسین حاج دباغ بیرون ازاین مقوله است، ایشان آنگونه که نشان می دهدویا درباره اش تبلیغ می شود،نه تنها نسبت به آیه های قران و احکام شرع شیعی وقوف دارند، بلکه درعلوم دیگرازجمله درتاریخ و عرفان وفلسفه نیزدستی دارندوتریبونی که از پشت آن به ابراز دیدگاهش برای هوادارانش می پردازد و آنگونه که تاکنون دیده شده است، زمانی که به قرآن واحکام آن می پردازد،تلاش شان براین است که چنین آیه هایی را با تفسیرو تعبیرخودشان تلطیف کنند، آنچنان که خودنیزمی گوید:« که درقرآن مطالبی هست که با اندیشه ها وارزشهای امروزین ما چندان سازگار نیست، ماباید دیدخودمان را نسبت به وحی،نسبت به نبوّت، نسبت به این کتاب الهامی عوض کنیم، نه این که کلمات را برداریم و پیش وپس کنیم و برویم بگردیم ویک معنای خیلی بعیدی برای پاره ای ازکلمات مهجورقرآن پیدا کنیم …». عین گفته ی ایشان برگرفته از یوتیوب.
برخلاف گفته ی آقای دباغ،ترجمۀ کلمۀ مورد بحث،کلمۀ مهجوری نبود، آقای بهرام پور، به درستی معنی کرده بود، منتها طرز بیانش با توجه به آنچه خود برآن افزوده بود نادرست بود، به ویژه که به تکرارنسبت به معنی آن تأکید می کرد ومن شنونده رابا نگاهی به گفتهِ آقای دباغ، به یاد قصّۀ خواب هارون الرشید انداخت که درخواب دیده بود تمام دندانهایش ریخته شده است،ازمُعبّری خواست تا خوابش را تعبیرکند،با شنیدن آنچه که مُعبّرگفته بود دستورداد تازیانه اش بزنند، آنگاه تعبیرخوابش راازمُعبّری دیگرخواست،با شنیدن تعبیر دستورداد به اویک کیسه دینارودرهم بدهند، چرایی این کاررا ازاوپرسیدند، گفت اگرچه تعبیر خواب هردو مُعبّربه یک معنا بود، اما دربیان تفاوت داشت.
اغلب ما ایرانیان دراین آشفته بازارانقلاب اسلامی، بسیاری از واژه هارا هرآنگونه که بخواهیم تفسیر و معنی می کنیم، که از جمله درباره ی عبارت من درآوردی«روشنفکردینی» است که عنوانی بی مُسمّاست، اگر به جای این عبارت، «مُصلح دین» یا «مُفسّر دین»گفته می شد، تا حدودی پذیرفتنی بود،مثلاً به مارتین لوتر، لقب مُصلح دین داده اند نه روشنفکر دینی، چرا که روشنفکری معنایی ویژه دارد وپسوند پذیر نیست، برخی ازما بدون آنکه به معنا و مفهوم راستین روشنفکری توجّه داشته باشیم، این انتساب را درباره ی کسانی نیز می پذیریم که کمترین شایستگی واستحقاقی برای دریافت آن ندارند،چرا که روشنفکر(intellectual ) کسی است که دردها و کمبودهای جامعه را به خوبی بشناسد وراه چاره و درمان کمی ها و کاستی ها رابرای رسیدن جامعه به پیشرفت و تعالی و فرهنگی پویا و پیشرو،دوراز هرگونه حُبّ و بُغض و جانبداری نشان دهد، روشنفکرانسان مداری است با افکار لائیک که مسایل جامعۀ خودی و جهانی و نیز نسبت به آرمانها و بایسته ها احساس مسئولیّت می کند و ایمانش را به هر بهانه با این و آن معامله نمی کند، روشنفکر با دغدغه های انسانی، اجتماعی،ارزشی، فرهنگی و سیاسی به موضع گیری در مباحث و مسایل حسّاس و مهم جامعۀ خویش و جامعۀ جهانی می پردازد و با ایده های سازنده و پیشرو؛ جامعه را به سوی تعالی و شکوفایی هدایت می کند، در فرهنگ مُعین نیز آمده است:«آنکه دارای اندیشه های روشن است و کسی است که درامور با نظر باز و مُتجدّدانه بنگرد».
برپایه ی چنین تعریفی از روشنفکری، مگر می توان انسانی را با افکاری مدار بسته و یک بُعدی و قید وبندی که در اجرای احکامی که درهزار و اندی سال پیش ویا بیش ازآن تدوین و اجرا می شده ازخود نشان وحتا آموزش می دهد،در جایگاه روشنفکری نشاند؟ تا بشود آقای دباغ را روشنفکرآنهم با پسوند اسلامی که مکتبی جزمی واجرای احکام آن تعبُّدی است،خواند؟
ایشان چندی پیش دریکی از سخنرانی هایش در خارج از کشور گفته بود:« آقای مهدی حائری یزدی، نوبت دوم که به دیدن خمینی رفته بود، به آقای خمینی گفته بود: چرا اینهمه خونریزی[!؟] ایشان[خمینی] پاسخ داده بود:« بروید به خدابگویید که زلزله می فرستد، سیل می فرستد، اینهمه جان هارا می گیرد»،آنگاه می افزاید که: یعنی [خمینی] به جان مردم بی اعتنا بود و این درعرفان است،متأسفانه عرفانی که مردم درآن جایی نداشتند» ودرتوجیه دیدگاه معبودش خمینی، اورا مُقتدی به اوامر خدا می داند وازارتکاب جنایات تبرئه می کند،اما ازترجمۀ کلمه ی«یُقَتَلوا»از سوی مردی کم نام ونشان، قلبش به درد می آید!
در جایی دیگرمی گوید:«درتاریخ ما خمینی یک چهره ی بی نظیر بود، خمینی مردمی ترین، با سواد ترین رهبر این کشور بود، تاکنون از ایام اولیّۀ حکومت هخامنشیان پادشاهانی که ما داشتیم تا روزگار حاضر، هیچکس به لحاظ علمی به پایه ی او نمی رسد…». تو خود حدیث مُفصّل بخوان ازروشنفکری ایشان با اینهمه ذوب شدگی در ولایت فقیه!؟
آقای دباغ، که ازبه کارگیری واژه ی «زجرکش» ازسوی بهرام پور،سخت آزرده خاطرشده بود، گویی بُریده شدن دست وپا را به این شرح«…اوتُقَطَّعَ ایدیهِم وارجُلُهُم مِن خلاف» که درهمین آیه آمده است، از مقولۀ «زجرکشی نمی داند»!!
آقای دباغ،دراین سخنرانی ضمن جاهل خواندن آقای بهرام پور، می گوید:« دراینجا دوطایفه وظیفۀ بزرگی دارند، یکی روحانیون ما هستند که نان شریعت را می خورند وسقف معیشت برستون شریعت زدند و ارتزاق ازراه دین می کنند، وظیفۀ آنان دفاع ازدیانت و دفاع از قرآن است، وظیفۀ آنان تعلیم صحیح معانی قرآنی و اسلامی است،یک طایفۀ دیگر هم روشنفکران دینی اند که همه چیزشان را دراین راه در میان نهاده اند،بدون این که کمترین برخورداری از ثروت یا قدرت داشته باشند[میان دعوا نرخ تعیین می کندکه اشاره به خودش است!].ایشان گویی ازسرنوشت آیت الله بُرقعی و تکفیر آیت الله کمال حیدری،و چندتن دیگر بی خبر مانده ویاگویی ازیادشان رفته است که سبب اقامت شان دردیار کفرازبرای چه بوده است!
آقای دباغ، چندی پس از خروجش از ایران،در وصف رهبرش گفته است :«آن نادره انسان با سواد که هیچکس به لحاظ علمی به پای او نمی رسد ،درتاریخ ما یک چهره ی بی نظیربود، خمینی با سوادترین رهبر این کشوربود،تاکنون ازایام اولیّه حکومت هخامنشیان، پادشاهانی که ما داشتیم تاروزگارحاضر،هیچکس به لحاظ علمی به پایه ی اونمی رسد …»! گویا سخنان خمینی را که با چهره ای عبوس و خشم آلود خطاب به مردم ایران گفته بود: «چرا هَمَش از آیه های رحمانی قرآن می گویید، از آیه های جنگ و قتالش هم بگویید، اسلام دین قتال است، امامان ما همه جُندی بوده اندو… لا کن این را باید همه بدانند آن روزی که من احساس خطر برای اسلام بکنم، آن روز این طور نیست که باز من بنشینم و نصیحت کنم، دست همه را قطع خواهم کرد»!؟ نشنیده بود.
چه خوش گفت سعدی :«تو اول بگوبا کیان زیستی ــ من آنگه بگویم که توکیستی»،ازاین رو شناختن ما فی الضّمیرآقای دباغ از آنهمه تمجید از خمینی و پیروی ازاو،کارچندان مشکلی نخواهد بودوبرآشفتگی شان از ترجمۀ درست بهرام پور،چیزی بجزتظاهربه نرم دلی و جلب هرچه بیشتر هوادارنیست وبالاخره تاپایان گفتار شان نگفتند معنای درست«یُقَتّلوا» چیست؟
پرسش ازآقای دباغ،این است که با این نازک دلی هایی که نسبت به ترجمۀ بهرام پور، ازخود نشان داده اید، آیا نقش خودتان رادر اجرای فرمان رهبرتان درماجرای انقلاب فرهنگی به یاد می آورید؟ که به دست شما و چند تن دیگر؛ دانشگاه های ایران به مدت سه سال بسته شد وبسیاری از استادان شریف از کار برکنار وبرخی ازآنان همراه با شمارزیادی از دانشجویان دستگیر وزندانی شدند و چند تنی نیز به خاطر اعتراض و مقاومت به قتل رسیدند و حتا شماری از آنان درزندان ها جان باختندووو.چرا که خمینی گفته بود:«آنکه می تواند مارا وابسته کندودردامن امریکا و شوروی بکشد، دانشگاه است، برای اینکه همه چیز ما دردانشگاه است، همّت کنید همه باهم دانشگاه را اصلاح کنید، خطر دانشگاه از خطر بام[بُمب] خوشه ای بالاتراست» وشما همراه با چندتن دیگراز ذوب شدگان در کوره ی ولایت فقیه و خوردن نان شریعت، سراندازانه به بستن درهای دانشگاه هاکوشیدید، آنگاه با چنین پیشینه ای چه جای اعتراض به بهرام پوروامثال اوست؟ آن روزها که جیک جیک مستان شما دراجرای حکم امام بود وموجب گرفتاری بسیاری از استادان و دانشجویان بی گناه شدید وخانواده های بسیاری را بی سرپرست وبه تنگنا ها وعزا کشاندید،شدّت و حدّت کارشما کمترازترجمۀ کلمۀ«یُقَتّلوا» ازسوی بهرام پور، مُشمئزکننده است!؟
آقای دباغ، ازیادمان نرفته است که درآن بحُبوحۀ انقلاب فرهنگی،در مصاحبه ای خطاب به مردم ایران گفته بودید:« از ابتدایی که فریاد انقلاب فرهنگی دراین مرز و بوم برخاست و دانشجویان مُتعهّد و دوراندیش ما خواستار آن شدند که دانشگاه ها همگام با انقلاب اسلامی ایران حرکت بکنند، ازهمان ایتدا آنچه که درذهن و ضمیر دانشجویان بود و خواست همه ی ملت انقلابی ما بود، این بود که همه ی دانشگاه ها باید سراپا عطر و بوی گلستان اسلامی را به خود بگیرد و این گلستان مُعطّری باشد که هرگاه جوینده ای وارد آن می شود ازابتدا مشامش به این بوی دلنواز؛ عطرآگین بشود،بنا بر این ازابتداهم که امام اُمّت هم فرمانی صادرکردند برای تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی؛ آنچه را که ایشان به ما توصیه کردند و امر کردند، همین بود که در هر چه اسلامی کردن فضای دانشگاه و پی افکندن یک بُنیان الهی بکوشیم.»، که با کمک سرکوبگران مُسلح پیروز شدید، نه ازراه گفتمانی مهربانانه ورعایت حقوق انسانی استادان شریف و دانشجویانی بیگناه که دراعتراض شان از سلاح کشتارخالی بودند، اما اینک از شنیدن کلمۀ «زجرکش» حالتان بهم خورده است!؟ گیرم که چند تنی می بایست مجازات می شدند، گناه دیگر دانشجویان بی طرف وغیر فعال چه بود که از ادامۀ تحصیل به مدت سه سال محروم شدند؟ آقای دباغ کار شما یک جنایت بود.
آنگاه با این چنین پیشینه ی فراموش نشدنی، با بهره گیری ازناآگاهی کسانی ازکارهای شما، در پیروی از اوامر معبودتان خمینی، دراین جلسه با اشاره به تفسیرآیه ی مزبور از سوی بهرام پور،گفتید:« متأسّفانه این آیه ی قران را مطرح کردند،خواندند،معنا کردند و ترجمه کردند وآن را بر شورشیان و کسانی که درخیابانها به ستوه آمده بودند و فریاد برداشته بودند تطبیق کردند و گفتند که مصادیق این آیه همین افرادی هستند که به خیابانها آمدند وبانگ برداشته اند و شعار داده اند و ازستم های حکومت نالیده اند وآنهارا محکوم کردند به قتل،به دارزدن، دست و پا بریدن به نفی بلداز شهر مألوف خودبیرون کردن وحتا به تأکید تمام گفتند که نه تنها آنهارا باید کشت، بلکه باید آنهارا زجرکش کرد».
آقای دباغ، آیا درزندان های جمهوری اسلامی با استادان ودانشجویانی که درماجرای بستن دردانشگاه ها به زندان فرستادید،غیرازاینگونه رفتارداشتند؟ همین یکی دو روزپیش درپارلمان انگلستان،نخست وزیرش فقط به خاطر این که درزمان شیوع بیماری کرونا، به چند جلسۀ مهمانی رفته بود، با همه ی پوزشخواهی از مردمش، سخت مورد استیضاح قرارگرفت، اما شما که سالهاست در خارج از کشور بسر می بریدو این مواهب را در سایه ی سکولاریسم و آزادی بیان و دموکراسی می بینید، و بهره می برید،جای تأسّف است که همچنان از کسی که مرتکب آنهمه جنایات قرون وسطایی شدو گفت «من خُدعه کردم»، با تجلیل یاد می کنید، با چنین دیدگاهی چه جای دم زدن از روشنفکری است، آیا با چنان پیشینه ای می توان پذیرفت که از کشته شدن چندین هزارجوان در شهریور۱۳۶۷ در زندانهای جمهوری اسلامی بنا به حکم رهبرتان وهمچنین کشته شدن بیش از ۱۵۰۰ تن مردم جان برلب رسیده در آبان ۱۳۹۸ وبسیاری دیگر کشتارها وترورها، مُتأثر شده باشید!؟ آیا فکر نمی کنیداز بهشتی که شما وامثال شما حزب اللهی ها درایران ساخته اید، موجب آوارگی و فرارو سکونت میلیونهامردم ما حتا شما درخارج از کشورشد؟ وآنگاه که امام تان خمینی، اشغال سفارتخانه و گروگان گرفتن ۵۲ تن دیپلماتش رابه مدت ۴۴۴ روز تأیید کرد و ازآن به عنوان انقلاب دوم نام می بُرد، به جایی رفتید که بنا به خواسته ی امام تان مرگش را فریاد می زدید و پرچمش را به اتش می کشیدید، نگویید که این کارها مورد تأیید من نبود، که بدون تردید این کار نا معقول که زیان هنگفتی را برای مردم ایران به بارآورد، مورد تأیید شما هم بود،به این دلیل که ذوب شدگی تان درکوره ی ولایت فقیه و اطاعت بی چون وچرا ازحکم حکومتی رهبرتان، کمترین تردیدی در تأیید خواسته ها و دستورات امام تان ازبرای تان باقی نمی گذاشت، تا جایی که به خاطر همین ذوب شدگی چندروز پس از گروگانگیری مأمور بستن دردانشگاه ها شدید و با شور و هیجان به انجامش رساندید که درغیراینصورت درزمان غربت نشینی، اینهمه تعریف و تمجید ازخمینی نمی کردید، آیا می بینید که این کشور میزبان چگونه شمارا، شمای مخالفش را با آغوش باز پذیرا شد وحتا اجازه داد در چند دانشگاهش به تدریس یا سخنرانی مشغول باشید وپولی برای گذران زندگی به دست بیاورید ؟آیا از خود پرسیده اید که اینگونه رفتار ها از کجا سرچشمه می گیرد؟ آیا فکر نمی کنیدکه از سکولار بودن قوانین آن است؟
آقای دباغ، دردرارنای عمرتان آیایک لحظه فکر کرده اید که اگردرمَثَل در کشورشیلی یا در تبّت از پدرومادری مسیحی ویا بودایی زاده شده بودید، در حقّانیت دیانت تان همانگونه دفاع نمی کردید که اینک نسبت به باورهای دینی امروزی تان؟
آقای دباغ، دست ازاینهمه متّه به خشخاش نهادن و وسمه کاری درتعبیروتفسیرو معانی آیات قرآن بردارید،اینهمه نازک خیالی وبرافروختگی ازترجمۀ « یُقَتّلوا» در برابرحکم دست و پا بریدن که در همین آیه ویا چشم از حدقه درآوردن که درآیه ۱۷۹ بقره آمده است و از مصادیق زجر کشی است، ازبرای چیست ؟ شما چه کسانی را بیاد داریدکه دررژیم گذشته می توانستند آشکارا در انتقاد ازدین بگویند و بنویسند؟ حال آنکه باروی کارآمدن رژیم اسلامی که امثال شما از عوامل آن بودید شمار بسیاری ازمردم مارا ازهر طیف به انتقاد آشکار؛گاه به هرزه زبانی برعلیۀ دین ویا حتا گرویدن به دیگر باورهای مذهبی کشانده است،تا جایی که فریادمهندس مهدی بازرگانِ دبش مذهب هم دراعتراض به اعمال خشونت بارکسانی چون شما که با دگراندیشان درستیزبوده اید،در آمده بود که گفت « یَخرُجُ فی الدین افواجا». علی دشتی،جرأت نکرده بود، نامش را در کتابش زیرعنوان ۲۳ سال قید کند و این کتاب به صورت دست به دست توزیع و فروخته می شد.
آنگونه که نوشته اند، تاکنون بیش ازسه هزارتفسیر و تعبیرطی این ۱۴۰۰ سال درباره ی آیات قرآن به عمل آمده و هزاران حدیث و روایت منتشر شده که دانسته نیست کدام یک از این تفاسیرمنطبق با آموزه های قرآن می باشد، ومعتبر است، مردم مسلمان باید کدام تفسیر و یا معنی یا حدیث و روایت را پذیرا باشند؟
ازرهگذرهمین تعبیرو تفسیر های پُر شمارومتفاوت ازآیه های قرآن و احادیث و روایات است که مذاهب و فرقه های پُرشماری در دیانت اسلام به وجود آمد وآشوبی درجوامع اسلامی بپا کرد، مانند فرقۀ زیدیه،باقریّه، ناووسیه،اسماعیلیّه، واقفیّه،مهدویّه یا محمدیّه، ناصبیّه، کیسانیّه، جاروویه، حروفیّه، نقطویّه، شعوبیّه، کبرویّه، قرمطیّه(فرقه ای منشعب از اسماعیلیّه)، نوربخشیّه،شافعی، حنبلی، مالکی، مُعتزله،بابی، بهایی و فرقه های بسیار دیگر، چنانکه کلیم کاشانی، گفت: «کس زهفتاد ودو ملت این مُعمّا حل نکرد ــ کاین همه مذهب چرا دردین یک پیغمبراست؟»، نوشته اند که شخصی به نام «ابن ابی العوجا» از شاگردان «حسن بصری» و از متکلمان جسور در سده ی دوم هجری قمری، چون مطالبی بر علیۀ قرآن و دیانت اسلام وپیامبر اسلام ابراز می کرد، به حکم منصوردوانقی ، خلیفۀ دوم عباسی، به قتل رسیدو قبل از کشته شدن گفته بود که بیش از چهارهزار حدیث از خودساخته و منتشر کرده ام، که معلوم نشداین احادیث کدامین بوده اند؟
آقای دباغ، اگربه راستی خواهان آزادی و دموکراسی و پیشرفت و تعالی کشور و مردم تان هستید، اینقدر متّه به خشخاش نگذارید ووقت خودتان و پای سخنان شما نشینان را با این بحث ها تلف نکنید، بگذارید هرکسی تا جایی که ضررش به کسی نرسد،هرنوع که می خواهد فکر و به هردیانت و آیینی که دلش خواست زندگی کند،آنچه که مردم ما با توجه به شرایط زمان به آن نیار مُبرم دارند بهره مند شدن ازدانش پیشرو و متعالی است، لطفاً به دیگرمقوله ها ی دانش تان درفلسفه و تاریخ به پردازید.
به گاه موعظه آزار موررا نپسندند ــ به قتل و غارت شهری کنند حکمروایی.
ک ـ هومان
۱۰ژوئن۲۰۲۲