یادنامههای (خاطرات) مرتضی لطفی
خاطرات من ٬ مرتضی لطفی …
با درود به هم میهنان عزیز در این روزهاى حساس میخواهم بخش هایی از خاطرات خود را به تدریج بنویسم تا نسل جوان بهتر بداند که حقیقت چیست و چرا همهُ حملات در روزهاى پیش از انقلاب شوم اسلامى به سوى سمبل استقلال و وحدت ملى شاهنشاه آریامهر نشانه رفته بود وچگونه وچرا اتهامات بی پایه واساس به پادشاهى میزدند که همیشه آرزو داشت ایران از تمام آزاد یهاى سیاسی واجتماعى بهره مند شود وچرا قبل از وقوع این بلاى بزرگ مى فرمودند این دو ایست که سه نخواهد شد و این به اصطلاح روشنفکران این جمله را براى مردم تجزیه تحلیل نمى کردند …
بخش نخست
ابتدا می خواهم اشاره اى داشته باشم به إظهار نظر یک مقام برجسته فرانسوى که چند سال قبل کتابى زیر عنوان شاه و آیت الله نوشته است و در مصاحبه اى باروزنامه نگار معروف فرانسوى خانم کریستین اکرنت christin oekrent مطالبی را در مورد شخصیت پادشاه فقید بیان کرده است تا ببینید ما چه رهبر بزرگ و کم نظیرى را از دست داده ایم ٬ آقاى الکساندر دو مارانش Alexandre de marenches در مصاحبهُ بسیار جالب خود با این روزنامه نگار فرانسوى میگوید در نخستین دیدارى که با شاهنشاه آریامهر داشتم بسیار تحت تأثیر ایشان قرار گرفتم ٬ زبان فرانسه را آنچنان صحبت میکرد که آرزو می کردیم هر کسى در فرانسه بتواند اینگونه صحبت کند ٬ بسیار سر زنده و بانشاط بود ٬ ازهوش و استعدادى بهرمند بود که کمتر کسی از این موهبت برخوردار است وحافظه عجیبى داشت او میگوید چندین سال قبل از انکه خودم با شاه آشنا شوم یکى از دوستان فرانسوىِ دریاسالارم از طرف شاه دعوت شده بود تا در مورد یک پرونده فوق العاده فنى به ایشان توضیحاتى ارایه دهد در همان روز سوء قصدى علیه شاه توسط یکى از سربازان گارد به وقوع پیوسته بود و شاه که از این سوء قصد جان سالم به در برده واز مرگ حتمى نجات یافته بود نه تنها جلسه خود را با این دوست فرانسوى من لغو نکرده بود بلکه حتى ان را به تأخیر هم نیانداخته بود و هنگامى که این افسر فرانسوى براى ملاقات به کأخ سلطنتى رفته بود در انجا هنوز مشغول جارو کردن شیشه هاى شکسته وخرده ریزهاى دیگر بودند و أفسر فرانسوى به حضور شاه راهنمایى می شود و ایشان در کمال آرامش وخونسردى به بحث وگفتگو در مورد پرونده مورد نظر مى پردارند دوستِ دریاسالارم برایم تعریف مى کرد که شاه به حدى در جریان پروندهُ مورد نظر بود که حتى از ریز ترین وجزیی ترین مسائل و نکته هاى فنی ان به خوبى آگاه و مطلع بود و طى این جلسه هیچ اشاره اى به وقایعى که چند لحظه پیش از آن ٬ رفته بود تا مملکت رابه سوگ و عزا بنشاند نشده بود که اشاره وی به جریان سوء قصد فروردین ۱۳۴۴است .مدیر کل سازمان اطلاعات برون مرزى فرانسه در این مصاحبه می گوید شاه خیلى خوب از تاریخ ما اگاهی داشتند و حتى در جریان ًجزییات سیاست داخلى ما بودند وى مى افزاید شاهنشاه بینش خوبى نسبت به انچه که در دنیا و نه آنچه در کشورش مى گذشت داشتند …
و درهفتهُ آتی ادامهُ خاطرات خود را از سفرهایی که افتخار حضور داشتم و آمال و آرزوهایِ بزرگمردی که همواره به ایران اندیشه کرد ٬ به جهت روشن شدن افکار عمومی تقدیم دوستان و علاقمندان خواهم نمود ٬ با سپاس …
—
خاطرات من ٬ مرتضی لطفی
بخش دوم
در قسمت نخست خاطراتم بخشی از اظهارات الکساندر دومارانش مدیر کل سازمان اطلاعات برون مرزی فرانسه با روزنامه نگار فرانسوی خانم کریستین اکرنت را به مناسبت انتشار کتابش نقل کردم و با اینکه تمام مصاحبه به نقش کارتر در سقوط نظام پادشاهی و به قدرت رسیدن خمینی و شخصیت استثنایی شاهنشاه فقید ایران اختصاص داشت ٬ بویژه اشارهُ او به حافظهُ قوی ٬ هوشمندی و دقت شاهنشاه ٬ بیشتر به این علت بود که میخواستم در تایید این توصیفِ او خاطراتی که این واقعیات را بازتاب میدهد در مجموعهُ خاطراتم نقل کنم وگرنه بسیاری از رهبران جهان در کتاب ها اعم از زندگینامه ها و یا خاطرات خود و مناسبات و روابطشان با شاهنشاه بخشی را به نقش پادشاه فقید در ثبات منطقه و امنیت جهانی و تحسین و ستایش از تدبیر و افکار و اندیشه های معظم له اختصاص داده اند که در فرصت مناسب نقل خواهم کرد و اما نخستین خاطره اینکه در سال ۱۳۵۶ و حدوداً یکسال قبل از انقلاب شوم اسلامی ٬ روزی در ساعت ۱ بعد از ظهر بمن اطلاع دادند حدود یکساعت دیگر اعلیحضرت قصد دارند از پروژهُ شهرک اکباتان بازدید فرمایند و شما تا نیم ساعت دیگر در محل حاضر شوید و از این بازدید گزارش هایی برای بخش خبری خود تهیه و تنظیم کنید و باید بگویم که خبرها و گزارشاتِ مربوط به دیدارها یا برخی مراسم و شرفیابی ها ٬ غیر از خبرهای تشریفاتی که معمولاً از سوی روابط عمومی وزارت دربار ارسال میشد ٬ بقیه را ما چند نفری بودیم که کارت ویژهُ ماموریت نزدیک که از سوی ارتش شاهنشاهی در اختیارمان قرار گرفته بود تهیه و تنظیم میکردیم و پس از مروری که از لحاظ جمله بندی و مسایل سیاسی از سوی مدیر یا سردبیر خبر انجام میگرفت بلافاصله بطور مستقیم و بدون هیچگونه سانسور پخش میشد .
اکباتان در زمان خود بزرگترین شهرک مسکونیِ مدرن در خاورمیانه بود و تا ۹ ریشتر در مقابل زلزله مقاومت داشته و عمر مفید بنا بیش از ۳۰۰ سال طراحی شده شامل امکانات رفاهی بسیار پیشرفته از جمله ساخت دریاچهُ مصنوعی و احداث بزرگترین مجموعهُ فرهنگی و رفاهی بوده است که بعد از انقلاب تغییراتی در مجموعه های رفاهی و اقتصادی آن انجام گرفت و یا متوقف شد ٬ بهرحال راس ساعت ۲ بعد از ظهر شاهنشاه با اتومبیل به محل شهرک تشریف فرما شدند و مدیر پروژه ضمن خوشامد گویی در مورد تعداد واحدها که برای افسران و نظامیان در دست ساخت بود و کم و کیف کار توضیحاتی بعرض رساندند و شاهنشاه نیز سوالاتی در مورد میزان مقاومت در مقابل زلزله و مسایل فنی دیگر و نوع مصالح مورد استفاده مطرح نموده و وارد یکی از آپارتمانهای طبقهُ هم کف شدند که در آن ماکت یک بیمارستان ۶۰۰ تختخوابی قرار داشت که باید در شهرک احداث میگردید و یک مرد نسبتاً تنومند و حدوداً ۶۰ ساله که بعداً فهمیدم افسر بازنشستهُ ارتش ایران است پس از ادای احترام ٬ گزارشی در مورد نقشهُ بیمارستان و اینکه علاوه بر ساکنان اکباتان قادر به سرویس دهی به دیگر ساکنان محل خواهد بود دادند ٬ پس از پایان گزارشِ این شخص ٬ پادشاه پرسش هایی از او فرمودند و در پایان شاهنشاه گفتند که شما یکبار دیگر سالها پیش به من گزارش داده اید ٬ کجا بودید و چه میکردید ؟ مرد شگفت زده با دست راست خود سلام نظامی داده و در پاسخ گفت : بله قربان ٬ اعلیحضرتا ٬ سی سال قبل در آشپزخانهُ سلطنتی !!! و ادامه داد من در آنزمان مسئول آشپزخانهُ سلطنتی بودم که هنگام بازدید و تشریف فرمایی شاهنشاه ٬ من گزارشی در مورد فعالیت آشپزخانه حضور مبارک بعرض رساندم …
— with Morteza Lotfi.
اطرات من ٬ مرتضی لطفی
بخش سوم
در ادامهُ یادمان های پیش از انقلاب شوم اسلامی میخواهم متذکر شوم که در دوران اعلیحضرت شاهنشاه فقید آموزش و پرورش همانند دیگر اصلاحات و تحولات اجتماعی و عمرانی و آبادانی در کانون توجه قرار گرفته بود .
پادشاه در هر سفر به اطراف و اکناف ایران زمین به آموزش و پرورش توجه خاص داشته و دیدار از مراکز آموزش حرفه ای و دانشگاهی و یا مراکز وابسته به امور تربیتی و آموزشی جزو برنامهُ سفرهای ایشان بود و من افتخار آن را داشتم که به عنوان خبرنگار رادیو تلویزیون از نزدیک شاهد این تلاش ها و کوشش های افتخار آفرین باشم و البته همانگونه که میدانیم علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی نیز مانند شاهنشاه آریامهر به این مسُله و اقدامات فرهنگی و هنری و بهداشتی توجه بسیار میفرمودند .
درست بیاد دارم که در آخرین دیدار پادشاه فقید از شهرستان مشهد در خرداد ۱۳۵۷ دهها هزار تن جوان و نوجوان دانشجو و دانش آموز در دو سوی خیابانهای مسیر پادشاه فقید برای استقبال صف کشیده بودند و احساسات واقعاً پر شوری نشان میدادند ٬ هنگامیکه پادشاه به کاخ ملک آباد تشریف فرما شدند از سرلشکر دکتر عبدالعظیم ولیان استاندار وقت استان خراسان در مورد وضع آموزش و پرورش پرسش فرمودند و گفتند در طول راه در خیابانها دهها هزار دانش آموز نوجوان را دیدم و ما باید برای آیندهُ این نوجوانان و جذب آنها به نیروی کار و ایجاد اشتغال برنامه ریزی کنیم و یکی از برنامه ها این است که در مشهد و سایر شهرهای استان خراسان ده تا دوازده نیروگاه اتمی ایجاد کنیم و صنایع کشاورزی و تولیدی و کارخانه ها را گسترش دهیم تا این نوجوانان بتوانند در مراکز فوق مشغول کار شوند و بر طبق برنامه ریزیها طرحهایی جهت اشتغال تهیه و به مرحلهُ اجرا در آوریم ٬ باید در اینجا اضافه کنم که در همین زمینه اعلیحضرت در کتاب پاسخ به تاریخ در فصل ششم به انقلاب آموزشی و اصلاحات فرهنگی و دفاع از تمدن ایرانی و هویت ملی تاکید میکنند و مینویسند : همه دیدند و میدانستند که من بیش از هر چیز در اندیشهُ آیندهُ ایران بودم ٬ هم رسالت و هم وظیفهُ من این بود و هم اقتضاُ منش و طبیعتم ٬ مفهوم سازندگی آیندهُ ایران توجه به آموزش جوانان بود ٬ بهمین سبب در کنار تامین بهداشت و سلامت ایرانیان ٬ سیاست آموزش از اولویت خاصی برخوردار بود .
در حقیقت هم همینطور بود چرا که آموزش و پرورش در طول پادشاهی اعلیحضرت رضا شاه بزرگ و اعلیضرت محمد رضا شاه تحولی چشمگیر یافت و طی مدتی کمتر از پانزده سال یعنی از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۵ تعداد دانش آموزان حدود هفت برابر شد و ده میلیون دانش آموز در سرتاسر کشور مشغول تحصیل بودند و قرار بود این رقم تا پایان برنامهُ عمرانی ششم به ۱۴ میلیون در سال ۱۹۸۲ میلادی برسد .
در اینجا نمیخواهم در مورد پیشرفت های آموزشی و پرورشی در ایران که خودم هم به عنوان یک معلم مدرسه و دبیر دبیرستان شاهد آن بوده ام قلمفرسایی کنم و این امر مهم را به پژوهشگران بی نظر و کاردان وا میگذارم اما در بخش دیگر خاطراتم در هفتهُ آینده نقبی میزنم به یادمانی از نخستین همایش انقلاب آموزشی در حضور پادشاه فقید در سال ۱۳۴۷ در کاخ و هتل رامسر که جو حاکم در کنفرانس موجب خشم اعلیحضرت گردید. با سپاس …
— with Morteza Lotfi.
بخش چهارم
در پانزدهم مرداد ماه ۱۳۴۷ نخستین کنفرانس آموزشی در رامسر با نظارت مستفیم اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر و حضور شادروان امیر عباس هویدا نخست وزیر و وزیران کابینه و روسای برجستهُ دانشگاه ها برگزار شد .
من بعنوان خبرنگار مخصوص برای تهیهُ گزارش از کنفرانس به رامسر رفته بودم و پس از تشریف فرمایی شاهنشاه و گشایش نشست سه روزه ایشان توصیه هایی به شرکت کنندگان و کارشناسان امر نموده و مقرر گردید در پایان نشست ٬ قطعنامه ای تهیه و تدوین شود و شاهنشاه به محل کنفرانس تشریف فرما شده و از مفاد قطعنامه و تصمیماتی که اتخاذ شده است آگاه شوند .
پس از گذشت این مدت ٬ بحث و بررسیهایی که دولت و کارشناسان امر انجام داده و راهکارهای پیشبرد آموزش و پرورش را مطرح کرده بودند ٬ کنفرانس آموزشی آماده شده بود تا طرح نهایی را بصورت قطعنامهُ پایانی ارایه کند و پس از تصویب منتشر نماید .
من در روز مقرر ساعت ۸ بامداد به همراه یک گروه فیلمبردار و صدا بردار به کاخ رامسر رفتیم و مقدمات تهیهُ گزارش از نشست پایانی کنفرانس انقلاب آموزشی را فراهم نمودیم ٬ هوا بسیار مطبوع و دلپذیر بود .
متن قطعنامه را که آماده شده بود بدست آوردم و به دفتر خبر رادیو مخابره نموده و به همکارانم گفتم که خبر و گزارش و قطعنامه را تا پخش مشروح خبر در ساعت ۲ منتشر نکنید و پس از تصویب و تایید قطعنامه ٬ من قبل از ساعت ۲ سایر جزییات گزارش را تهیه خواهم کرد و هر گاه قطعنامه مورد تصویب و تایید شاهنشاه قرار گرفت و بیاناتی فرمودند ٬ تماس میگیرم تا تمام گزارشات پخش شود .
حدود ساعت ۱۰ بامداد شاهنشاه به کاخ رامسر تشریف فرما شدند ٬ هویدا و وزیران کابینه در انتظار ورود پادشاه بودند ٬ شاهنشاه در صندلی کنار میز بزرگ بیضی شکلی قرار داشتند و از منشی جلسه مهندس نخعی معاونت سازمان برنامه و بودجه و ریاست مرکز آمار کشور خواستند که قطعنامه را بخواند و ما در اتاق کوچکی در مجاورت سالن کنفرانس ضبط صوت ها را نصب کرده بودیم و یک میکروفون در برابر پادشاه گذاشتیم تا هر گاه سخنانی ایراد میکنند ضبط شود .
مهندس نخعی قطعنامه را خواند و در انتظار پاسخ و یا توصیه های شاهنشاه همچنان ایستاد ٬ پس از چند ثانیه سکوت ناگهان چهرهُ شاهنشاه برافروخته شد و با اینکه من هرگز در گذر سالها معظم له را خشمگین و عصبانی ندیده بودم برای نخستین بار دیدم بسیار خشمگین و ناراحتند و خطاب به مهندس نخعی و وزیران حاضر در محل فرمودند : همین ! و در حالیکه دست خود را روی میز میکوبیدند ادامه دادند پس آنچه را که من ۳ روز قبل در بارهُ مسایل مهمی که گفته بودم و تاکید داشتم که باید تحصیلات و آموزش از کودکستان تا دانشگاه رایگان باشد ٬ باید به کودکان و نوجوانان در مدارس یک وعده غذای رایگان داده شود ٬ باید زنان باردار در دوران حاملگی از لحاظ تغذیه و بهداشت مورد توجه قرار بگیرند ٬ باد هوا بود ؟ همه را فراموش کردید ٬ سه روز به رامسر آمدید ٬ از هوای خوب و مطبوع و دلپذیر بهره بردید ٬ چَرس و بنگتان را کشیدید که اینها را بمن تحویل دهید ؟ پس توصیه های من در بارهُ تغذیه و آموزش رایگان چه شد ؟ چرا اینطور به مسایل کشور بی توجهی میکنید ٬ چرا برخی از شما سهل انگارید ٬ این قطعنامه را پاره کنید و تا فردا فرصت دارید که آنچه را در مورد مسایل آموزشی کشور گفتم و برای نسل آینده و سرنوشت جوانان ما حایز اهمیت حیاتیست در قطعنامه بگنجانید و منتشر کنید .
شاهنشاه در ادامهُ سخنانشان اشاره به کوتاهی ها در برخی از وزارتخانه ها نموده و تذکراتی دادند و از جمله به بازداشت برخی از جوانان بخاطر خواندن کتابهای مارکسیستی حمله کردند و فرمودند به دستور چه کسی اینکار را میکنند ٬ من خودم دستور داده ام تا در دانشگاه پدافند ملی اصول مارکس را هم تدریس کنند و دربارهُ آن به بحث و گفتگو بپردازند ٬ آنوقت آگاه میشوم و میشنوم که برخی از جوانان را به اتهام اینکه کتاب مارکس در خانه داشته اند بازداشت میکنند ٬ چه کسی و کدام ارگان دولتی و امنیتی این اقدامات خودسرانه را مرتکب میشود و جوانان را آزار میدهد …
یادمانِ کنفرانس آموزشی رامسر را در هفتهُ آتی پی میگیریم ٬ با سپاس از تمامی یاران و همراهان …
with Morteza Lotfi .
بخش پنجم
این مقدمه را برای آشنایی و آگاهی نسل جوان امروز مطرح میکنم تا آنان بدانند شاهنشاه چه اندیشه های بزرگی برای اعتلای کشور و سعادت و نیک بختی ایران و فرزندان این سرزمین داشته اند .پس از سخنرانی اعلیحضرت و اعتراض به مفاد قطعنامه با توجه به اینکه قبلاً هم متن قطعنامه توسط مهندس نخعی خوانده شده بود ٬ دستور دادند که کنفرانس ۲۴ ساعت مهلت دارد تا قطعنامه ای بر اساس فرمایشات ایشان در روز پایانی تهیه و برای تصویب در نشست کارشناسان و مسولان آموزشی مطرح کند و در اینجا بود که خبرهای مربوط به کنفرانس و گزارش قطعنامه به روز بعد موکول شد ٬ شاهنشاه تذکراتی به برخی وزیران دادند و توصیه هایی ارایه نمودند که تمام مطالب بر روی نوار ضبط شد اما چون برخی نکات ضبط شده بر نوارها انعکاسی از عصبانیت و ناخرسندی پادشاه از متن قطعنامه بود ماموران محافظ و مسوُلان روابط عمومی دربار آنرا با خود بردند ولی به نکاتی از این تذکرات که بیاد دارم اشاره میکنم و این بخش از خاطرات را به پایان میبرم .
فرمایشات شاهنشاه آریامهر در کنفرانس انقلاب آموزشی برای شخص من بسیار آموزنده و جالب بود بعنوان نمونه پادشاه به بی توجهی برخی وزارتخانه ها به برنامه هایی که باید مورد کارشناسی سازمان برنامه و بودجه و دیگر ارگان های دولتی قرار گیرند تاکید داشتند و خطاب به وزیران گفتند ٬ قصد داشتیم برای مقابله با ترافیک و جابجایی سریع مردم از نقاط مختلف پایتخت اتوبوسهای برقی را در تهران و سایر شهرهای بزرگ راه اندازی کنیم ٬ دستور دادم تا کارشناسان مسایل ارتباطی و مهندسان بررسی کنند که آیا چنین کاری به صرفه و مناسب است یا خیر ٬ پس از گذشت مدتی گزارشی بدستم رسید که برای پایتخت چنین اقدامی از نظر فنی و اقلیمی چندان مناسب و مفید نخواهد بود ولی مدتی گذشت و دیدیم در چندین کشور دیگر اقدام به ایجاد خطوط اتوبوسهای برقی کردند و بسیار هم از نتایج آن راضی بودند ٬ پادشاه همچنین مطالب دیگری هم در مورد وضع گمرکات کشور و ساختن مدارس بیشتر در پنج سال آینده بیان فرمودند و در مورد آموزش و پرورش خطاب به خانم فرخ رو پارسای که از بهترین وزرای کابینهُ آقای هویدا بود و توسط رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی اعدام شد فرمودند ٬ من میخواهم برنامه های آموزشی و به ویژه پرورشی در سطح کشور با سرعت و دقت اجرا شود ٬ برخی از مدارس که بصورت دو شیفته اداره میشوند ٬ بصورت یک شیفته در آیند و آنجایی که کمبود مدارس احساس میشود ٬ مدارس بیشتری ساخته شود ٬ نگران بودجهُ این اقدامات نباشید ٬ آموزش و پرورش باید در تمام سطوح برای همگان رایگان باشد و حتی توصیه فرمودند که دانشجویان دانشگاهها در برابر تعهدی که جهت خدمت به مردم به دولت میدهند بتوانند تا پایان تحصیلات عالی خود ار آموزش رایگان بهره مند شوند و در رابطه با تغذیهُ رایگان تاکید بسیار فرمودند و گفتند باید زنان حامله و باردار زیر پوشش تغذیهُ مناسب و بهداشت رایگان قرار گیرند تا فرزندان آنها که بدنیا میآیند دچار کمبود پروتیین نباشند و دانش آموزان در سراسر کشور بر اساس سنت های محلی باید از یک وعده غذای رایگان روزانه در مدارس ابتدایی و متوسطه برخوردار شوند مثلاً در مناطقی شیر گرم به دانش آموزان بدهند و در مناطق جنوب و گرمسیر که خرما غذای مناسبی ست به آنها خرما یا موز داده شود ٬ به دانشجویان علاوه بر بهره مندی از آموزش رایگان ٬ کمک هزینهُ تحصیلی و حتی کمک هزینهُ مسکن پرداخت شود ( این طرح تا سال ۱۳۵۷ اجرا شد ) پس از این توصیه ها و یادآوری به اینکه بودجهُ این اقدامات به هر طریق که شده فراهم خواهد شد از گزارشات نادرست برخی وزارتخانه ها بشدت ابراز ناخرسندی کردند …
با سپاس از دوستان و همراهان عزیزم در هفتهُ آتی یاد و یادواره ای خواهم داشت از فرمانده دلیر هوانیروز تیمسار سرلشکر منوچهر خسروداد ٬ روز و روزگار خوش …
with Morteza Lotfi .
بخش ششم
این افسر شرافتمند و جانباز در اینجا سکوت کرد و گفت ٬ من پاسخی نتوانستم به اعلیحضرت بدهم و خاموش ماندم …با سپاس از هم میهنان ٬ دوستان و همراهان عزیزم ٬ در هفتهُ آتی ادامهُ بحث را پی گرفته و گذر و نظری خواهیم داشت بحضور چریک ها و طلبه هایی که از لبنان آمده و در شمیران اقامت گزیده بودند ٬ روز و روزگارخوش …
with Morteza Lotfi .
بخش هفتم
شاید گفتن برخی حقایق برای کسانی که چشم به بیگانه میدوزند و یا ایدولوژی آنها به گونه ایست که افشاُ برخی حقایق ممکن است برایشان قابل قبول نباشد یا تلخ و نا خوشایند باشد ولی وقتی که خواستم بخشی از خاطراتم را به رشتهُ تحریر در آورم با خود پیمان بستم که هرگز از ناخرسندی یا تلخکامی گروهی که برای فلسطینی ها سینه میدرانند و بدون توجه به ضرباتی که یاسر عرفات و یارانش بر کشور ما در جریان انقلاب اسلامی وارد کرده اند همچنان دم از حقوق فلسطینی ها میزنند ٬ دلهره یا نگرانی نداشته باشم ٬ حقوق همهُ ملتها با هر رنگ و باوری را محترم میشمارم ولی این دلیلی بر بازگو نکردن حقایق و واقعیات نیست ٬ در آن دورهُ وحشت و ترور و تبلیغاتِ دروغ علیه نظام شاهنشاهی ایران و درست در روز ۲۲ بهمن ۵۷ پس از اعلام بیطرفی ارتش که راه را برای پیروزی دشمنان ایران هموار کرده بود ٬ حملات به پادگانها جز با راهنمایی و مساعدت گروههای مارکسیستی داخلی که یقه برای خلقهای ایران پاره میکردند اما عملاً آب به آسیاب دشمنان میریختند امکانپذیر نبود ٬ پیش از ۲۲ بهمن حدود ۳ و یا به روایت دیگر ۵ هزار جنگجوی فلسطینی که از مسیر لبنان و فرودگاه قلعه مرغی وارد تهران شده بودند در حملات سریع و برق آسا به پادگانها و کلانتریها در پایتخت مشارکت داشته اند و دیدیم که بلافاصله پس از این ماجرای تلخ که تعداد نامعلومی از سربازان و افسران شجاع ارتش شاهنشاهی و نیروهای انتظامی کشته ٬ مجروح یا به اسارت درآمدند .
یاسر عرفات رهبر فلسطینیها میهمان ویژهُ خمینی و یزدی و دیگر انقلابیون شخصاً به تهران سفر کرد و بیدرنگ به شهرستان اهواز مرکز استان خوزستان رفت و در آنجا به گفتهُ دوستان ٬ برخی پرچم الاهواز بجای اهواز و عربستان بجای خوزستان را در جریان سخنرانی وی برافراشتند و کمترین اعتراضی هم از سوی میزبانان ظاهراً ایرانی صورت نگرفت ٬ عرفات پیروزی انقلاب اسلامی را پیروزی ملت فلسطین دانست و میخواست سرزمین خوزستان را حیاط خلوت خود برگزیند که با مقاومت میهن دوستان موفق به اینکار نشد .
بهرحال در هیاهوی قبل از ۲۲ بهمن در حال تحقیق در مورد ورود فلسطینیها به ایران بودم که یکی از دوستانم از من خواست تا به جمع عده ای که در خیابان امیرآباد میهمان یکی از دوستان مشترک هستند بروم و گفت اگر بتوانی برای صرف ناهار به این محل بیایی بیضرر نیست ٬ قرارمان را گذاشتیم و بخانهُ دوستمان رفتیم ٬ میزبان از پذیرش دعوت ابراز خرسندی کرد و گفت یکی از بازاریان شمیران هم پیش ماست و میخواهد مطالبی را به شما بگوید که بسیار جالب است ٬ آن فرد خود را معرفی کرد و در بارهُ مسایل مختلف آنروزها به بحث پرداخت و گفت الان چند روز است که سه چهار هزار نفر فلسطینی به تهران آمده اند و منهم مسوُلیت تدارک غذای آنها را بر عهده دارم ٬ پرسیدم که آنها مسلح هستند ٬ گفت خیر اسلحه ای همراه ندارند و مسوُلیت تحویل اسلحه بر عهدهُ تیم دیگریست که یکی از آنها آشیخ علی فلاحیان است که از منطقهُ جبل عامل لبنان به ایران آمده است و او طلبهُ جوان و فعالیست و بسیاری از رزمندگان فلسطینی را ایشان به ایران منتقل کرده است ٬ او میگفت در شمیران مغازهُ میوه فروشی دارد و با فلاحیان سالها آشناست و میهمان اوست و هر ظهر و شب ناهار و شام این عده را آماده میکند ٬ پرسیدم که نمیدانی تا کی در ایران خواهند ماند ؟ گفت نه ٬ هیچ حرفی تاکنون نزده اند ولی مدت زیادی در ایران نخواهند ماند …
فردای آنروز خبری تهیه کردم و قصد داشتم آنرا پخش کنم ولی مدیر عامل وقت رادیو تلویزیون گفت از آنجایی که این خبر منبع موثق ندارد به صرف اینکه یک نفر چنین مطلبی را عنوان کرده نمیتوان خبر را پخش کرد و ممکن است در جامعه ایجاد تشویش کند و هم به مصلحت نباشد ٬ اگر خبرگزاریهای خارجی چنین خبری را مخابره کرده بودند طبیعیست که انتشار آن امکانپذیر بود و من ناچار شدم تا خبر را پخش نکنم که البته بعداً خبرگزاری قاهره چنین گزارشی را منتشر کرد که احتمالاً خبرگزاری رویترز آنرا نقل کرده بود .
سپاس میکنم از دوستان ٬ همراهان و تمامیِ هم میهنانِ عزیزم و تا هفتهُ آتی روز و روزگار خوش …
بخش هشتم
در بخشهای قبلی خاطراتم از جریان سفر اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر همراه با علیاحضرت شهبانوی ایران از فرودگاه مهر آباد و مصاحبهُ کوتاهی که در برابر کوشک سلطنتی با اعلیحضرت انجام دادم بطور خلاصه نقل کردم ولی نکاتی را که در فرودگاه قبل از آنکه شاهنشاه و شهبانو سوار هواپیما شوند و من شاهد آن بودم را مطرح نکردم و به همین سبب میخواهم به این نکات اشاره کنم ٬ شاهنشاه در درون سالن کوشک سلطنتی با علیاحضرت در حال گفتگو بودند و هواپیمای ۷۲۷ شاهین در باند فرودگاه آمادهُ پرواز بود ٬ ارتشبد قره باغی رییس کل ستاد ارتش که در سالن انتظار بود پوشه ای آبی رنگ در دست داشت که تصور میکنم برای تقدیم به حضور پادشاه آماده کرده بود و درست هنگامی که بدرقه کنندگان در حال خداحافظی بودند در این هنگام ارتشبد قره باغی پوشه را از زیر بغلش درآورد و بدست گرفت و از شاهنشاه پرسید ٬ در غیاب اعلیحضرت گزارشهای نظامی را چگونه بعرض برسانیم و پادشاه در پاسخ او را خطاب قرار داد و گفت چه گزارشی ؟ وقتی من در سفر هستم میتوانید با دولت که مجلس نیز به آن رای اعتماد داده همکاری کنید ولی توجه داشته باشید که یک وقت دیوانگی نکنید ٬ که تاکید شاهنشاه بیشتر در مورد پرهیز از خشونت علیه مردم و یا خونریزی بود که مرتب به فرماندهان ارتش نیز تاکید میکردند ٬ بهرحال شاهنشاه پوشهُ آبی رنگ را دریافت نکردند ولی این نکته را یادآور شوم که در کوشک سلطنتی دقایقی بطور خصوصی با ارتشبد قره باغی صحبت میکردند که از آن اطلاعی ندارم ولی پس از انقلاب شوم اسلامی و اجرای توطئه بین المللی ٬ ارتشبد قره باغی رییس کل ستاد ارتش که بالاترین مقام نظامی را در غیاب فرمانده کل نیروهای مسلح شاهنشاهی شاهنشاه آریامهر بر عهده داشت و معمولاً با توجه به توصیه های پادشاه ایران مبنی بر اجرای قانون و همکاری با دولت بختیار میتوانست نقش موثری در خاموش کردن شعله های آشوب داشته باشد ٬ باز هم در لحضاتی که کشور را ترک میفرمودند ٬ میگفتند ما گزارشها را چگونه بعرض برسانیم و شاهنشاه نیز پاسخ میدادند که وقتی من نیستم چه گزارشی ٬ فقط دیوانگی نکنید .
ارتشبد قره باغی پس از آنکه همراه با دیگر فرماندهان ارتش اعلام بیطرفی کرد و کشور را ترک گفت و به پاریس آمد کتابی در پایتخت فرانسه زیر عنوان حقایق در بارهُ بحران ایران نوشت و در بارهُ همین موضوع که پوشه ای آبی رنگ همراه داشته عیناً چنین میگوید ( من ابتدا فرمان تاکید بر حفظ انضباط در نیروهای مسلح شاهنشاهی را بعرض رساندم که بعد از قدری بحث بالاخره توشیح فرمودند ٬ اعلیحضرت در مورد مذاکراتشان با شهبانو بمن فرمودند این مطلب نزد خودتان باشد ٬ تکرار نکنید به همین دلیل مجاز نیستم در بارهُ گفتگوهای خصوصی اعلیحضرتین مطلبی بیان نمایم ) قره باغی افزوده است ( ضمناً اعلیحضرت مجدداً به موضوع حل مشکلات مملکت بوسیلهُ دولت از طریق سیاسی اشاره فرموده و در مورد جلوگیری از خونریزی تاکید نمودند و اوامری که قبلاً فرموده بودند تکرار کردند که مواظب باشید فرماندهان یک وقت دیوانگی نکنند و به فکر کودتا نیفتند )البته من در کنار ارتشبد قره باغی واژهُ کودتا را نشنیدم و فقط یک وقت دیوانگی نکنید همچنان در خاطرم مانده است .
وقتیکه شاهنشاه به همکاری با دولت و عدم خونریزی تاکید میفرمودند معنای آن بیطرفی ارتش نبود ٬ ارتش ضامن حفظ کشور و مرزهای ایران است و هر گاه شاهنشاه بیطرفی ارتش را میخواستند دیگر لزومی نداشت که به همکاری ارتش با دولت بختیار تاکید فرمایند .
مطالبی را که من در خاطرم مانده در نزدیکی پلکان هواپیما شنیدم و اندکی با آنچه ارتشبد قره باغی در کتاب خود به آن پرداخته است تفاوت دارد و همان کسانی که در جمع بدرقه کنندگان بودند سخنان شاهنشاه را شنیدند و میتوانند گواهی دهند آنچه که شنیدیم این بود که ارتشبد قره باغی با صدای بلند گفت اعلیحضرتا در زمانی که در مسافرت تشریف دارید ٬ من گزارشها را چگونه بعرض برسانم و شاهنشاه در پاسخ فرمودند وقتی من نیستم چه گزارشی ٬ هر تصمیمی میخواهید بگیرید ولی از دولت قانونی حمایت کنید .
با سپاس از دوستان و همراهان عزیزم ٬ تا هفتهُ آتی روز و روزگار خوش …
with Morteza Lotfi .
بخش نهم
در آغاز فرا رسیدن نوروز باستان و سال نو را به هم میهنان عزیزم شادباش میگویم و امیدوارم در سال جدید تلاش همهُ میهن پرستان و آزادیخواهان برای نجات کشور و برچیدن بساط مستبدان حاکم بر ایران به ثمر برسد .
اینبار عقربهُ زمان را ۳۵ سال عقب برده و گوشه ای از حوادث آنروزها را پی میگیریم ٬ در ۱۵ آبانماه سال ۵۷ پس از استعفای شریف امامی در حالیکه کشور در تب و تاب تند ویرانگرانه ای میسوخت ٬ تیمسار ارتشبد ازهاری مامور تشکیل کابینه شد و بعنوان نخست وزیر با تاُیید مجلس آغاز بکار کرد ٬ با اعلام نخست وزیری ارتشبد ازهاری همهُ انقلابیون و معترضین دچار ترس و واهمه شدند و بیدرنگ کارکنان اعتصابی رادیو تلویزیون ملی ایران پس از هفته ها اعتصاب به محل کارشان بازگشتند و بسیاری از شورشیان خاموش شدند و برخی از سران و گردانندگانِ آشوبها خود را پنهان کردند و دسته ای هم به خانهُ آیت الله شریعتمداری رفتند و بست نشستند تا چند روزی هیچ خبری از رهبران و سران شورش نبود و خیابانها تا حدودی آرامش خود را باز یافتند و همهُ ما امید داشتیم که آرامش به کشور باز گردد و آشوبها و ناآرامیها جای خود را به ثبات بدهد ولی متاسفانه این امید دیری نپایید و با شیوه و روش نادرستی که یک نظامی برجسته یعنی ارتشبد ازهاری در پیش گرفت حوادث بگونه ای دیگر رقم خورد و کارها برعکس شد و شورشیان را جسورتر و دلگرمتر کرد زیرا آنها پی بردند که این دولتمرد نظامی مرد میدان مبارزه و مقابله با شورشها نیست و بیش از آن ضعیف است که در باور کسی بگنجد ٬ در نتیجه اعتصابات نه تنها در رادیو تلویزیون ملی ایران دوباره از سر گرفته شد بلکه در تمام ادارات دولتی و صنایع نفت ایران که بصورت نیم بند در آمده بود دوباره آغاز شد چرا ؟ بخاطر اینکه متاسفانه با نطق نرم و مسالمت آمیز ارتشبد ازهاری در صحن مجلس و گفتن بسمه تعالی و ادای احترام به آخوندها و استفاده از واژه های ملا پسند همانند آیات عظام در مجلس شورای ملی به هنگام معرفی اعضای کابینه که تعدادی از آنها از افسران فداکارِ بلند پایه و امیران ارتش بودند ٬ مشت خود را باز کرد و ثابت نمود که یک نخست وزیر مقتدر نظامی که در مقابل تند باد حوادث و بحران با اقتدار بایستد نیست ٬ او بسیار نرم سخن گفت البته نمیتوان پیش بینی کرد که اگر هم تندی نشان میداد چه حوادثی ممکن بود پیش آید ٬ ارتشبد ازهاری مردی متدین ٬ وطن پرست و بسیار متعادل بود .
بهنگام معرفی کابینهُ ارتشبد ازهاری به مجلس شورای ملی پس از پایان سخنان تیمسار ٬ من در محل کارم با دو دست بر سر خود کوبیدم ٬ یکی از دوستان پرسید چه شد ٬ گفتم الفاتحه !
با سپاس از یاران و همراهان عزیزم تا هفتهُ آتی روز و روزگار خوش …
with Morteza Lotfi .
بخش یازدهم
در بخش دهم خاطرات به ماجرای اعتصاب کارکنان صنایع نفت ایران در جریان انقلاب اسلامی پرداختم و اینک موضوع را پی گرفته تا کسانی که مدعی هستند که در انقلاب اسلامی برخی قدرتهای خارجی نقش نداشته اند بدانند که دچار توهم هستند و آنچه میپندارند نادرست است و یا میخواهند روی حقیقت سرپوش بگذارند ٬ تشکیل کنفرانس کشورهای صنعتی جهان در گوآدلوپ فرانسه پیرامون مسایل ایران را نادیده میگیرند و ما با استناد به مدارک تاکید میکنیم که برخی کشورهای قدرتمند در شعله ور کردن آتش انقلاب نقشی موثر داشته اند ٬ بهرحال پس از مصاحبه با سپهبد جعفریان استاندار خوزستان که البته درخواست کرد تا مطالبی را که گفته است از رادیو پخش نشود ٬ با آقای میم از مقامات بلند پایهُ روابط عمومی شرکت ملی نفت که انسانی شریف و آگاه بود تلفن کردم و گفتم با توجه به اینکه کارکنان صنایع نفت از نظر حقوق و مزایا نسبت به دیگر کارکنان دولت وضع بهتری دارند و هیچ علت و انگیزه ای برای ادامهُ اعتصاب آنها نمیتوان یافت ٬ چرا به اعتصاب پیوسته اند و ماجرا چیست ؟ این مسوُل برجسته با ناراحتی و ابراز تاُسف گفت البته بحران کنونی را که کارگران و کارمندان شرکت نفت بوجود آورده اند امیدوارم بزودی با حضور کارشناسان و متخصصان ارتش که در ادارهُ صنایع نفت مشارکت خواهند کرد تا حدودی از بین ببریم ولی اجازه دهید که اصل ماجرا که از جایی دیگر آب میخورد را در یک نشست حضوری مطرح و اسنادی در این باره به شما نشان دهم ٬ روز جمعه ای بود که آقای میم به دفتر جام جم آمد و پرونده ای از کیف دستی خود درآورده و نشان داد و گفت این پرونده که میبینید مُهر محرمانه و سری دارد و حاوی صورتجلسهُ مذاکرات نمایندگان شرکتهای نفتی ( هفت خواهران ) میباشد که در تهران برگزار شد و کاملاً محرمانه بود وی افزود همانطور که میدانید قرار داد ما با کنسرسیوم نفت و شرکتهای نفتی اعتباری ۲۵ ساله دارد که در سال ۱۳۵۸ خورشیدی به پایان میرسد ٬ شاهنشاه بشدت با تمدید قرارداد مخالفند و دستور موُکد به مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران داده اند که این قرارداد دیگر نباید تمدید شود زیرا ما میخواهیم خودمان نفت را از چاه ها به پمپ های بنزین و جایگاه های توزیع و پخش سوخت در جهان برسانیم و خودمان سرنوشت دارایی و ثروتِ طلای سیاه را بدست بگیریم و به شرکتهای نفتی جهان نیز اجازه نخواهیم داد بیش از این نفت را با بهای ارزان بخرند و در واقع غارت کنند ٬ نفتی که از سرمایه های ملی ماست چرا باید شرکتهای نفتی ارزان بخرند و گران بفروشند و چرا ما نباید در سراسر جهان پمپ های بنزین داشته باشیم ٬ شاهنشاه همچنین گفته اند که بهای نفت بسیار پایین است و باید آنرا افزایش داد و به قیمت واقعیِ آن رساند پس هم قرارداد با کنسرسیوم و کمپانی های نفتی نباید تمدید شود و هم نفت باید گرانتر بفروش برسد ٬ در نشست تهران نمایندهُ شرکت نفت انگلستان ٬ بریتیش پترولیوم که حدود ۴۰٪ سهام کنسرسیوم را در اختیار داشت بشدت نسبت به عدم تمدید قرارداد و افزایش بهای نفت اعتراض میکند و میگوید شاه دارد با آتش بازی میکند و ما را هنوز نمیشناسد ٬ ما به آسانی میتوانیم بودجه ای در حدود ۴۰ میلیون دلار تامین کنیم و تخت و تاج سلطنتش را واژگون سازیم و بیشترین هزینه ها را خرج تبلیغات خواهیم کرد و از تمام ابزار و وسایل تبلیغاتی در جهان بهره برداری خواهیم کرد ٬ به این ترتیب نشست ویژهُ نمایندگان شرکتهای بزرگ نفتی در تهران برای تهیه و تدارکِ تمدید قرارداد کنسرسیوم با شکست روبرو شد و نمایندگان شرکتها بدون دریافت نتیجه ای به کشورهای خود باز میگردند .
ادامهُ داستان را پی خواهیم گرفت ٬ با سپاس از دوستان و همراهان عزیزم ٬ تا هفتهُ آتی روز و روزگار خوش …
بخش دوازدهم
قصد داشتم که موضوع کمپانیهای نفتی که بدون تردید در تحولات ایران دست داشته اند را رها کنم و به دیگر خاطرات خود از دوران شکوفایی ایران زمین بپردازم اما با استقبالی که یاران و همراهان از این بخش نمودند ترغیب شدم که باز هم در این زمینه به چند نکته اشاره کنم که چرا پادشاه فقید برای حفظ منافع ملی ایران و بهبود شرایط زندگی ایرانیان پافشاری کرده و تمام هم و غمِ ایشان رساندن مملکت ما به سطح کشورهای مترقی جهان بود ٬ محمدرضا شاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ نیز بر سیاست هایشان در این زمینه چندین بار تاکید فرموده اند.
در آخرین بخش خاطراتم در قسمت یازدهم در مورد دفاع سرسختانهٌ شاهنشاه آریامهر از منافع ملی اشاراتی کرده و نوشتم که آقای میم از مسوٌلان و مدیران برجستهٌ شرکت ملی نفت پرونده ای از متن مذاکرات محرمانهٌ کمپانیهای نفتی موسوم به هفت خواهران همراه خود آورد که در نشست نمایندگان شرکتهای نفتی در تهران نسبت به تصمیمات پادشاه ایران که برای افزایش قیمت نفت تاکید کرده بودند ٬ خشمگین شده و نماینده بریتیش پترولیوم گفته بود که شاه با آتش بازی میکند و ما میتوانیم با اختصاص چهل ٬ پنجاه میلیون دلار هزینه و با بهره برداری از تبلیغات گستردهٌ جهانی حکومتش را سرنگون کنیم ٬ در همین زمینه شالتکس اولین مدیر هلندی کنسرسیوم در همان دورهُ مبارزهٌ سرنوشت ساز پادشاه فقید با شرکتهای بزرک نفتی گفته بود که اعلیحضرت تخت طاووس را به دهانهٌ آتشفشان سوق میدهد …
ادوارد سابلیه روزنامه نگار و تحلیلگر فرانسوی مسایل خاورمیانه در مصاحبه ای با شاهنشاه که تصور میکنم در خردادماه ۱۳۵۶ یعنی حدوداً یکسال قبل از وقوع انقلاب شوم اسلامی صورت گرفت و از رادیو فرانسه پخش شد و البته لازم است متذکر شوم که شاهنشاه به زبان فرانسه بسیار مسلط بوده و قبلاً هم نوشته ام که برخی از مقامات فرانسوی آرزو میکردند مانند پادشاه ایران سخن گویند ٬ ادوارد سابلیه روزنامه نگار سرشناس فرانسوی از اعلیحضرت میپرسد ممکن است بفرمایید در پی حملاتی که بطور مداوم و مستمر علیه کشورتان انجام میشود چه اهدافی نهفته است ٬ شاهنشاه در پاسخ فرمودند : حملات علیه ما در مرحلهٌ نخست با موضوع نفت آغاز شد و هنگامی که ما کوشش کردیم سیاست پنجاه پنجاه را با «ماتئی»[۱] ایتالیایی تغییر داده و آنرا به صورتی درآوریم که ۷۵٪ سود ما و ۲۵٪ سود طرف مقابل شود ٬ در این زمان حملات علیه من و کشور ما آغاز شد گرچه «ماتئی» در یک سانحه کشته شد ولی حملات بر ضد ما ادامه پیدا کرد ٬ تا قبل از این جریان هرگز سابقه نداشت که یک دانشجوی ایرانی در خارج از کشور دست به تظاهرات بزند و وسایل ارتباط جمعی آمریکا و اروپا نیز به ایران حمله نمیکردند ٬ بدون شک پس از بروز مساٌلهٌ نفت بود که حملات علیه ایران آغاز شد .
با سپاس از تمامی هم میهنان ٬ دوستان و همراهان ٬ تا هفتهُ آتی روز و روزگار خوش …
[۱] در سال ۱۹۲۶ میلادی کشور ایتالیا شرکتی بنام آجیپ ( Agip )ایجاد کرد تا همهٌ فعالیتهای صنعت نفت را در اختیار بگیرد ٬ پس از پایان جنگ دوم جهانی و ورود متفقین به ایتالیا اقدامات کمپانی آجیپ با منافع شرکتهای نفتی آمریکایی و انگلیسی در هم آمیخته شد و این موسسه در مدار شرکتهای نفتی آمریکا و انگلستان قرار گرفت ٬ انریکو ماتئی در سال ۱۹۶۲ در یک حادثهٌ مشکوک سقوط هواپیمای شخصی اش کشته شد ٬ برخی معتقدند که وی هدف حملات و توطئه های کمپانی های نفتی قرار گرفته است ٬ فرانچسکو رُزی (به ایتالیایی: Francesco Rosi)کارگردان نامدار ایتالیایی در سال ۱۹۷۲ فیلمی با بازی جان ماریا ولونته بر این اساس ساخت ٬ وی برای ساخت فیلم ماتئی موفق به دریافت نخل طلای کن شد ٬ ماجرای ماتئی ( یا قضیه ی ماتئی ) به تعبیری یک روایت مستند از تاریخ سیاسی ایتالیا است و فیلم حول محور شخصیت واقعی انریکو ماتئی سیاستمدار و مدیر نفتی ایتالیایی در چند سال پایانی عمرش ساخته شده است و قصد رُزی نمایش قدرت و تاثیر گذاری او بر اقتصاد ایتالیای آن زمان و هم چنین پیگیری پروندهٌ مرگ و به تعبیری قتل او بر اثر سقوط هواپیمایش در اکتبر ۱۹۶۲ بوده است .
خاطرات من ٬ مرتضی لطفی
بخش سیزدهم
هم میهنان عزیزم ٬ عقربهُ زمان را عقب کشیده و به روزهای شوم انقلاب اسلامی در اواسط آبانماه و محرم ۱۳۵۷ باز میگردیم و پیام تلویزیونی شاهنشاه که پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم !
دقایقی پس از پخش پیام بسیار مبهوت ماندم و اندیشه کردم که چه کسی این پیام را نوشته است و برای اولین بار واژهٌ انقلاب را بکار برده است ٬ برخی میگفتند پادشاه شخصاً پیام را به توصیهٌ مشاوران خود نوشته است ولی پس از تحقیقات بیشتر دریافتم که نویسندهٌ پیام سید حسین نصر رییس پیشین دانشکدهٌ ادبیات دانشگاه تهران است ٬ او مردیست مذهبی با درجهٌ دکترای تاریخ علم با گرایش علوم اسلامی از دانشگاههای آمریکا که علایقی هم به خمینی و رفاقتی با برخی مرتجعین چون مطهری داشت …
زمان گذشت و پس از خروج پادشاه و ورود منحوس خمینی به تهران ٬ من عشق دیرین خود رادیو تلویزیون ملی ایران را ترک و به زادگاهم اهواز رفتم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازداشت و پس از دو هفته از زندان کارون اهواز برای محاکمه و مجازات به زندان قصر منتقل شدم ٬ بیشترین اتهامات من در زمینهٌ عدم پیوستن به اعتصابیون و انجام آخرین مصاحبه با شاهنشاه در ۲۶ دیماه ۵۷ بود و اینکه در پایان مصاحبه گفته بودم ٬ مردم ایران در انتظار بازگشت شاهنشاه آریامهر هستند که همین جمله موجب خشم اشغالگران ٬ خائنان و وطن فروشانِ دیروز و امروز شده بود ٬ بهرحال در زندان برخی از مقامات کشوری و لشکری هم بودند و من مرتب میگفتم چرا در برابر آشوبگران وحشی دستاربند مقاومت و پایداری وجود نداشت و در همین داستان فرصت یافتم دور از چشم زندانبانان که اغلب بیسواد و از زندانیان آزاد شده و زندان گسیخته با سوابق سرقت و دزدی بودند گفتگویی کوتاه با علیقلی اردلان آخرین وزیر دربار شاهنشاهی در زندان قصر داشته باشم و بدانم چرا با آشوبگران برخوردهای قاطعی نشده است ٬ اردلان مردی بسیار آرام ٬ وارسته و پاک بود و شاید برخی از مسایل را میدانست ٬ پرسیدم آیا در این اواخر اوضاع کشور و ناهنجاریها در گزارش ها بعرض پادشاه رسیده بود یا خیر ٬ ایشان که در بند ۶ زندان قصر بود گفت در وزارت دربار گزارش بسیار جالب و تکان دهنده ای تهیه شد که بسیار محرمانه بود و متاسفانه اینجا نمیتوانم آنرا بگویم و بهتر است که حرفی در اینباره نزنم ولی باید بگویم این گزارش که سخت پادشاه را به اندیشه فرو برد توسط دکتر شاهکار و دکتر رضا مظلومان [۱] آماده شده بود … در هر حال گزارش محرمانه همچنان محرمانه ماند و هرگز کسی در بارهٌ آن سخن نگفت .
باسپاس از یاران و همراهان ٬ تا هفتهٌ آتی روز و روزگار خوش …
[۱] دکتر رضا مظلومان ( کورش آریامنش ) استاد پیشین دانشکده حقوق دانشگاه تهران و معاون اسبق وزارت آموزش و پرورش در هفتم خرداد ۱۳۷۵ توسط عوامل اعزامی جمهوری اسلامی در پاریس کشته شد ٬ یادش جاوید .
—
بخش چهاردهم
پیش از حاکمیت اشغالگران اسلامی که همچنان برخی میخواهند آنرا اصلاح کنند و نمیدانند یا نمیخواهند بدانند که یک حکومت فاسد ٬ جنایتکار ٬ سرکوبگر ٬ استبدادی و فاشیستی را نمیتوان اصلاح کرد ٬ در دوران شکوفایی اقتصادی و صنعتی ایران که تمام زمینه ها و فرصت ها برای رشد و توسعهٌ بیشتر و شکفتنِ استعدادهای نهفته بویژه برای جوانانِ آنروز فراهم بود ٬ من وقتی به خوزستان سفر میکردم هر بار شاهد تغییرات ژرف و بزرگ در زمانهای بسیار کوتاه در زادگاهم بودم ٬ ساخت سدهای بزرگی چون سد محمد رضا شاه پهلوی ( سد دز ) و سد رضا شاه کبیر ( سد کارون ) سَمبل و نمونهٌ پیشرفتِ شگفت آور این استان زرخیز محسوب میشد ٬ زمینهای وسیع تحت عنوان مجتمع های کشت و صنعت با سیستم های کشاورزی مکانیزه و مدرن چهره ای دیگر به این استان داده بود و غرور و افتخار سراپای وجودم را فرا میگرفت که اگر بخواهم پیشرفتها و دستاوردهای بینظیر و بزرگ صنعتی ٬ اقتصادی و کشاورزی آن دوران را شرح دهم بی تردید باید کتابی جداگانه بنویسم تا شرح یکایک آنچه در سایهٌ مدیریت بینظیر ٬ داهیانه و عالمانهٌ اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی بدست آمده را ارائه دهم و نسل جوان دچار شگفتی خواهد شد که چرا با یک شورش کور و یک انقلاب توطئه گرانه و تدارک یافتهٌ سرخ و سیاه و قدرتهای غارتگرِ جهانی ٬ یکسره تمامی این تلاشهای سازنده و بیسابقه در تاریخ از هم پاشیده شد و پس از نیم قرن تلاشِ مجدانه و شبانه روزی ٬ سرزمین ما بجای پیشرفتِ بیشتر توسط اشغالگران دزد و جنایت پیشه بسوی واپسگرایی و غارهای انزوا و تحجر رانده شد .
در یکی از بخشهای خاطراتم مطلبی پیرامون آخرین سفر شاهنشاه به شهر مشهد با استفاده از آنچه در ذهنم مانده بود نوشتم که البته ناتمام بود و در این بخش میخواهم به گوشه ای دیگر از این دیدار تاریخی اشاره کنم ٬ همانطور که میدانید گروه صنعتی ایران ناسیونال در تهران ٬ مشهد ٬ تبریز ٬ شیراز و تعدادی شهرهای دیگر بزرگترین مجتمع خودروسازی ایران و خاورمیانه بوده و هست و اهداف و سیاست شاهنشاه و مدیرانِ هوشمند ایران ناسیونال حضور در بازارهای جهانی و تولید خودروهای کلاس متوسطِ استانداردِ اروپا بود و در واقع تولید اتومبیل پیکان نوعی دستگرمی و اندوختن تجربه برای گام های بزرگ بعدی بود و شاهنشاه در سال ۱۹۷۴ در مصاحبه با اشپیگل و در پاسخ به سوال خبرنگار که چگونه میتوانید با کمپانیهای بزرگ خودروسازی جهان رقابت کنید به نقش فولاد و تولید ارزان اشاره کرده و میفرمایند هیچ کشور دیگری در دنیا قادر به تولید فولاد با بهایی که ما قادر به تولید آن هستیم ، نیست و همچنین در کتاب پاسخ به تاریخ نیز در این مورد گفته اند و خرید سهام در صنایع آلمان غربی از جمله مهمترین آنها خرید ۳۰٪ از سهام صنایع مُعظم و چند ملیتی کروپ که یکی از بزرگترین تولید کنندگان ممتاز فولاد دنیا بوده و تقریباً تمامی صنایع مهم جهانی را تحت پوشش خود داشته و همچنین از بزرگترین تولید کنندگان کشتی و سازه های دریایی و بسیاری محصولات مدرن دیگر بوده نیز در جهت تحققِ بخشی از همین اهداف بزرگ بوده است ٬ خرید پیکان از کارخانهٌ ورشکستهٌ تالبوت از زیر مجموعه های کمپانی روتس انگلستان یک تمرین و سیاه مشق صنعتی بوده واحمد خیامی در زمان عقد قرارداد میگوید به زودی من این مدل ورشکسته را به یکی از معتبرترین اتومبیلهای جهان تبدیل میکنم شاید دانستن این مطلب جالب است که تولید پیکان پس از یک دهه تولید در انگلستان ، در ایران شروع شد و محبوبترین مکانهایی که بعد از ایران این خودرو در آن تولید یا فروخته شده است را میتوان انگلستان و استرالیا دانست ٬ پس از انقلاب شوم اسلامی نابغهٌ صنعت اتومبیل سازی ایران محمود خیامی میگوید اگر انقلاب رخ نمی نمود فقط پس از چند سال ایران دیگر نیازمند صدور نفت نبود و تنها فروش خودرو به بازارهای جهانی کفایت میکرد و نیک میدانیم که او قصه تعریف نمیکند چرا که مرد عمل است و بی جهت نیست که با اینکه انقلاب شوم اسلامی تمامی ثروت او را چپاول میکند ٬ او با دست خالی از کشور خارج شده و بار دیگر خود را بعنوان یک شخصیت بزرگ جهانی تکرار میکند ٬ در برنامهٌ سفر شاهنشاه افتتاح و گشایش کارخانهٌ ساخت قطعات اتومبیل ایران ناسیونال در شهر مشهد گنجانده شده بود و ناگفته نماند که محصولات و قطعات تولیدی این کارخانه به نسبت کارخانهٌ مادر به مراتب از کیفیت بسیار بالاتری برخوردار بوده و هنوز هم پس از گذشت بیش از ۳۵ سال محصولات تولیدی آن بهترین است ٬ محمود خیامی که مدیریت گروه صنعتی ایران ناسیونال را بر عهده داشت و به پدر صنعت خودرو سازی ایران مشهور است یکی از شخصیت ها و چهره های خود ساخته و موفقی بود که در شرایط امنیت اقتصادی و اجتماعی از یک تعمیرگاه سادهٌ اتومبیل بتدریج با استعداد و پشتکاری که نشان داد توانست کارخانهٌ مونتاژ و تولید خودروی ساخت ایران را راه اندازی کند و بسوی خودکفایی در این زمینه گام بردارد ٬ به جرات میتوان برادران خیامی را از چهره های موفق ٬ کار آفرین و با استعدادِ دورهٌ محمدرضا شاه پهلوی دانست و من در اینجا مایلم که در خصوص نبوغ پادشاه فقید ایران و اشتهار او به مسایل اشاره کنم که مرسدس بنز کلاس جی (Mercedes-Benz G-Class) خودرویی است که از سال ۱۹۷۹ تا کنون در اتریش و مکزیک تولید شدهاست ٬ این خودرو در دهه ۱۹۷۰ به پیشنهاد محمدرضا شاه پهلوی به عنوان یک خودرو نظامی پشتیبانی چندمنظوره در شرکت مرسدس بنز طراحی شد و بعد از گذشت تقریباً ۴ دهه هنوز تولید میشود و در سال ۲۰۱۱ نیروهای مسلح حداقل ۶۳ کشور دنیا از جمله ارتش آلمان ، نیروی زمینی کانادا و تفنگداران دریایی آمریکا از این خودرو استفاده میکنند و همچنین بعداً کمپانی پژوی فرانسه نیز با اخذ مجوز از مرسدس بنز اقدام به کپی و ساخت آن با نام Peugeot P4 نمود …
بهر روی شاهنشاه آمادهٌ حرکت بسوی کارخانه بودند و در حالیکه نخست وزیر امیر عباس هویدا در کنار ایشان بودند مطالبی بیان میفرمودند و من چون در حال نوشتن خبر بودم به ناگاه برخورد ملایم عصای هویدا بر پایم را احساس کردم و سر از روی کاغذ برداشتم ببینم آقای نخست وزیر چه میگویند ایشان بمن گفتند متوجه شدید اعلیحضرت چه میفرمایند ؟ اینها را یادداشت کنید ٬ با اینکه درست متوجهٌ فرمایشات شاهنشاه نبودم ٬ گفتم بله شنیدم ٬ هویدا گفت شاهنشاه فرمودند آنهایی که میگویند و ادعا میکنند که حتی یک میخ هم نمیتوانیم بسازیم بیایند و ببینند که ما در حال تولید قطعات موتور اتومبیل هستیم و در آیندهٌ نزدیک با ساخت موتور اتومبیل به مرحلهٌ تولید گام نهاده و دیگر نیازی به وارد کردن قطعات یدکی برای مونتاژ نخواهیم داشت .
با سپاس از تمامی یاران و همراهان تا هفتهٌ آتی روز و روزگار خوش …
—
بخش پانزدهم
در دوران اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی با دو کشور یکی در شمال اتحاد جماهیر شوروی و دیگری در جنوب ایران یعنی کشور عراق جنگ تبلیغاتی داشتیم و رادیوهای مسکو و بغداد مدتی با امواج رادیویی خود تهران را نشانه گرفتند و علیه نظام شاهنشاهی و شخص پادشاه ایران و مشکلات داخلی کشور گفتارها و مطالبی پخش میکردند و من این افتخار را داشتم که در هر دو جنگ تبلیغاتی فعالیت کنم ٬ در تهران هنگامیکه روابط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی با ایران تیره شده بود استاد عزیز و گرانقدرم روانشاد تقی روحانی تفسیرهای سیاسی را با همان صدای گرم و محکم و کوبنده در پاسخ به سخن پراکنی های هیئت حاکمه در مسکو بیان میکرد و در اهواز مرکز استان خوزستان من این افتخار را داشتم که متن همان مطالب و گفتارها را که برای ما به اهواز میفرستادند بر روی نوار ضبط کنم و آنرا برای رادیوهای استانها در شمال و جنوب کشور بفرستم البته تظاهراتی نیز علیه اتحاد شوروی در شهرهای مختلف بر پا میشد و خبر این تظاهرات نیز در بخشهای مختلف خبری منعکس میشد ٬ جنگ تبلیغاتی علیه عراق پس از پایان جنگ تبلیغاتی علیه شوروی آغاز شد و با فرار تیمسار بختیار نخستین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور به عراق در اردیبهشت سال ۱۳۴۷ شدت بیشتری گرفت ٬ در زمانیکه جنگ تبلیغاتی با عراق اوج گرفته بود من در اهواز بودم و در کنار شغل گویندگی در برنامه ها ٬ در مدارس نیز تدریس میکردم چرا که از ابتدا من در سال ۱۳۳۷ خورشیدی به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمدم و بعد از چند ماه در رادیو نیز مشغول بکار شدم و بد نیست که بدانید که حقوق معلم در همان سال ماهیانه ۲۵۰ تومان بود و من در رادیو جلسه ای کار میکردم که در ماه مجموعاً ۱۵۰ تومان میشد و البته با این مبلغ نسبتاً راحت و خوب زندگی میکردم بهرحال در جنگ تبلیغاتی علیه عراق با خواندن تفسیرها و گفتارهایی بر ضد رهبر پیشین عراق حسن البکر که من میگفتم حسن المکر ٬ در خوزستان طرحی برای ترور من چیده شد و از سوی ارتش جنوب که در آن زمان سرلشکر ضرغام فرماندهی آن را بر عهده داشت اخطارهایی به مدیر رادیو ابلاغ کرد و مقرر گردید که یک جیپ نظامی همراه با یک استوار ارتش وظیفهٌ حفاظت از جانم را بر عهده بگیرد ٬ بمن اخطار کرده بودند که وقتی شما را به خانه میرسانیم حق خروج نداری ٬ چرا که جانت در خطر است ٬ البته من هیچگونه هراسی نداشتم و گهگاه در محل اقامتم در خیابان باغ شیخ اهواز قدم میزدم و بی احتیاطی میکردم ٬ بهرحال ضمن گذشتن از جزییاتِ ماجرا مرد گدایی که در کنار خانهٌ من مینشست و ساعات رفت و آمد مرا یادداشت میکرد را بازداشت کرده بودند و میپردازیم به جنگ تبلیغاتی با عراق ٬ در زمانیکه اختلافات مرزی بر سر کشتیرانی و مالکیت رودخانهٌ مرزی اروند رود ( شط العرب ) بالا گرفته بود نیروهای نظامی ایران در مرزهای جنوب مستقر بودند تا هر گاه اقدام تجاوزکارانه ای از سوی عراق صورت بگیرد بیدرنگ در درون خاک کشور همسایه ٬ متجاوز را سرجایش بنشانند در آن زمان ارتش ایران بسیار قدرتمند بود و عراق هم از این قدرت و توانمندی آگاهی داشت و بخوبی میدانست که هر گاه بخاک ایران تجاوز کند پیآمدهای وخیمی برای آن کشور پدید میآورد ٬ در همان زمان که اوج بحران با عراق بوجود آمد ٬ نماینده ای از سپاه جنوب به رادیو آمد و با مدیر کل انتشارات و تبلیغات رادیو ملاقات کرد و خواسته هایی مطرح نمود که ما باید در حالت آماده باش نظامی انجام دهیم ٬ خواستهٌ سپاه جنوب این بود که چون سربازان ارتش شاهنشاهی در مناطق مرزی مستقر شده اند ٬ برای تشویق و تهییج آنها مطالب کوتاه و شعارهای گیرا نیاز داریم و از مدیر کل خواسته بودند که این شعارها و مطالب را من بخوانم و بر روی نوار ضبط شود و من نیز چنین کردم تا اینکه یکی از افسران سپاه سوم به رادیو آمد و گفت خواهشمندیم کمی از هیجان در خواندن شعارها و مطالب کم کنید چرا که در روزهای اخیر که صدای شما از بلندگوهای مرزی پخش میشد ٬ سربازان و نظامیان چنان به هیجان آمده بودند که چند کیلومتر به درون خاک عراق پیشروی کردند که فرماندهان بیدرنگ آنها را به نقطهٌ مرزی باز گرداندند بهرحال اختلاف ایران با عراق زمانی به نقطهٌ اوج رسید که دولت بغداد مرتب ادعای تام و تمام مالکیت اروند رود را مطرح میکرد و به کشتی ها و شناورهای ایرانی اجازه نمیداد تا از اروند رود آنجائیکه متعلق به عراق است عبور کنند ٬ آبراهی که هر دو طرف باید بر اساس خط تالوِگ ( عمیق ترین نقطهٌ آبی ) هم ایران و هم عراق استفاده کنند که سرانجام عراق تسلیم قوانین بین المللی شد و یک فروند کشتی جنگی با پرچم ایران از اروند رود عبور کرد و عراق هم جراٌت نیافت تا جلوی کشتی را بگیرد چرا که دستور فرمانده کل نیروهای مسلح ٬ شاهنشاه آریامهر این بود که کشتی جنگی ما در مقابل هر گونه مقاومتی از سوی نیروهای عراقی واکنش سریع از خود نشان دهد .
در هفتهٌ آتی ادامهٌ بحث را پی میگیریم ٬ با سپاس از تمامی یاران و همراهان ٬ روز و روزگار خوش …