در کشور ژاپن ادمیرالی بود بنام یاماموتو. وی با شروع جنگ و حمله به آمریکا مخالف بود. انتقاداتش را نمیخواستند بشنوند آنها که مست از احساسات بودند. انتقاد را خیانت مینامیدند. دهانش را بست، دست تقدیر چنان حکم کرد که وی فرمانده حمله به پرل هاربر شود. وی که منتقد جنگ بود در همان میانه جنگ جهانی دوم کشته شد. پرسش بزرگ برای یک فعال سیاسی این است، کجا باید سکوت کرد، کجا سکوت خیانت است، کجا فریاد خیانت است؟ زمانی که نقد را با چاقوی احساسات سر میبرند، گوشها بسته است، بوی شراب و کباب خردها را کور کرده است، خادمین را خائن مینامند، الله کرمها ها دشنه به دست سر میبرند، حلّاج هابر سر دار میروند.
شاید سرنوشت نسل من یاماموتو بودن است.
امیدوارم الله کرمها از نوشته من استفاده نکنند که سر من را نیز بر دار کنند.
خسرو صمدی (فروهر)، اردیبهشت ۲۵۷۲
استفاده از این نوشته فقط با ذکر نام نویسنده مجاز است.