آشیانه خالی از آشنایی ها، دوستیها در پشت دیوارها. کی بود آن روز روشن؟ کجا آن نسیم گرم آرزو ها؟ غربت همنشین من است. آری امروز مهمانی دارم. امروز بیگانه در خانه من است. ای باد خزان، برگ های زندگی را به زردیها بسپار. راستی پاییز را به دروغهای بهاری، صداقت زرد را بر دروغ سبز ترجیح میدهم.
آن روز که امید مرا لرزاند، رویاها ایمان و دروغها باور شدند، آری روز سبز دروغ بود. باغ بوی خوش شکوفهها میداد. گلها زیبا بودند، همه جا زندگی. کوتاه بود بهاران، پایانش داغی هم آغوشی آرزوها. در سراب گلستان من دیگری امروز میبوید و سرمست است.
پاییز زیبا دوستت دارم، نوید روشنی زمستان را میدهی. همه جا برف پاک سپید، گلها خاموش. کالبدم سرد. پاکی سپیدیها پوشانده سیاهیهای شکستنها را. سپید زیبا، پاک و روشن، روی قلبم، چشمانم. اسوده در خوابم.
پاییز زیبا، پیام زمستانت را دوست دارم، نشان از پایان دروغهای شکوفگانی داری که لبخندشان پیش قراولان اشکهای شکستنها بودند. صبر کن، میآید. چشمانت را از نقاب پیوندها رها کن، آه ببینش چه خرامان سپید و زیبا میآید. فراموشی مرا آرزوست.
زردی زیبایت سروش سپیدیها ست.
آبان ماه ۲۵۷۱
خسرو فْرَوَهَر
استفاده از این نوشته فقط با ذکر نام نویسنده مجاز میباشد.
از سردیها به زمستان پناه میبرم
خسروخوبان،گرامی فرزند دلیروآگاه ومیهن پرست ایران
درقلب بزرگ ومهربان توچه میگزرد که این چنین زیبا وپرازعشق مینویسی؟
هرکدام ازاین شاهکارهای ادبی که مینوسی میتواند درپیوندبا فرد فردمردم به گونه ای ویژه وعاشقانه باشد
ویادرپیوند با مهر از یاد رفته مان به میهن و سر زمینمان ،واین رمزاین شاهکارادبی است.
برای راه یافتن به این رمزوزیبایی آن ،این نوشته بیمانند راباید دها بارخواند وبه دل سپرد
انقدر زیبا و شیوا صحبت می کنی که آدم از شنیدن
صحبت هات سیر نمیشه….حرف های تو درد دل
همه ماست….موفق باشی…امیدوارم همیشه
و همه جا موفق و پیروز باشی….