خود سوزی بە عنوان فجیعترین شیوه خودکشی شناختە میشود اما اینطور نیست که کارگران محروم ایران به عنوان اولین ابزار به سراغ چنین کاری بروند. آنها میجنگند، فریاد میزنند، اعتراض میکنند، صدایشان را بالا میبرند، اما زمانی که دیگر کارد به استخوانشان میرسد و میبینند چارهای برایشان نمانده، با این اقدام فریاد اعتراضی خود را به گوش همه میرسانند.
پنجشنبه هفتم دیماه یک کارگر حفاظت فیزیکیِ شهرداری مشهد به دنبال تعلیق و تیره دیدن آینده شغلی در محل کار دست به خودسوزی زده است.
این کارگر، «پیمانکاری» و طرف قرارداد یک شرکت خصوصی بوده و متاسفانه بازهم یک کارگر پیمانکاری که سالها سابقه کار داشته، به دلایلی نامشخص از کار بیکار، تعلیق یا به گفته مدیران شهرداری جابجا شده است؛
این کارگر پیمانکاریِ حفاطت فیزیکی شهرداری مشهد، رنج بیکاری را در این شرایط بد اقتصادی و خالی بودن سفرهها تاب نمیآورد و دست از جان و خانومان میشوید؛ در محوطه ادارهی حفاظت فیزیکی مشهد دست به خودسوزی میزند و او را به بیمارستان منتقل میکنند…
متاسفانه دوباره یک کارگر پیمانکاری در شغلی با ماهیت دائم، آینده کاری خود را در مخاطره دیده است و پیگیریهای بسیار او به جایی نرسیده است؛ او به عنوان آخرین حربه برای اعتراض به این شرایط، دست به «خود-ویرانگری» زده است؛ راه حل تلخی که در ماههای اخیر بازهم شاهد آن بودهایم؛ هنوز یک هفته یا ده روز از اقدام به خودکشی دو کارگر پیمانکاری چوار ایلام نگذشته است؛ آنها هم بعد از تعلیق و تعدیل یا به زبان ساده «اخراج»، در محوطه پتروشیمی دست به خودکشی زدند.
ایلنا نوشت: منابع خبری ما هویت کارگر پیمانکاری شهرداری مشهد را «حاجی قدیر عرب تیموری» متولد ۳۰ شهریور ۱۳۶۰ اعلام میکنند؛ این کارگر حدود ۱۹ سال سابقه کار دارد و دارای چندین فرزند و مسئول در مقابل آنهاست. درست است، او مشکلات جسمانی دارد اما پدر خانواده است و باید نان دربیاورد؛ بعد از ۱۹ سال کار کردن در شغل انتظاماتِ سازمان فردوسهای شهرداری مشهد، نباید آینده شغلی خود را در خطر ببیند؛ همکارانش میگویند: «مسئول مستقیم ِ عرب تیموری در شرکت پیمانکاریِ مربوطه، گوش شنوایی برای شنیدن دردهای او ندارند؛ صدایش به جایی نمیرسد….».
صبحتهای همکاران نشان از غم و استیصال کارگرانه دارد؛ اینها کارگرانی هستند که به خاطر یک دستمزد حداقلی و ناچیز، باید مدام در واهمه از پیمانکاران و نگران آینده باشند؛ در عین حال ما منتظر توضیحات بیشتر روابط عمومی شهرداری مشهد هستیم؛ تا لحظهی تنظیم این گزارش، علیرغم تماسهای فراوان توضیح جدیدی به ما ارائه نکردهاند.
حالا دیگر جزئیات اهمیت چندانی ندارد؛ پس از اتفاق، «تاثر» چیزی را عوض نمیکند. سه روز بعد از آن حادثهی تلخ، همسر و فرزندان عرب تیموری، یک چشم اشک و یک چشم خون در راهروهای بیمارستان منتظر یک جملهی کوتاهِ امیدوارکننده از زبان پزشکان هستند؛ آیا حاجی قدیر، کارگری با ۱۹ سال سابقه، از خود-ویرانگریِ ناگزیر جان سالم به در میبرد؟! به راستی چه کسی مسئول دردها و اشکهای خانوادهایست که همه چیزِ خود را به خاطر تصمیم یک پیمانکار از دست داده است؟!