غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ که همه حتی برخی همفکرانش هم آن را تایید میکنند، میتواند یک فاکتور خطر برای بحران خاورمیانه باشد
پیروزی ترامپ در انتخابات ممکن است بهمعنای تغییرات اساسی در خاورمیانه باشد، منطقه ای که بهطور فزایندهای تحت نفوذ رژیم ایران قرار گرفته است. برخی تحلیلگران بر این باورند که این رویداد میتواند بهمعنای پایان تسلط رژیم ایران بر منطقه باشد.
خاورمیانه در قیاس با گذشته بسیار تغییر کرده است. بایدن در طول یک سال گذشته از حملات بیامان اسرائیل به حماس و حزب الله حمایت کرد. حالا همین حمایتها، ترامپ را در شرایط دشوار و پیچیدهای قرار داده است. در همین راستا، کارشناسان شورای امور جهانی خاورمیانه تلاش دارند تا پیامدهای پیروزی ترامپ را برای این منطقه ارزیابی کنند.
گالیپ دالی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه می گوید: اولین دوره ریاست ترامپ با روابط شخصیت محور، غیرقابل پیش بینی و تمایل ایالات متحده به کوچک کردن نقش منطقهای خود مشخص شد. به علاوه، ایده ایالات متحده در مورد نظم منطقهای اساساً بر مفهوم عادی سازی و همکاری اعراب و اسرائیل استوار بود که با حمایت ایالات متحده و به حاشیه راندن مسئله فلسطین و یا هم صدایی با اسرائیل حمایت شد. این ویژگیها همچنین رویکرد بایدن را شکل داد. ترامپ عجولانه از سوریه خارج شد. بایدن همین نسخه را در ارتباط با افغانستان پیاده کرد. از همین رو میتوان گفت مسئله غیرقابل پیش بینی بودن ایالات متحده در منطقه که در دوره بایدن حل نشد، اکنون با دوره دوم ترامپ این مقوله تشدید خواهد شد. بایدن عملاً به دنبال نظم منطقهای است که بر مبنای عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل با حمایت ایالات متحده تقویت شده باشد. ترامپ نیز این سیاست را ادامه خواهد داد.
بدتر از آن، بایدن جنگ اسرائیل در غزه را با مصونیت کامل تسهیل و از آن حمایت کرد. ترامپ احتمالاً با جدیت بیشتری به این سیاست ادامه خواهد داد. تفاوت عمده آنها در این بود که ترامپ سیاست تندی در ارتباط با رژیم ایران اتخاذ کرد. در مقابل، تا قبل از جنگ غزه، بایدن از چنین سیاستی پیروی نکرد و بر چین و روسیه (با اولویت حضور منطقه ای مسکو بر حضور پکن) از نظر دخالت قدرتهای خارجی در منطقه تمرکز داشت.
با وجود این، تداوم بیش از تغییر، سیاستهای روسای جمهور آمریکا را در قبال منطقه از اوباما گرفته تا ترامپ و بایدن و اکنون ترامپ مشخص کرده است. در نهایت، ویژگی های تعیین کننده ترامپ، غیرقابل پیش بینی بودنش است؛ مولفه ای که بر سیاست های او در دوره دوم تأثیر خواهد گذاشت. او می تواند اوضاع را بدتر کند و منطقه را به یک جنگ تمام عیار نزدیک تر سازد.
احمد مرسی، یک تحلیلگر دیگر مسائل خاورمیانه هم کی گوید: این فرض که ریاستجمهوری ترامپ صلح را در خاورمیانه به ارمغان میآورد، قماری پرمخاطره است، بهویژه با توجه به روابط نزدیک ترامپ و بسیاری از همکارانش با اسرائیل. بعید است که این گزاره شرایط را برای فلسطینیان بهبود بخشیده یا مسیری معنادار به سوی تشکیل کشور فلسطینی ایجاد کند. روابط آمریکا با قدرتمندان و پادشاهان خلیج فارس احتمالاً رویکرد مبادلهای، مبتنی بر واگذاری برخی از مسئولیتهای امنیتی به برخی بازیگران منطقهای را یادآور میشود. در این میان شاید دو مقوله در مرکز توجه ترامپ قرار گیرد، نخست مقوله عادی سازی روابط اسرائیل با اعراب و دیگری اجرای دوباره کمپین فشار حداکثری علیه ایران.
شرکای خاورمیانهای ایالات متحده نسبت به بازگشت ترامپ، خوشبین هستند و اگرچه از روی ملاحظات دیپلماتیک، مستقیماً به این موضوع اذعان نمیکنند، اما این احساس در پشت دربهای بسته حاکم است. همانطور که یک عضو ارشد مؤسسه کارنگی در سپتامبر گفت، جو بایدن و تیم دیپلماتیکش به بخشی از «دکور سیاسی» در منطقه تبدیل شده بودند؛ به طوری که همیشه حضور داشتند و اکثراً نادیده گرفته میشدند. این فصل از سیاست خاورمیانهای آمریکا در حال بستهشدن است.
برخلاف دولت قبلی، تیم ترامپ از جلسات نامشخص و وعدههای محققنشده ایران در خصوص برنامه هستهای و متحدانش در محور مقاومت راضی نخواهد شد. نگاه ترامپ از لنز «صلح از طریق قدرت» است. اگر مذاکراتی صورت بگیرد، تحت فشار یا تهدید فشار بر ایران خواهد بود. این امر حتی دو ماه قبل از انتقال رسمی قدرت به ترامپ نیز احساس میشود. ادعای دیدار اخیر ایلان ماسک با نماینده دائم ایران در سازمان ملل احتمالاً انتخابهای سختی را که ایران تحت دولت ترامپ با آن مواجه میشود، ترسیم کرده است.