خبرآنلاین در گزارشی نوشت: نخستین جرقههای جدی و سازمانیافتهی مخالفت با رژیم پهلوی، از فردای روز کودتا آغاز، و هر سال ریشههایش بیشتر پا گرفت. در طی ۲۵ سال از سقوط دولت دکتر مصدق تا وقوع انقلاب ۵۷ مخالفان مصدق جز همراهان و همدلان کودتا و حامیان پروپاقرص سلطنت پهلوی گروه دیگری را شامل نمیشدند.
این روند حتی تا دههها پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه داشت، دستکم تا زمانی که مسئلهی تقابل با قدرتهای جهانی در ماجرای هستهای جدی و جدیتر و به مسئلهای حیثیتی در راس سیاست ایران بدل شد. به نظر میرسد هرچه این خط قرمز پررنگتر شده و سفرهها در اثر آن کوچکتر، به همان نسبت نیز ابهت مصدق در نگاه مردم شکسته است. او امروز در نگاه شمار زیادی از ایرانیان و بهویژه جوانان دیگر نه آن قهرمان ملی دیروز، که سیاستمدار تندرویی خوانده میشود که با پایفشاری بر ملی شدن نفت، آن هم در شرایطی که ایران خود هنوز بهتنهایی قادر به ادارهی تاسیسات آن و صادراتش نبود، و نیز نپذیرفتن پیشنهاد بانک جهانی و آمریکا در مذاکرات نفتی، بذر ضد غربگرایی را در اندیشهی سیاستورزان کنونی کاشته و عملا یکی از بنیانگذاران آن تفکر و افتادن ایران به دامان شرق و در نتیجه انزوای جهانی امروز ایران است.
به درست و غلط این نگاهِ تازه ابدا کاری نداریم، اما از این تغییر یک نکته را بهخوبی میتوان دریافت؛ اینکه عملکرد حکمرانان فعلی، بر تغییر قضاوتهای تاریخی تاثیر فراوان دارد، درست یا غلط، در نتیجهی همین عملکردهاست که گاندی در هند همچنان قهرمان ملی مانده و مصدق در ایران دیگر از آن ابهت پیشین برخوردار نیست. برای آشنایی بیشتر با ذهنیت مردمان دیروز و امروز دربارهی دکتر مصدق دو نظرسنجی را در ادامه ذکر می کنیم: اولی را روزنامهی آیندگان روز ۱۴ اسفند ۵۷ به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر مصدق انجام داده و دومی را امروز ما به همان مناسبت.
مصدق در نگاه مردمِ سال ۵۷
۵۶ ساله – کاسب بازار: دکتر مصدق صادرات و واردات را پایاپای کرد. در آن زمان کارخانههای داخلی و کشاورزان مازاد بر مصرف داخلی را صادر میکردند، مردم نسبتا مرفه بودند. تقریبا در تمام ادارهها کارهای اربابرجوع سریع و درست انجام میشد.
۶۷ ساله – کارگر چرمسازی: نظر کارگر و بازاری و تاجر و غیره، نسبت به دکتر مصدق خوب بود. من اربابی داشتم که مایل بود برود به محضر دکتر مصدق و هیچ وقت موفق نشد، میگفت: «من را راه نمیدهند، ولی بقال و کاسب را راه میدهند.» در آن موقع وضع بازار خوب بود، ارزاق هم فراوان بود.
کفاش ۵۳ ساله و هوادار حزب توده: ۴۰ سال است که طرفدار حزب توده هستم. حزب توده با مصدق بحثهایی داشت. طرفداران مصدق با حزب توده مخالف بودند و شبها در خیابان نادری و اسلامبول (از سر کوچهی شیروانی تا میدان بهارستان) مردم دسته دسته میایستادند و بحث میکردند و گروهی بودند که با چماق میآمدند و مردمی را که بحث میکردند کتک میزدند. وقتی که حزب توده و مصدق به هم نزدیک شدند. توسط حزب توده سفارت انگلیس بسته شد و بعد هم که آیزنهاور به ایران آمد، حزب توده میتینگ داد. حزب توده به مصدق خیانت نکرد، بلکه همیشه به مصدق میگفت که باید جبههی واحدی تشکیل بدهیم تا بتوانیم جلوی کودتا را بگیریم. مصدق به مردم ضعیف کمکهایی میکرد، منجمله زمینهای مقابل چهارصددستگاه را در اختیار طبقهی کمدرآمد و محروم گذاشت و زمینهای نازیآباد را هم با قیمت خیلی ارزان در اختیار مردم ضعیف و کمدرآمد گذاشت.
یک پیرمرد بازاری: در روزهای اولی که مصدق روی کار آمد، هزاران وعده و وعید داد و کمتر عمل کرد. من نمیدانم که در پشت پرده چه خبر بود. مصدق در آن سالها خیلی کارها میتوانست بکند. مصدق از دوران طلایی که او مردم ایران به دست آورده بودند میتوانست استفاده کند و کارهای زیادی برای مملکت بکند، ولی متاسفانه این موقعیتها را از دست داد…
یک مغازهدارد ۵۵ ساله: مصدق با قوامالسلطنه دست و پنجه نرم کرد و کمر قوام را شکست و خودش نخستوزیر شد و هر روز میتینگ میدادند. من در تمام تظاهرات شرکت میکردم. شعارهای ما در آن موقعها «مرگ بر چرچیل»، «مرگ بر انگلیسها» و «یا مرگ یا مصدق» بود. مصدق جدا برای ملی کردن نفت خیلی مبارزه کرد.
یک باغبان ۷۰ ساله: خدمتی که مصدق به ایران کرد، هیچیک از رجال ایرانی نکردهاند. او کوشش کرد نفت را ملی کرد، ولی عدهای ناآگاه و خریدهشده به سرکردگی شعبان بیمخ و دار و دستهاش که آن هم جیرهخوار شاه و دربار بود، به خانهی مصدق ریختند و خانهاش را آتش زدند و تمام منافع نفت را دوباره خاندان پهلوی و اربابانش به دست گرفتند.
یک پیشهور ۵۱ سالهی تبریزی: در زمان مصدق من در بازار تبریز مغازه داشتم و هر وقت که میگفتند دکتر مصدق گفته است بازار را تعطیل کنید، ما این کار را با جان و دل انجام میدادیم. مردم با هم متحد بودند. لباسهایی به اسم مصدق تولید میشد که قیمت آنها ارزان بود و به لباس مصدقی مشهور بود، مردم از این لباسها زیاد میخریدند، چراکه کمکی میشد به بودجهی مملکت. من خودم همیشه اوراق بهادار و قرضالحسنهای را که دکتر مصدق انتشار داده بود، میخریدم، زیرا آمریکا و انگلیس از نظر خرید نفت و اقتصادی، ایران را تحریم کرده بودند و مصدق برای رفع کمبود بودجهی مملکت احتیاج به پول داشت. موقعی که کودتا شد من در منزل بودم که شنیدم کودتا شده است.
در خیابان پهلوی دیدم که فاحشهها سوار بر ماشین شدهاند و به همراهی لاتها و چاقوکشها ضرب میزدند و شادمانی میکردند. من از شدت ناراحتی چند روز مریض شدم. مصدق آدم بزرگی بود و آدمهای بزرگ اشتباهات بزرگی مرتکب میشوند. اگر مصدق در آن موقعها به ما اسلحه میداد، کودتای ۲۸ مردادی به وجود نمیآمد. درست یادم است که روز قبل از کودتا مردم جمع شدند و از مصدق اسلحه خواستند و مجسمههای شاه را پایین آورده بودند، ولی دکتر مصدق به مردم اسلحه نداد. اشتباه دیگر مصدق این بود که سرلشکر زاهدی را که در مجلس متحصن شده بود توقیف نکرد و او را آزاد گذاشت تا اینکه دیدیم که بر علیه خود او کودتا کرد. مهربانی و دلسوزی مصدق در بعضی موارد کار دست مملکت داد.
یک دهقان اهل سراب: مردم در زمان مصدق میگفتند که او با شاه بستگی دارد و این نقش را بازی میکرد تا گروههای سیاسی مخفی مثل حزب توده را از پناهگاهها بیرون بکشند و آنها را توقیف و اعدام کنند، ولی بعدا بر همهی مردم روشن شد که مصدق وطندوست و طرفدار مردم و ضد آمریکا و انگلیس است.
یک مغازهدار ۵۶ ساله: من همیشه در تظاهرات و راهپیماییهایی که به طرفداری از دکتر مصدق بود شرکت میکردم. من دانستم که مصدق طرفدار ملت و ضعفا است. اوراق قرضهای را که مصدق به منظور کمبود بودجه نشر داده بود، خریداری میکردم. مصدق مبارز بزرگی بود.
سید حسین حسینی – آشپز ۵۹ ساله: آمریکا با شاه قراردادهای ظالمانهی زیادی داشت، و، چون میخواست این قراردادها را فسخ کند در صورتی میتوانست که شاه عوض شود؛ بنابراین شاه از مصدق خواست که مدتی به جای او سلطنت کند تا در این مدت قراردادهای آمریکا از بین برود، ولی مصدق به خاطر وطنپرستی حاضر نشد شاه سر کار بیاید و برای همین بین آنها جنگ شد.
مصدق در آینهی مردمِ امروز
آقا، ۴۸ ساله نمایشنامهنویس: از نظر من دکتر مصدق یک وطنپرست، و یک مبارز ملی و جهانی بود. قطعا اشتباهاتی هم داشت، از جمله ائتلافهایش، مثل ائتلاف با کاشانی. نکتهی دربارهی او این است که نقادان او چندان شرایط جهانی را در نظر نمیگیرند، در حالی که قدرتمندترین نخستوزیر آن زمان یعنی چرچیل در مقابل مصدق بود و چرچیل به دنبال یک ائتلاف بود که مصدق را شکست دهد او پیشتر در همین تهران رضاشاه را بیرون کرده بود و موافقتی هم با محمدرضا نداشت… نقد مصدق را باید در کانسپت خود دید قدرتهای جهانی، نوظهور، پیوندهای بین این قدرتها و از این سو کشوری که منابع طبیعی دارد و آن قدرتها به این منابع احتیاج دارند. در این چارچوب شاید برخی اقدامات دکتر مصدق قابل تفسیر باشد.
خانم، ۴۸ ساله، نویسنده: به نظرم دکتر مصدق آدمی لجوج بود که چندان حدود قانون برایش مشخص نبود و دقیق هم نمیدانست چه میخواهد. معتقد به انتخابات بود، ولی با استفاده از همان قانون مجلس را تعطیل کرد. از هر ابزاری علیه خودِ آن استفاده میکرد. انقلاب ۵۷ نتیجهی مستقیم عملکرد مصدق بود. کینهای بود که ملت از بابت مصدق از شاه داشتند و ۲۵ سال فکر میکردند شاه قصبی سلطنت میکند.
خانم، ۴۴ ساله، خبرنگار: من خیلی جسته گریخته خواندهام، زمانی که خیلی به تاریخ ریز نشده بودم، شخصیت دکتر مصدق و ماجرای ملی شدن صنعت نفت برایم بسیار بزرگ بود؛ ولی الان در نگاهم اینگونه نیست، چون بعدا که بیشتر خواندم به این نتیجه رسیدم که ملی شدن صنعتی که همه چیز آن وارداتی بود به گونهای کار چندان درستی نبود. اصلا ماجرا آنگونه که به نظر میرسید نبود، و این حق تا جایی که میدانم آنقدرها هم انحصاری نشد. در مورد شخص مصدق در کودتا چیزی که بعدا بیشتر فهمیدم این بود که دکتر مصدق یکهو تصمیم گرفت روبهروی شاه بایستید و حتی شروع به کاری کرد، که انجام آن امکانپذیر نبود. انجام کاری که مشخص است نتیجهای جز شکست ندارد از یک سیاستمدار بعید است. شاید هم اصلا نخواست کاری را که آغاز کرده بود تمام کند؛ یعنی همان کم کردن قدرت شاه. به این نتیجه رسیدهام که مصدق از جایی همه چیز را رها کرد و در این زمینه پای کار خود نایستاد.
خانم ۳۴ ساله، نقاش: از مصدق اطلاعات ویکیپدیایی دارم در این حد که آدم وابستهای نبوده، و تلاش میکرده استقلال نسبی برای ایران بیاورد و نگذارد مستعمره شود، حالا به هر روشی، ولی نکتهای که همیشه برایم جالب بوده رابطهاش با فاطمی است که کم به آن پرداخته شده است.
آقای ۲۹ ساله، دانشجوی دکترای سیاست و دانشآموختهی فلسفه: مصدق برای من تداعیکنندهی پنج چیز است: ۱- پوپولیست، ۲- ریشهدوانی سیاستهای چپ اقتصادی، ۳- گره خوردن مفهوم استقلال با ضدغربگرایی ۵. و مهمتر از همه جملهی معروفش که زندگی در دهِ خراب بهتر از اسارت در مملکت آباد است!
خانم ۴۱ ساله کارمند دولت: من با سیاستهای خارجی دکتر مصدق بهشدت مخالفم و معتقدم کاملا از احساسات مردم همیشه به نفع سیاستهای خودش سوءاستفاده کرده است. ایشان را یک شخصیت کاملا ایراندوست، ولی فریبخورده میبینم که اگر سال ۳۲ بر مسند قدرت میماند ایران مستعمرهی بیجیره قدرتی دیگر میشد.
خانم، ۴۴ ساله، کارشناس شیمی: مصدق را به ملی شدن صنعت نفت میشناسم و بس.
آقا، ۴۳ ساله قصاب: در مورد دکتر مصدق تا آنجایی که من متوجه شدم بزرگترین اشتباهش ملی کردن صنعت نفت بود. به نظرم در آن برهه که ما علم بهرهوری استخراج نفت را نداشتیم برایمان شرکت بهتر بود. به هر صورت یک مثالی وجود دارد که میگوید رنگم را ببین و حالم را بپرس. اگر سیاستمداران ما کارشان را درست انجام میدادند این حال و احوال ما نبود!
آقا ۳۸ ساله، دکترای جامعهشناسی: دکتر مصدق نماد ملیخواهی ایرانی و شیری بود که روباه انگلیس را در قفس کرد. خدایش رحمت کناد.
خانم ۴۰ ساله مشاور امور بازرگانی: با همهی ایرادهایی که بر مصدق وارد است، صنعت نفت را ملی کرد و به ایشان وفادارم.
آقا ۳۶ ساله وکیل دادگستری: ایشان حقوقدانی سیاستمدار بود که در زمان خود منشأ آثار و تحولات فراوانی میشوند. بزرگترین نکتهای که همه میدانند ملی شدن صنعت نفت است. مصدق ضد استبداد بود، اما بنا به دلایلی اجماع بین او و روحانیون علیه دیکتاتوری شکل نگرفت. روحانیون بعضا ایشان را بیمذهب و بینماز معرفی میکنند.
آقا، ۳۸ ساله آرشیتکت: اگر مصدق سرنگون نمیشد به احتمال بسیار زیاد انقلابی هم رخ نمیداد. مصدق اعتقاد به مشروطهی سلطنتی داشت.
آقا ۴۰ ساله مهندس: من فقط میگویم انسانی بود وطنپرست.
خانم ۲۶ ساله، عکاس: باعث ملی شدن صنعت نفت شد.
خانم ۴۲ ساله دکترای مامایی: با شنیدن اسم دکتر مصدق ملقب به مصدقالسلطنه آنچه در اولین لحظه به ذهنم میرسد ملی کردن صنعت نفت است، ولی ایمان دارم این مهم را خودش بهتنهایی انجام نداد. خوب، چون در سن کم وارد دستگاه سیاسی کشور شده بود به این دلیل زندگیاش با سیاست آغشته و تنیده بود. میدانم که مصدق در منصبهای والیگری، وزارت، نمایندگی مجلس شورای ملی و نخستوزیری ایران، خدمات فراوانی برای کشور انجام داد، در این شکی ندارم؛ اما از نظر من بزرگترین نقص ایشان این بود که در شرایط متفاوت باری به هر جهت، و مواضعش متفاوت و متغیر بوده است، اما، چون شخصیت کاریزماتیک داشته علاقهمندانش را مجذوب خود کرده بود.
خانم ۳۱ ساله، وکیل: من از سن پایین یکی از طرفداران دکتر مصدق بودم هنوز هم یکسری کارهایشان مثل ملی کردن نفت و یا شیلات که کمتر به آن پرداخته میشود به نظرم خدماتی بود که نمیشود از آن چشم پوشید. منتها الان معتقدم که لجبازیهایی که مصدق و محمدرضا شاه با هم داشتند ضربات جبرانناپذیری به مردم ما زد. البته این نکته را نیز بگویم من چند روز پیش در فضای مجازی میخواندم که مصدق نفت را ملی نکرد، بلکه دولتی کرد و مصدق را یکی از کسانی میشناخت که باعث شد تاثیرات منفی و جبرانناپذیری بر زندگی مردم تا به امروز داشته باشد که البته من هم تا حدودی با نظرشان موافقم منتها باید این موضوع هم در نظر گرفته بشود که اگر این اتفاق نمیافتاد چه میشد؟ چون در سیاست همانطور که خودتان بهتر میدانید هر عملی یکسری عواقب ناخوشایند دارد، ولی باید دید کدام حرکت عواقب کمتری خواهد داشت.
آقای ۷۰ ساله، پژوهشگر تاریخ: مصدق شخصیتی برجسته بود، اما قطعا قدیس نه.
آقا ۴۰ ساله، کاسب بازار: خیلی در مورد ایشان اطلاعاتی ندارم، ولی در ذهنم بیشتر روحانیِ کت و شلوارپوشی است که مسیر را اشتباه رفت، مثلا در مورد ملی شدن نفت میخواست نفت ایران را از دست کشورهای دیگر آزاد کند و در اختیار ملت قرار دهد، ولی عملا آن را دولتی کرد.
خانم ۴۳ ساله، کارمند: مصدق نماد دولت ملی بود.
خانم ۴۰ ساله، خبرنگار: به نظرم ملی شدن صنعت نفت در آن موقع لزومی نداشت، و شنیدهام که ایشان بددهن بودهاند.