محسن رنانی، اقتصاددان در نامهای سرگشاده برای وزیر اقتصاد و شورای عالی نظارت در روزنامه شرق نوشت: «چه داراییهایی را بخرم و بگذارم و بروم؟». این پرسشی است که در ربع قرن گذشته برای نخستین بار، هفته گذشته یک فعال اقتصادی از من پرسید. خیلیها میروند و رفتهاند، اما «اینگونه رفتن» معنای تازهای دارد که در گذشته ندیده بودم و نشان میدهد که اقتصاد ایران دارد وارد دوران تازهای میشود.
این روند نشانه تخریب بلندمدت محیط کسبوکار در ایران است. در سه دهه گذشته به خاطر بیثباتیهای فزاینده اقتصادی و سیاسی و ابهام در افق اقتصاد و سیاست و افزایش مستمر ریسک و نااطمینانی (عدم اطمینان/ عدم قطعیت)، سرمایهگذار دائما خود را سرگردانتر و پریشانتر یافته است و مجبور بوده برای گریز از مخاطرات حاصل از افزایش نااطمینانی، دائما گزینههای کمتر و کمتری را در برابر خودش ببیند، تا جایی که به یک گزینه میرسد: خودم با سرمایهام به کدام کشور بگریزم؟
تا اینکه هفته گذشته برای نخستین بار من با این پرسش مواجه شدم: «بگو چه داراییهایی را بخرم و همینجا بگذارم و از این کشور بروم؟».
میگوید: «میخواهم خلاص شوم. هیچ چیزی سرجای خودش نیست و هیچ افقی در برابرم نیست. زیر بار بیثباتیهای اقتصادی و سیاسی و فساد اداری و مداخلات دولتی خُرد شدهام؛ دیگر توان ادامه ندارم. میخواهم از این کشور بروم، اما به خاطر تحریمهای بانکی نمیتوانم سرمایهام را ببرم. میخواهم سرمایهام را اینجا بگذارم و خودم بروم. به من بگو سرمایهام را همینجا به چه داراییهایی تبدیل کنم که امنیت داشته باشد، تا با خیال راحت بروم؟».
این تصمیم نشانه «پایان عصر انتخاب» در اقتصاد ایران است. سرمایهگذار دیگر افقی برای سرمایهاش نمیبیند؛ میگوید پس بگذار خودم را آزاد کنم. من این وضعیت را آغاز مرحله «خروج از بازی به هر قیمتی» میدانم. یعنی بازیگر اقتصادی دیگر به هزینه خروج از بازی اقتصاد نگاه نمیکند او فقط تصمیم به خروج میگیرد.
آقایان وزرا!
شنیدهام دوشنبه ۹ مرداد قرار است در «شورای عالی نظارت بر اتاق بازرگانی» درباره انتخابات هیئترئیسه اتاق ایران تصمیم بگیرید. شنیدهام تحت فشار هستید تا انتخابات را باطل کنید. برای اولین بار در تاریخ ۱۵۰ ساله اتاق، دارد چنین واقعهای رخ میدهد و این برای بخش خصوصی یک نشانه است.
اتاق بازرگانی آخرین امید و ملجأ بخش خصوصی است. آخرین جایی است که میتوانند کنار هم بنشینند و برای دردهایشان راهکاری بیابند. این نقطه همدلی و همزیستی را از بخش خصوصی نگیرید. بخش خصوصی به اندازه کافی خسته و دلشکسته است، آخرین نقطه اعتماد و اتکایش را به آخرین نقطه فشار و زمینهای برای تصمیم به خروج از بازی تبدیل نکنید.
احزاب زمینگیر شدهاند؛ فعالیت نهادهای مدنی و سمنها امنیتی شده است؛ نهادهای سنتی و تاریخی بیهویت شدهاند؛ نهادهای مدنیِ دیگر، مثل سازمانهای نظام مهندسی و نظام پزشکی، را زیر کنترل حکومتی بردید؛ دوجا مانده است که هنوز رمقی دارد که مستقل از حکومت فعالیت کند: دانشگاه و بخش خصوصی. این روزها برای هر دو نقشه کشیدهاند.
فروپاشی اقتصادی از رگ گردن به ما نزدیکتر است
یک ماه پیش آخوندمصباحی مقدم که درس اقتصاد هم خوانده و عضو مجلس بوده و حالا هم در مجمع تشخیص مصلحت برای نظام ولایت فقیه، رئیس کمیسیون امور زیربنایی و تولیدی است، شناختش را از کشور چین به رخ کشید و گفت: اگر چینیها پیشرفت کردهاند بهخاطر قناعت در خوردن غذا بوده است. آنها به یک یا ۲ وعده غذا در شبانه روز اکتفا میکنند!
پس از این دروغگویی بود که بسیاری در برابر این آخوند شیاد موضع گرفتند و اظهار داشتند اگر چین پیشرفت کرده بهخاطر برنامههای توسعه شتابانی بود که به درستی اجرا شد و طی ۴دهه ۸۰۰میلیون نفر از زیر خط فقر خارج شدند و همین چند سال پیش بود که پایان فقر مطلق در آن کشور جشن گرفته شد. در حالی که برآوردها نشان میدهد که در همین مدت دست کم ۳۰میلیون ایرانی زیر خط فقر گرفتار شده اند که یکسوم شان در طی یک دهه گذشته به این وادی پرتاب گردیدند و حالا صحبت از خط حیات است که نان شب هم برای کثیری از هموطنان مسألهٔ فوری است.
بحران های اقتصادی در جمهوری اسلامی فراتر از نخوردن گوشت و خالی بودن سفره مردم محروم است. نبود آب آشامیدنی و گران شدن نان و قسطی خریدن آن و کانتینر خوابی و بیکاری و فلاکت میلیونها تن از ایرانیان مصیبت دیده امروز امری واقعی است. تنها باید چشمانداز فروپاشی اقتصادی در ایران را انتظار کشید که مورد قبول جریانات خودی هم واقع شده است.
جعفرزاده ایمان آبادی، عضو سابق کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با اشاره به دروغ بودن آمارهای دستکاری شده دولت رئیسی و از جمله آمار تورم اذعان میکند که این آماربازیها نمیتواند واقعیت را پنهان سازد. اینکه دولت پایه سال مالی تورم را از ۱۳۹۵ به سال۱۳۹۹ تغییر دهد تا از این طریق نسبت درصد تورم را کاهشی نشان دهد راه به جایی نمیبرد. وقتی یخچال و سفر مردم خالی است سخن گفتن از قطار پیشرفت نتیجه ای غیر از راه رفتن بر روی اعصاب مردم ندارد. از این جهت گفته میشود شیرازه اقتصاد از هم پاشیده شده که این حجم از نقدینگی، چاپ اسکناس و تورم، منجر به این شده که فروپاشی اقتصادی از رگ گردن به ما نزدیکتر است.
واقع امر این است که این مهرههای حکومتی تا از پشتپرده ورشکستگیها و فروپاشیها خبر نداشته باشند اینگونه دست به افشاگری نمیزنند. وقتی یک عامل دست چندمی نظیر جعفرزاده میگوید: رئیسی و تیم اطرافش صداقت، تقوا، درستی، اخلاق و ادب ندارند و یا افرادی که آمدند وعده دادند ۳ روزه بورس را درست میکنند، مردم را به خاک سیاه نشاندند، مقدمهای است تا اعتراف کنند: رئیسی تسلطی بر اداره کشور و اقتصاد ندارد و شیرازه اقتصاد کشور از هم پاشیده شده است.