این بخشی از اظهاراتی است که چهار سال پیش در نشستی با عنوان “آتش زیر خاکستر” در مورد اعتراضات آبان ۹۸ در تهران برگزار شد، بیان شده بود: ٨۵ درصد مردم ناراضی هستند. جوانان بین ١٨ تا ٢٩ سال از همه گروههای سنی، ناراضیتر هستند. برای مردم، نظام و دولت تفاوتی ندارند. برای آنها روحانی و فلانی فرقی نمیکند…
امروز یک مقام سابق امنیتی جمهوری اسلامی با انتشار مطلبی در باره بحران منطقه، بطور تلویحی به خامنه ای هشدار داد که دست به ماجراجویی نزند چراکه مردم ایران با “نظام” نیستند: زمانی که یک سیستم دچار بحرانهای متعددی است، براساس خرد حکمرانی و علم مدیریت بحران، اقدام به سیاستگذاریهای چندجانبه برای کاستن از تاثیر بحران و پیشگیری از بههم ریختگی و فروپاشی سیستم میکند…
علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «عقلانیت حکمرانی در میانه بحران» در روزنامه اعتماد نوشت: در شرایط ایران امروز در کشاکش بحرانهایی همچون سرمایه اجتماعی و اعتماد، فشار معیشت، فضای روانی ناآرام، وجود برخی زمینهها برای اعتراضات و همچنین یک تهدید خارجی بحران زا – هر چند کهنه و دیرین-، اما در شرایط و موقعیت جدید و مرتبط با موضوع امنیت ملی مواجه شدهایم.
اسراییل با بیپروایی، علیه جمهوری اسلامی تعرضی را انجام داده است. البته علل این جسارت در این شرایط فعلی ایران قابل بحث است. در چنین شرایطی، عقلانیت حکم میکند در داخل کشور سیاستهای آرامبخش، هماهنگساز، همدلانه و کمتنش اتخاذ و دنبال شود. حتی اجرای برخی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی تنشزا تعطیل شود.
رسانههای ملی در چنین شرایطی بیش از هر دورهای باید اقدام به آرامسازی کرده و برنامهسازیهای همسو با روح جمعی جامعه را دنبال کنند. معمولا دولتها از جامعه میخواهند که در فضایی آرام شرایط را برای تصمیمگیری و مقابله با تهدید فراهم آورند. نهادهای مدنی، نخبگان سیاسی – اجتماعی و گروههای مرجع هر یک سهمی در ناکام گذاشتن تهدیدها دارند. حالا حکایت کشور ما کاملا برعکس شده است.
این روزها همراه با بحرانهای منطقهای، تداوم تحریم، تهدید حاکم شدن ترامپیستها و جسارت یافتن جدید اسراییل، نهادهای حاکمیتی خود هر روز با ایجاد یک تنش جدید، بهطور مداوم با اظهارنظرها، تهدیدهای لفظی و مصوبات پرتنش اجتماعی، جامعه را متشنج میکنند. نگاه کنید به ماجرای پارک قیطریه، سیزده به در، تهدید و تحدید کسب و کارها به خصوص در فضای مجازی و مباحث پیرامون حوزه فرهنگ و جامعه هنری.
صدا و سیما در کلان خط مشیای برای وحدتسازی و جامعیت بخشی ندارد. از بلندگوهای برخی نمازجمعههای مهم صدای وحدتی شنیده نمیشود. انگار نه انگار که با تحولات عظیمی در منطقه روبهرو هستیم و ایران عزیز به یک هدف تبدیل شده است. صدای تهدید در بیخ گوش ایران و زندگی ایرانیان به کرات شنیده میشود و روح آزاری میکند. در این میان، دولت هم به جای اتخاد سیاستهای اقتصادی و اجتماعی تسلیبخش، به بیان آمارهای قابلخدشه که خود منشأ مناقشه میشوند، دل خوش کرده است.
سازمان رسانهای دولت به مثابه یک سایت ستاد انتخاباتی، بیشتر به شیوه تهاجمی عمل میکند تا صدای یک دولت فراگیر. تنش در دانشگاهها همچنان ادامه دارد. تصفیه مدیران میانی و ورود افراد کم تجربه بهطور افقی به نظام اداری و ناامید کردن کارمندان کماکان ادامه دارد و بهطور کلی تهدید جامعه به اشکال مختلف را شکل میدهد.
من بر اساس فهم اجتماعی و سیاسی خود معتقدم، امروز اتخاذ سیاستهای کمتنش به مصلحت کشور است. یک دولت هوشمند باید کمیتههایی برای آرامبخشی والتیامبخشی با هدف نزدیک کردن دولت- ملت تشکیل دهد. اما متاسفانه من چنین چشماندازی را نمیبینم. امروز این یک مطالبه جدی از نهادهای حاکمیتی است که در این روزهای سخت، نه تنها زمینهسازی برای جولان بدخواهان ایجاد نکنند، بلکه در جهت امنیت و منافع ملی، سیاستهای متناسب را دنبال کنند.