هموطنی در سایت بهارنیوز نوشته: در خبرها خواندم که یک دانشجوی ایرانی در جلسه دفاع از رساله تحصیلی خود در دانشگاه تهران درود و ثنای خود را نثار ژینا، جنبش زن زندگی آزادی، و نیز سیدجعفر پیشهوری و قاضی محمد کرده. چه خوب که نظرش را آزادانه گفته.
اما این دختر خانم دانشجو نیاز به آموزش و روشنگری دارد. من در حد دانش اندک خودم چند واقعیت را به صورت فهرستوار درباره پیشهوری خدمت ایشان عرض میکنم:
پیشهوری خواهان جدا کردن آذربایجان از ایران و ملحق ساختن آن به اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی بود.موقعی که روسها شمال ایران را اشغال کردند، در جریان جنگ جهانی دوم، پیشهوری را به ریاست حکومت خلقی آذربایجان منصوب کردند. پیشهوری برای یک سال رییس این حکومت بود تا اینکه روسها در توافق با متفقین غربیشان خاک ایران را، به اکراه، ترک کردند. در دوران حکومت یک ساله پیشهوری در تبریز، همهکاره «حکومت خلقی آذربایجان» مردی به اسم محمد بیریا بود که هم وزیر پروپاگاندا بود و هم رییس پلیس مخفی آذربایجان اشغالی. بیریا دست پرورده لاورنتی بریا، رییس پلیس مخفی شوروی و عضو شناسنامهدار انکاود شوروی بود. تندرویهای پیشهوری و بیریا چنان بود که پس از یک سال مردم تبریز آرزوی نابودی آنها را میکردند و از همین رو در پی خروج نیروهای شوروی از آذربایجان، مردم با رضای خاطر مقدم ارتش شاهنشاهی را گرامی داشتند.
استالین بدش نمی آمد که بخش شمالی ایران،شامل آذربایجان، کردستان، گیلان، مازندران و خراسان، را ضمیمه خاک شوروی کند اما توازن قوا در دوره پس از پایان جنگ جهانی دوم اجازه این کار را به او نداد.کاردانی قوام السلطنه و تهدید آمریکا به استفاده از بمب اتمی در صورت عدم خروج نیروهای شوروی از ایران نیز البته تاثیرگذار بود. باری، پیشهوری از خروج نیروهای شوروی ناخرسند شد و نامهای به استالین نوشت و ضمن ابراز گله و شکایت از وی، درخواست سلاح برای جنگ مسلحانه با دولت مرکزی ایران کرد. او از این حیث حتی از استالین هم استالینیستتر بود زیرا میخواست به هر ترتیبی که هست آذربایجان ایران را ضمیمه آذربایجان شوروی و به تبع اولی اتحاد جماهیر شوروی کند. استالین در نامهای جواب پیشهوری را داد و برایش شرح داد که اولا گله و شکایت ممنوع و ثانیا شوروی در توافق با متحدان غربی سابقش مجبور به ترک خاک ایران شده است. او در نامهاش پیشهوری را به تعامل سیاسی با دولت مرکزی و اجتناب از اقدامات خشونت آمیز توصیه کرد. پیشهوری چهار روز پس از دریافت این نامه، در باکو به زیر کامیون رفت. استالین از نوکرانش تبعیت محض میخواست و هیچ گله و شکایتی را برنمیتافت.