خامنهای با این جنایت بهدست خود، بنزین بر آتش قیام و انقلاب پاشیده و سقوط خود را تسریع کرده است. این قانونی است که با هزاران تجربهٔ تاریخی بهاثبات رسیده تا آنجا که برخی از ریزشیها و تحلیلگران حکومتی نیز پس از اعدام جنایتکارانهٔ محسن به نظام ولایت هشدار دادند که با اعدام اعتراضات متوقف نمیشود و با این اعدام موج انفجار گستردهتر میشود.
البته خامنهای خوب میدانست که حربهٔ اعدام، تیغ دو لبه است و از بهکارگیری آن بهشدت میترسید و ترجیحش این بود که جوانان بیباک و بیم را یا در خیابان، یکی یکی بکشد یا در زندان و زیر شکنجه آنها را سر بهنیست کند و در این بنبست دست و پا میزد که اگر اعدام و کشتار نکند، قیام مداوماً پیشروی میکند. سرانجام در وضعیت استیصال و بنبست، آخرین چاره را در اعدام یافت تا این زخم مرگبار را که در نظامش سر باز کرده، بهشیوهٔ قرونوسطایی داغ کردن علاج کند. خامنهای در یکی از سخنرانیهایش گفته است: قدیمها زخمهایی را که خوب نمیشد، داغ میکردند به سنت پیغمبر…(فیلم زیر)