برخلاف بسیاری از کشورها، آمریکا از برکت دو اقیانوس و دو کشور دوست در مرزهای خود بهرهمند است. به همین دلیل سیاست خارجی و تنشهای آن کمتر برای عموم مردم آمریکا اهمیت پیدا میکند، اما در ۴ نوامبر ۱۹۷۹ برابر با ۱۳ آبان ۱۳۵۷ همه چیز تغییر کرد؛ زمانی که طرفداران خمینی سفارت آمریکا در تهران را تصرف کردند و ۵۲ آمریکایی را به مدت ۴۴۴ روز گروگان گرفتند. انقلاب ایران و بحران گروگانها، جیمی کارتر را از ریاستجمهوری سرنگون و پایه روابط ایرانِ انقلابی و آمریکا را تا اکنون پیریزی کرد.
ه گزارش هممیهن، هرچند جیمی کارتر، رئیسجمهور دموکرات آمریکا تلاش داشت حقوق بشر را به یکی از محورهای سیاست خارجی آمریکا بدل کند و بتواند با کاهش حمایت آمریکا از دیکتاتورهای مستبد چهره جهانی آمریکا را بهبود ببخشد، اما این سیاست با چند دهه سیاست مداخلهجویانه آمریکا در کشورهای توسعهنیافته در تعارض قرار داشت و نتایج فاجعهباری نیز برای آمریکا به بار آورد که سرنگون شدن مهمترین متحد در غرب آسیا از جمله آنها بود.
اما بحران گروگانگیری که به موج آمریکاستیزی در ایران مبدل شد تقریباً هیچ برآورد خواستهای برای ایران نداشت. اموال مسدودشده ایران در آمریکا هرگز آزاد نشد و آمریکا هرگز بهطور آشکار از ایران عذرخواهی نکرد و دست از تلاش برای آنچه که مهار ایران نامیده میشود، برنداشت. در بیانیه الجزایر که منجر به آزادی گروگانها شد ایران در قبال آزادی گروگانها تنها یک بیانیه سیاسی بدون مابهازای اجرایی دریافت کرد که ارزش چندانی نداشت.
البته بحران گروگانگیری به تسلط جمهوری اسلامی بر فضای سیاسی داخلی کشور کمک کرد و ابتکار عمل را از دست گروههای چپ مارکسیستی خارج کرد و انقلابیون نزدیک به امام خمینی را به مرکز سیاست تبدیل کرد. انسجام سیاسی که حول تسخیر سفارت ایجاد شد جناح لیبرال درون حکومت را منفعل و دولت موقت را وادار به استعفا و به تسلط بیشتر روحانیون به امور کمک کرد.