سپاه پاسداران، دستگاهی برای سرکوب، شبکهای اقتصادی با چنگالهای گسترده، و بازوی نظامی ایدئولوژیای توسعهطلب. اکنون که این نهاد زیر ضربههای تاریخ و جنگ در حال لرزیدن است، این پرسش پیش میآید: آیا با پایان یک امپراتوری روبرو هستیم؟
در مستندی که قرار است امشب سهشنبه اول ژوئیه ساعت ۲۱ از شبکۀ فرانسوی-آلمانی “آرته” پخش شود، دو روزنامهنگار فرانسوی، پرده از چهرۀ ارتش سایهوار جمهوری اسلامی، یعنی سپاه پاسداران، برمیدارند.
به گزارش رادیو فرانسه، هفتهنامۀ لوپوئن با اختصاص مطلبی به این مستند از سپاه پاسداران به عنوان «اختاپوسی خشن» یاد کرده که به گفتۀ این هفتهنامه «سرچشمۀ بسیاری از خشونتهایی است که خاورمیانه را در بر گرفته است.»
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از چهلوشش سال پیش تاکنون، ستون فقرات جمهوری اسلامی بوده است : ابزاری برای راهبرد ارعاب و سلطهطلبی منطقهای رژیمی که خود را یک نظام الهی معرفی میکند.
اربابان واقعی جمهوری اسلامی
لوپوئن مینویسد: روحانیونی که در انقلاب ۱۳۵۷ سلطنت پهلوی را سرنگون کردند، از همان ابتدا به سنت دیرپایی تکیه زدند که همواره مایۀ قوتشان بوده است : اتکا به دستههای چماقدار برای مرعوبساختن مردم، همانگونه که در دورۀ قاجار رایج بود. اما به نوشتۀ لوپوئن نبوغ شرورانۀ نظام تازه تأسیس روحانیون در ایران در آن بود که این شبه نظامیان پنهان را نه فقط برای سرکوب مخالفان داخلی و حفظ حاکمیت روحانی، بلکه برای صدور انقلاب اسلامی در خاورمیانه به خدمت گرفت، تا داعیۀ رهبری جهان اسلام را به کرسی بنشاند. برای این منظور، رژیم تازه تأسیس در ایران آمریکا و اسرائیل را به عنوان دشمن معرفی کرد و مسئلۀ فلسطین را به حربهای بدل ساخت برای بسیج افکار عمومی عرب، حتی در میان اهل سنت.
لوپوئن در ادامه می افزاید که یکی از نقاط برجستۀ این مستند آن است که نشان میدهد چگونه سپاه پاسداران بهتدریج از زیر سلطۀ روحانیت بیرون آمد و خود به ارباب اصلی جمهوری اسلامی بدل شد. به نوشتۀ لوپوئن سپاه پاسداران به آرامی بیشتر اهرمهای قدرت را قبضه کرد: قدرت نظامی، با نقشی کلیدی در پیشبرد برنامۀ پنهانی هستهای؛ قدرت سیاسی، با انتخاب یکی از خودشان—محمود احمدینژاد—به ریاستجمهوری در سال ۲۰۰۵؛ و قدرت اقتصادی، بهویژه پس از خصوصیسازیهای گستردۀ دههی ۱۳۸۰.
لوپوئن می نویسد : به این ترتیب «بسیاری از فرماندهان سابق سپاه پاسداران، با رها کردن یونیفورم نظامی، کتوشلوار پوشیدند و به الیگارشهایی بدل شدند که تجارت، گردشگری، رسانهها و بهویژه نفت و گاز کشور را در چنگ گرفتند».
دولت در دل دولت
لوپوئن می افزاید: سپاه پاسداران که حالا خود دولتی در دل دولت شده است، هرگونه تلاش برای نرمسازی و اصلاح نظام را—در پاسخ به فشارهای مردمی—در نطفه خفه میکند. پس از توافق وین در سال ۲۰۱۵ میان ایران و کشورهای غربی بر سر برنامۀ هستهای تهران، پاسداران سیاست تنشآفرینی را در پیش گرفتند.
طبق روایت مستند، آنان با گروگانگیری اتباع خارجی و دوتابعیتیها میکوشند از هرگونه گشایش اقتصادی جلوگیری کنند؛ چرا که چنین اصلاحاتی میتوانست به تسلطشان لطمه بزند. و هنگامی که در سال ۲۰۱۹ خیزشهای خیابانی اوج گرفت، با قساوتی خونین به سرکوب مردم پرداختند؛ صدها کشته تنها در چند روز، بهای این خیزش بود.
لوپوئن می افزاید که سپاه پاسداران همزمان منطقه را به آتش کشید: با ایجاد، تجهیز و تأمین مالی گروههای شبه نظامی در عراق، لبنان، یمن و نوار غزه که وظیفهشان جنگ با اسرائیل و غرب بود. آنان همچنین با رژیم بشار اسد در سوریه همپیمان شدند. در اوج قدرت خود در سال ۲۰۱۹، سپاه میتوانست ادعا کند که نه فقط تهران، بلکه چهار پایتخت عربی را نیز در چنگ دارد: بغداد، دمشق، بیروت و صنعا.
لوپوئن می افزاید: اما ورق در سوم ژانویه ۲۰۲۰ برگشت، آنگاه که ارتش آمریکا به دستور دونالد ترامپ، قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس، را با حملۀ پهپادی از میان برداشت. سپس نوبت به رویداد خونبار ۷ اکتبر ۲۰۲۳ رسید: حملۀ حماس به اسرائیل که گرچه ممکن است مستقیماً به دستور تهران نبوده باشد، اما بیشک با حمایت و تسلیحات رژیم ایران انجام شد. پاسخ کوبندۀ اسرائیل بخش اعظم شبکۀ منطقهای سپاه را در هم کوبید: حماس تقریباً از میدان بیرون رفت، حزبالله لبنان سرکوب و تضعیف شد، و رژیم سوریه هم پس از حذف حزبالله در آستانۀ سقوط قرار گرفت.
پایان یک امپراتوری؟
و ضربهی نهایی شاید همان باشد که دونالد ترامپ وارد کرد: بمباران تأسیسات هستهای در شب ۲۱ تا ۲۲ ژوئن. جاهطلبی رژیم برای دستیابی به بمب اتم، اکنون برای مدتی نامعلوم به تعویق افتاده است. اما سپاه پاسداران، با همۀ این ضربات، همچنان پابرجاست.