صفویگری, ناسیونالیسم شیعه و پان قاسمیسم

مدتی است شاهد نفوذ موج جدید اندیشه های ناسیونالیسم شیعه تولید شده در اتاق فکر سپاه پاسداران در میان پادشاهی خواهان بوده ام. این نوشته درباره  صفوی گرایانی در ظاهر ایرانگرا ولی ریشه دار از بنیادگرای اسلامی و پان قاسمیستهایی که امروز خود را پادشاهیخواه نشان داده, جاویدشاه گویان از جنایات شیعه گران صفوی پدافند میکنند, میباشد!
اینکه پیش از فاجعه ۵۷ درباره نقش زیانبار جنایات صفویان در تجزیه ایران کم نوشته شده است و یا اینکه بزرگان ما به اشتباه آنان را ناجی ایران نامیده اند, نه دلیل بد بودن آن بزرگان است نه حکم پایان قضاوت درباره صفویان میباشد! علم تاریخ پویا است, شاید ازآنچه امروز نیکش میپنداریم, با آگاهی بیشتر فردا ابراز انزجارکنیم!

پان قاسمیسم ایرانگرایی نیست!
بر مبنای اساسنامه سپاه پاسداران, همانگونه که قصاب از روی عشق گوسفندان را خوراک نمیدهد, هیچکدام از فعالیتهای سپاه پاسداران ولایت فقیهی که ما ایرانیان را صغیر مینامد و امامانش همگی قاتلان ایرانیان بوده اند, از عشق به میهن و برای ملت ایران نبوده است!
قاسم سلیمانی نیز مانند دیگر یارانش نه به ایران میاندیشید و نه دل در گرو شاهنامه و کوروش و زرتشت داشت!
‌اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
‌فصل اول – هدف
‌ماده 1 – سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نهادی است تحت فرماندهی عالی مقام رهبری که
هدف آن نگهبانی از انقلاب اسلامی ایران و دستاوردهای‌آن و کوشش مستمر در راه تحقق
آرمانهای الهی و گسترش حاکمیت قانون خدا طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران و تقویت
کامل بنیه دفاعی جمهوری‌اسلامی از طریق همکاری با سایر نیروهای مسلح و آموزش نظامی
و سازماندهی نیروهای مردمی می‌باشد.
‌فصل دوم – مأموریت
‌ماده 2 – مبارزه قانونی با عوامل و جریانهایی که در صدد خرابکاری، براندازی نظام
جمهوری اسلامی، و یا اقدام علیه انقلاب اسلامی ایران‌می‌باشند.
‌ماده 3 – مبارزه قانونی با عواملی که با توسل به قوه قهریه در صدد نفی حاکمیت
قوانین جمهوری اسلامی باشند.

از پان قاسمیسم و ناسیونالیسم شیعه تا صفوی گری مدرن لندنی!
در هنگامه عزاداری های “قاسمیه” و تبلیغات ناسیونالیسم شیعه در تلویزیون های لندنی مانند بی بی سی شاهد دعوت از افرادی با سابقه عضویت فعال در انجمنهای اسلامی, جبهه مشارکت, دفتر تحکیم وحدت و یا گویا اخراجیونی از حزب پان ایرانیست وغیره بودیم که با ماسک پادشاهیخواهی و گاهی حتی با کپی کردن اصطلاحاتی مانند “پهلویسم” از پادشاهی خواهان با سابقه, تلاش درآلوده کردن جنبشهای آزادیخواهانه دی ۹۶ و آبان ۹۸ به ناسیونالیسم شیعه صفوی دارند! افرادی که در پایان این نوشته شما میتوانید نگآهی به بخشی کوچک از حملات آنها به منتقدین صفویه بیفکنید!

آنها که روزی در ایران اسفندیار رحیم مشایی را ناجی ایران مینامیدند و روزی نیز قاسم سلیمانی را مرزبان ایران میخواندند, کارشان به جایی رسیده است که خیالات شاه اسماعیلی سرداران سپاه را در سر میپرورانند. نزدیک به ده سال است درباره پروژه قهرمان سازی از سرداران سپاه با سوء استفاده از خرافات دینی, تاریخی و سیاسی و احساسات ملی ومذهبی ایرانیان با هدف کودتای سپاه هشدار میدهم. ایجاد جنگ برای به قدرت رساندن سپاه و همزمان خاموش کردن صدای مخالفان یکی از مهمترین ارکان این پروژه است.

صفویان جنگ شیعه و سنی را به یک جنگ ملی ایرانیان با سوء استفاده از شاهنامه فردوسی تبدیل کردند. سپاه پاسدران نیز همین راه را ادامه میدهد. از دید من کسانی مانند علیرضا کیانی و حجت کلاشی که به نام پان ایرانیسم و پادشاهی, صفویگری را تبلیغ, پادشاهی ایران را با شاه اسماعیل تعریف و هویت ملی ما را آلوده جنایات قزلباشان میکنند, یا آگاهانه با سپاه پاسداران همکاری میکنند و یا نا گاهانه وابلهانه به آنها سواری میدهند.

 آتش افروزان خود نقش آتش نشان را در این “کمدی الهی” بازی میکنند!

مدتی است که شاهد این هستم که جمهوری اسلامی که خود آتش بیار جریانات تجزیه طلب است, همزمان خود را ناجی تمامیت ارضی ایران نیز مینامد. مگر همین هفته مجری صدا و سیما , امنیتی ترین نهاد تبلیغاتی جمهوری اسلامی به زبان پارسی و هویت ملی ایرانیان نتاخت!؟ آیا فکر میکنید بدون اجازه سپاه و وزارت اطلاعات اینکار انجام شده است!؟

هر که با نوشته ها, سخنرانی ها و برنامه های رادیو تلویزیونی من آشنا باشد میداند که به عنوان یک پادشاهی خواه میهن پرست برایم تمامیت ارضی ایران ورجاوند است و حتی به فدرالیست ها لقب تجزیه طلب خجالتی را نیز داده ام.

به شما میهن پرستان گرامی پیشنهاد میکنم با دقت به ادبیات این پان قاسمیست های خجالتی صفوی گرا در رسانه ها توجه کنید. به یاد داشته باشید که آنها زهر را در میان خوراک دلخواهتان پنهان میکنند. آیا متوجه نشده اید که در میان جاوید شاه گفتن های دروغین این افراد و نمایش مبارزه با با تجزیه طلبانی که از دید من ساخته و پرداخته خود رژیم اسلامی هستند, “یواشکی” رگه هایی از ادبیات “دفاع مقدس”, حمایت از جنگ طلبی های خمینی, توجیه جنایات سپاه در سوریه و یمن و دیگر تبلیغات رژیم سبز و زرد و بنفش بیرون میزند؟!

مارپیچ سکوت را پایان دهید. از خواب بیدار شوید. گذشتمان را دزدیدند, امروزمان را چاپیدند, نگذارید ایندمان را نیز در روز روشن “بی بی سی خور” کنند!

از عجایب روزگار این است که همان رسانه های لندنی که حمله به زبان پارسی, هویت ملی و تمامیت ارضی را سالهاست با پول بیگانگان خبر رسانی نامیده اند, همان خبرنگاران اصلاح طلب و مدیران جهان وطن توده ایشان امروز مهمانداران همین صادراتی های تا چند سال پیش جمهوری خواه میباشند!

صفویان نماد ملی گرایی ما نیستند!

برای دفاع از تمامیت ارضی ایران نیازی به قتل عام ها و جنایات هولناک قزلباشان صفوی نداشتیم!

همانگونه که بنگاه های تبلیغاتی جمهوری اسلامی جنایات قاسم سلیمانی و شرکا را دفاع از مرزهای ایران و دخالت در سوریه و یمن را قدرت و اقتدار مینامند, این افراد نیز آرزوی جلال و بزرگی ایران را با دکترین شیعه صفوی ادغام کرده, موجی از فاشیسم و تبلیغ جنایت و کشتار را با سو استفاده از احساسات مردم ایران بخصوص جونان زجر کشیده ایران را راه اندازی کرده اند!
صفوی گری فاشیستی خشن و متعصبی که از دید من ایرانگرای پادشاهی خواه همان ادامه راه پان قاسمیسم و ناسیونالیسم شیعه جمهوری اسلامی میباشد!
در راستای شیعه صفوی و تاثیر آن در تجزیه ایران در چندین برنامه تلویزیونی سخن گفته ام که در اینجا دو نمونه از آنها را قرار میدهم:

شیعه و تجزیه ایران – مسعود صدر – خسرو فروهر:

صفویه و آخوند های شیعه عاملین اصلی تجزیه ایران – خسرو فروهر در کانال یک:

آیا دولتهایی که بودجه آن تلویزیون ها را مستقیم وغیرمستقیم تامین میکنند, خواستار تجزیه و نابودی ایران نبوده و نیستند؟ آیا برای شما تعجب آور است که آن رسانه‌ها این صفوی گرایان را دعوت ولی بایکوت ازادیخواهان ملیگرا را همچنان ادامه میدهند؟

هواداران ناسیونالیسم شیعه همانگونه که جمهوری اسلامی جنایات هم پیمانان خود در یمن را با جنایات عربستان سعودی توجیه میکند, قتل عام های هیتلر مانند صفویان را با جنایات عثمانیان توجیه میکنند, گویی ناسیونالیسم ایرانی کوروش نداشته و ما نیازمند به تقلید از جنایات سلطان محمد عثمانی و فرزندانش بوده ایم! اینها قتل عام های میلیونی قزلباشان صفوی, سربریدنها, تجاوز به کودکان و زنان آنهم به شکلی گسترده از مرزهای هندوستان تا آسیای صغیر و قفقاز را به بهانه اینکه آنها ایران را یکپارچه کردند, فقیهانه مشروعیت میبخشند! ازدید من مکتب پهلویسم وناسیونالیسم ایرانی ازهرگونه جنایت, آدم کشی و نژاد پرستی بدوراست.
هرگز دینمان را به قهرمانیهای سربازان و سرداران بزرگ تاریخ ایران انکار نکرده ام, در بیشتر از شاید دو هزار برنامه رادیویی و تلویزیونی خود بارها و بارها از آنها یاد کرده و ستایش خود را بیان کرده‌ام. اما از دید من شاعران, فیسوفان و دانشمندان  بزرگ ایران بوده اند که این سرزمن اهورایی را درهزاره ها مشعلدار تمدن بشریت کرده و  نقش بزرگی در نجات ایران ما ازنابودی داشته اند.

مینیاتورهای شاهنامه طهماسبی زیبایند ولی روح فردوسی در آنان نیست!

این نظامی گنجوی بود که در هنگامه پراکندگی ایران چنین سرود:

همه عالم تن است و ایران دل

نیست گوینده زین قیاس خجل

چون‌که ایران دل زمین باشد

دل ز تن به بود یقین باشد

نظامی گنجوی ها و فردوسی ها چاقوکشان شیعه صفوی نبودند! دزدی صفویان از آنها من را به یاد کوروش دوستی یکشبه احمدی نژاد میاندازد!

رستم پهلوان و مرزبان بزرگ ایران زمین در شاهنامه مانند شاه اسمائیل صفوی از جنازه بیگناهنان پشته نمیساخت! آرش کمانگیر جانش را برای ایران داد نه برای فلان صوفی تاجدار! در کجای شاهنامه تجاوز به کودکان خردسال نامش پهلوانیست!؟

کافیست نگاهی به کتب تاریخی درباره دوران صفویان نوشته شده توسط خود شیعیان مانند جهانگشای‌ خاقان,‌ عالم‌ آراء صفوی‌, روضه الصفويه و غیره بیاندازید. چگونه این افراد به خود این جسارت را میدهند که از جنایات صفویان پدافند کنند!؟

چرا این فرزندان مرشد جنایتکار اسماعیل صفوی از فرار شاعران و اندیشمندان ایرانی, از پایان رشد خرد و اندیشه در دوران صفوی سخنی نمیگویند!  همانگونه که جمهوری اسلامی از باقیمانده پهلوی ها و دیگران میدزدد, معماری و هنر دوران صفوی به هیچ وجه ریشه از خود آنان نداشت!  اتفاقا هرچه دوران صفوی بیشتر طول میکشد تکرار و تکرار و تکرار بیشتر میشود! سبک هنری ایران همواره پویا بود, اما از میانه صفویان تا پهلوی ها و ظهور ادبیات مدرن و هنر نو, دیگر نه رومی داریم و نه حافظ! بدعت و پویایی چه شد؟ خردمندان روشنگرای ما خیام و رازی چه شدند؟ امیدوارم از ملا صدراها برایم مثال نیاورید که طاقت تبلیغات حوزوی را ندارم!
آنزمان که پس از حمله اسکندر گجستک, حمله تازیان, ترک تازی ها و حمله مغول کشور ما متلاشی و اشغال شده بود, این حس ایرانی بودن, این فرهنگ ایرانی بود که ما را به هم پیوند میداد.

سامانیان و دیگر سلسله های غیر شیعه هم حکومت های ملی بودند زیرا شیعه ستون ملیت ما نیست!

در پایان کار این فاشیست ها به جایی میرسد که سلسله هایی مانند سامانیان را که حتی وجود شاهنامه را تا حد زیادی شاید به آنان مدیون باشیم, سامانیانی که سرزمین های کاملا ایرانی بسیاری را حتی در فرا رودان و خراسان بزرگ و افغانستان امروز از چنگ بیگانگان نجات داده بودند, را ناجی ایران نمیدانند و حتی آنان که سامانیان را ملی مینامند را مسخره میکنند:

حجت کلاشی پان ایرانیست نما:

سرزمین های آسیای میانه, افغانستان, بخشی بزرگی از پاکستان, آسیای صغیر, خلیج همیشه فارس و عراق همانا به گفته استاد محمد محمدی ملایری دل ایرانشهر و بسیاری دیگر جزوی از ایران بزرگ بوده اند, اینکه امروز با ما نیستند دلیل بر آن نیست که حکومت های ایرانی تباری مانند سامانیان را حقیر و غیر ملی دانسته ولی صفویان و قزلباشان آدمخوار خون آشامشان را که با جنایاتشان بانی تجزیه مناطق غیر شیعه بسیاری از ایران شدند را قهرمانان نجات تمامیت ارضی بنامیم!

اکنون میتوانید به برخی از اسناد توهین ها و تحریفات تاریخی این قزلباشان نوین نگاهی بیفکنید:

علیرضا کیانی از فرشگرد:

++++++

در پاسخ علیرضا کیانی در قسمت کامنت ها این ویدئو را قرار دادم:

در پاسخ به اعتراضم به پدافند آقای علیرضا کیانی که در تلویزیونهای لندنی که من و یاران باسابقه پادشاهیخواه بسیاری در آنها بایکوت هستیم, بارها به عنوان نماینده طیف پادشاهی دعوت شده است, آن هنگام که از پویایی علم تاریخ و نگاه جدید بسیاری از تاریخ پژوهان به جنایات صفویان و شیعه گری سخن گفتم و اینکه هویت ایرانی نیازی به جنایات صفویان نداشته است, سیلی از توهین ها از سوی آن دسته خاص آغاز شد که من را به بیسوادی, دشمنی با خاندان پهلوی و حتی تجزیه طلبی متهم کردند. دو نمونه را در اینجا نشان میدهم:

حتی یکی از حامیان این دارودسته قزلباشان سایبری با  تحریف سفرنامه مازندران و حذف بخش انتقادات رضا شاه بزرگ از صفویان و با  نشان دادن فقط نکات مثبت آن, هرگونه مخالفت با صفویان را مخالفت با خاندان پهلوی نامید:

هنگامی که برایش صفحه سانسور شده را در پاسخ فرستادم:

دو ساعت پس از آن با حذف دلیل اعتراض من ورق را برگردانده و من را محکوم به دستکاری کرد. آری این چنین است تقیه در شیعه صفوی!

از اینکه نوشته من را تاکنون همراه بودید سپاسگزارم.

با مهر,
خسرو فروهر,نهم اردیبهشت ماه ۲۵۷۹ شاهنشاهی ایرانی

این نوشته در نوشته ها ارسال و , , , , , , , , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 دیدگاه دربارهٔ «صفویگری, ناسیونالیسم شیعه و پان قاسمیسم»

  1. علیرضا می‌گوید:

    با درود خسرو جان ممنون از زحماتی متحمل میشی در این نبرد رسانه‌ای نا برابر ،من شخص با سواد نیستم ولی از موقعی به شما جناب ستوده ‌ دیگر ایران دوستان رو دنبال می‌کنم،همان قدر که به تاریخ ایران نگاه میکنی ‌وطن پرستان. زیادی رو میبینی از بخت بد خاینینی رو میبینی که دنیا به خود ندیده.زدودن این دین تازی از این سرزمین کاری بس دشوار که همین خایینین وطن از همین استفاده سیاسی میکنن و در این زمان حساس یاد صحبت شما میافتم که از ماهی گیری صحبت میکردید از عموی خود،وتحزیه طلبی را مقایسه با از دست دادن قدرت میدانستی که اگر براندازان واقع گرد هم آیند ،می‌شوند دغدقه ج.اسهالی واین به نظر من اشکالی هست که ما باید در حل آن کوشا باشیم.
    به هر روی من سپاس گذارم از روشنگرهای شما و زحمات بی وفقه که میدانم کار بس دشوار هست
    پاینده باشی
    جاوید شاه
    جاوید خاندان ایران ساز پهلوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.