جستار دیگری از استاد گرانمایه، کدبان
فتوا با خرد انسان سازگار نیست
اگر بینش ِ همگان، به پدیدهای زهراگین و زشت آلوده بشود، روشنگران هم آن زهر و زشتی را ندیده میگیرند. در درازای زمان زهر و زشتیی آن پدیده در زندگانیی مردم آمیخته میگردد. هر زشتی و ناخوشی که در زندگانیی مردم آمیخته بشود بخشی از زیباییها و خوشیهای جامعه به نیستی میگراید.
مردمانی، که با زشتی و پستی خو بگیرند، ناخواسته از زشتکاری و پسماندگیی دیگران هم آزرده نمیشوند. بر چنین مردمانی، همیشه، زشتکاران و ستمگران حکمرانی میکنند. مردمان ِ ستم پذیر به دروغ پناه میبرند. در جامعهی پناهندگان ِ دروغ هیولای ترس بر همگان سایه میافکند و مردمان، در نازندگی، زیست میجویند.
والیان ِ اسلام، خرد و وجدان ِ پیروان را در تاریکسرای ایمان به بند میکشند و پیروان را، به ابزاری ستمگر، دگرگون میسازند. شریعتمداران، به مانند خرچنگی زهرآگین، بر پشت پیروان سوار و بر آدمیان ستم میرانند. افزون بر این، پیروان با خاکساری و پستی، از این خونآشامان، درخواست حکم میکنند.
کسانی که خرد و وجدان خود را به شریعتمداران بسپارند، آنها ننگ و نام یا زشتی و زیبایی را نمیشناسند.
در شریعت اسلام، الله مسلمانان را از علق (خون ِ گندیده) یعنی نابخرد خلق کرده است. آنها توان ِ شناسایی خوب و بد را ندارند. از این روی آنها از سوی شبانی به نام فقیه یا مفتی رانده میشوند. مفتی، که خردش در ایمانش سوخته است، برای مسلمانان ِ با ایمان، فتوا میدهد، پیروان هم محکوم به اجرای اوامر آن خردسوخته هستند.
کسانی که حکم فتوا را، به گونهای، میپذیرند، آنها به کردار پدیدهی خرد را در انسان رد میکنند. این مسلمانان از بودن ِ مفتی، که او فتوا میدهد، ننگ ندارند. زیرا آنها خود را هم نادان میدانند.
نمونه:
در همین دوران، که هر مسلمانی هم خود را آگاه میپندارد، یک خوانندهی ایرانی در آوازش به پسماندگی و درماندگیی حکومت اسلامی و تاریک اندیشیی مسلمانان ایران اشاره کرده است. در پی آیند ِ این آواز برخی از مسلمانان ِ با ایمان، که چهرهی زشت ِ خود را، در آیینهی سخنان این خواننده دیدهاند، سخت برآشفته و حکم ِِ او را، از آخوندی فرومایه تر از خود، درخواست کردهاند.
این آخوند هم، که مانند همهی والیان اسلام تشنه به خون ِ جوانان ِ ایرانی است، خوانندهی گستاخ را مرتد خوانده و راه را برای کشتن او باز کرده است. بیشترین روشنفکران و آزاداندیشان، این حکم را نادرست و ناجوانمردانه دانستهاند و از آزادگیی این خواننده پشتیبانی کردهاند.
در این جا سخن از آزادیی دیدگاه و اندیشه نیست. سخن از خونآشام بودن ِ خلیفهی الله هم نیست. سخن از این است که شریعت اسلام خرد ِ مسلمانان را میسوزاند و از آنها جانوری پستتر از گوسپند میپروراند. زیرا هر جانوری توان و هوش آن را دارد که او بتواند، برای زندگانیی خودش، خوب و بد را شناسایی کند.
هیچگاه دیده نشده است که جانوری، در هر پستی که باشد، به فتوای درندهای نیاز داشته باشد.
اگر اندکی ژرفتر به داستان ِ فتوای آدمکشان بیندیشیم، شاید بتوانیم نابخردیی مسلمانان را به روشنی ببینیم. خون آشامانی که پسماندگیی خود را از زبان یک خواننده شنیده و از نادانیهای خود به خشم آمدهاند خود را پستتر از آن میدانند که بتوانند در پیرامون ِ پدیدهای اندیشه کنند.
پس این نابخردان از گرگهایِ گله دار میخواهند تا حکم گستاخیی خواننده را به آنها امر کند.
آن آیت الله که، در برابر این همه گوسپند، خود را شبان میپندارد، برای خشنودیی الله و ترساندن ِ گستاخان و از همه زشتتر برای نشاندادن ِ نیروی چوب بدستان ِ گله دار، نه تنها این خواننده را مرتد مینامد وآنکه او کسانی را سزاوار ِ مرگ میشمارد که آنها دروغهای والیان ِ اسلام نپذیرند.
باید اشاره کنم که در شریعت اسلام مسلمانی را مرتد مینامند که به توحید یا به نبوت شک کرده باشد، یعنی "الا اله الا الله" را یا رسالت محمد را رد کند. مسلمانان ِ سنی، به درستی، بنیاد امامت را دروغ و شیعیان را مشرک میدانند، آنها از دیدگاه شیعیان مرتد شمرده نمیشوند.
به هر روی از دیدگاه آزادگان:
مسلمانانی که از اوامر مفتی، یعنی از فتوا، ننگ ندارند، به راستی کوراندیش هستند. زیرا آنها یک آخوند را، که در پسماندههای اسلام فرو رفته است، عالم بر همه چیز میپندارند، از این هم ننگینتر، آنها اوامر او را، کورکورانه، انجام میدهند.
کسی که از آخوند فتوا میخواهد یا او شیاد است، که میخواهد از نادانیی مسلمانان به کژی سود ببرد، یا خود او هم خردسوخته است که از نابخردی خود را پستتر از یک جانور میداند.
آن کس که فرمان ِ کشتن را میپذیرد و در انجام آن میکوشد " گر چه آدم مینماید گرگ هست" او از آدم بودن به ابزاری خونریز دگرگون شده است. او مسلمانی است با ایمان که از سرشت آدمی چیزی در وجودش نمانده است.
گر چه در شریعت اسلام مسلمانان همه عبد یا بردهی الله هستند و باید کورکورانه اوامر الله را انجام دهند، با این وجود شبانی هم با چوبدستی بر آنها گماشته شده است که پیش آمدهای تازه یا ناگهانی را به سود ِ اسلام و به زیان گوسپندان برگرداند.
احکام شریعت، چندان گسترده نیستند، هر مسلمانی میتواند آنها را در کمتر از یکسال فرا بگیرد. با این وجود والیان اسلام همین اندک هوش را هم از مسلمانان گرفتهاند و آنها را با ریسمانیِ دروغ به فقیهی بند کردهاند. مسلمان با هر دانشی که آموخته باشد باید احکام شریعت را از یک فقیه دریافت کند.
زیرا احکام شریعت تا آن اندازه پسمانده هستند که هر کودکی هم میتواند به پستیی آنها پی ببرد. این است که آخوندی باید، با دروغ و شیادی، با تفسیر، پسماندگی و زشتیهای شریعت را بپوشاند. شگفتی در این جاست که مسلمانان هم، با هر دانشنامهای که داشته باشند، باور دارند که همهی مردم نفهم هستند و هیچکس نمیتواند، بدون ِ عمامه، احکام و حکمت الهی را بفهمد.
درست است که والیان اسلام نمیتوانند همهی پیروان را فقیه و مجتهد کنند. ولی آنها به درستی توانستهاند همهی پیروان را نادان بپروانند. اگر این پیروان نادان پرورده نشده بودند که یک آخوند ِ خردسوخته نمیتوانست خوب و بد را به آنان امر کند و آنها هم گوسپندوار اطاعت کنند.
مردو آناهید
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانند گان: MarduAnahid@yahoo.de