رسانه های حکومتی: یکی از مواردی که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، خاطرهی رهبر معظم انقلاب از شهید نواب صفوی است؛ آیت الله خامنهای در طول عمر گرانمایهی خود تنها یکبار نواب صفوی را در سن ۱۳ یا ۱۴ سالگی و ایام نوجوانی از نزدیک دیده است.
خاطرهای که ایشان از سفر سیدمجتبی نواب صفوی به مشهد نقل میکنند، مربوط به سال ۳۱ یا ۳۲ هجری شمسی است و این در حالیست که رهبر معظم انقلاب ابراز عقیده میکنند: «اولین جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما نواب روشن کرد».
در ادامه، خاطرهی جالب رهبر معظم انقلاب را میخوانید:
نواب یک سفر آمد مشهد. برای اولین بار نواب را آنجا شناختیم و فکر میکنم که سال ۳۱ یا ۳۲ بود. ما شنیدیم که نواب صفوی و فداییان اسلام آمده اند مشهد و در مهدیه عابدزاده از آنان دعوت کرده بودند. یک جاذبه پنهانی مرا به طرف نواب میکشاند و بسیار علاقه مند شدم که نواب را ببینم. خواستم بروم مهدیه ولی نتوانستم بروم چون مهدیه را بلد نبودم. یک روز خبر دادند که نواب میخواهد بیاید بازدید طلاب مدرسه سلیمان خان که ما هم جزو طلاب آن مدرسه بودیم. ما آن روز مدرسه را آب و جارو و مرتب کردیم. یادم نمی رود که آن روز جزو روزهای فرا موش نشدنی زندگی من بود.
مرحوم نواب آمد. یک عده هم از فداییان اسلام با او بودند که با کلاهشان مشخص میشدند. کلاههای پوستی بلندی سرشان میگذاشتند و با آن مشخص میشدند. اینها هم دور و برش را گرفته بودند و همراه با جمعیتی وارد مدرسه سلیمان خان شدند. راهنماییشان کردیم و آمدند در مدرس مدرسه که جای کوچکی بود نشستند. طلاب مدرسه هم جمع شدند. هوا هم گرم بود. تابستان بود ظاهراً یا پاییز، درست یادم نیست. آفتاب گرمی بود. ایشان هم شروع به سخنرانی کردند .
سخنرانی نواب یک سخنرانی عادی نبود. بلند میشد و میایستاد و با شعار کوبنده و با شعاری شروع به صحبت میکرد. من محو نواب شده بودم. خودم را از لابلای جمعیت به نزدیکش رسانده و جلوی نواب نشسته بودم. تمام وجودم مجذوب این مرد بود و به سخنانش گوش میدادم و او هم بنا کرد به شاه و به دستگاههای انگلیس و اینها بدگویی کردن. اساس سخنانش این بود که اسلام باید زنده شود. اسلام باید حکومت کند واین کسانی که در راس کار هستند اینها دروغ میگویند. اینها مسلمان نیستند و من برای اولین بار این حرفها را از نوا ب صفوی شنیدم و آنچنان این حرفها درون من نفوذ کرد و جای گرفت که احساس میکردم دلم میخواهد همیشه با نواب باشم. این احساس را واقعا داشتم که دوست دارم همیشه با او باشم .