روزنامه بهار: اگر چه مدافعین طرح تقسیم استان گستردگی استان را دلیل اصلی عدم توسعه میدانند و تقسیم استان خراسان را نمونهای موفق از این دست اما در گام نخست میبایست توجه داشت که اولاً یکی از مهمترین موانع بر سر این تقسیم فضای قومیتی و نیز مذهبی موجود در سیستان و بلوچستان است که متمایز مینماید آنرا با خراسان و نیز توجه بر تفاوتهای جغرافیایی،فرهنگی،اجتماعی دو استان این قیاس را مع الفارق خواهد نمود.
باید در نظر داشت که ایلام و کهکیلویه و بویراحمد جزء مناطق محروم و کمتر توسعه یافته هستند و در زمره کوچکترین استانهای کشور نیز چه از لحاظ جمعیت و یا وسعیت؛ تهران نیز وسیعترین و پرجمعیتترین آنهاست بنابراین نمی توان وسعت و جمعیت را مولفههای توجیه پذیر در محرومیتها عنوان نمود در غیر اینصورت با این لحاظ میبایست تهران کم برخوردار میشد و ایلام و کهکیلویه و بویراحمد و لرستان و امثالهم جزء استانهای توسعه یافته!نباید فراموش کرد که در سال ۱۳۵۷ بخشهایی از استان بلوچستان و سیستان به استانهای هرمزگان و کرمان واگذار شد حال پرسش اینجاست که آیا مناطقی چون رودبار،قلعه گنج، زهکلوت از آن سو جاسک، سیریک، لیردپ و بشاگرد با انتزاع از بلوچستان و سیستان توسعه یافتهتر شدند؟
اتفاقا همچنان داغ محرومیت بر پیشانی این مناطق بلوچ نشین کرمان و هرمزگان نه تنها حک شده بلکه نسبت به مناطق سیستان و بلوچستان فعلی محرومیتها مضاعفتر است و درد فقر نیز نمایان تر. به هر روی بهتر است دو نماینده پیگیر تقسیم استان با تلاش در تغییر نظام بودجه ریزی و اولویتگذاری تخصیصها بر مبنای مناطق توسعه نیافته،تغییر در تمرکز اداری و استقرار ادارات کل در دو مناطق سیستان و بلوچستان،ارتقاء ادارات کلیدی به ادارات کل و مواردی از این دست نسبت به جبران عقب ماندگیها تلاش نمایند چرا که به استناد گفته وزیر کشور در صحن علنی مجلس مورخ۱۱ مهرماه ۹۶:تجربهای که تاکنون حاصل شده گویای این است که خیلی از تقسیماتی که در کشور به وقوع پیوسته در عمل نتوانسته مشکلات را برطرف و اهداف را تقویت کند.