پیام شاهزاده رضا پهلوی در مورد اعدام ها
پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت آغاز سال تحصیلی ۹۰ – ۱۳۸۹
.هم میهنان آزاده و سرافرازمپس از پشت سرگذاشتن فراز و نشیب های بسیار در راه مبارزه با حکومت جهل و تاریکی امسال درحالی به پیشباز اول مهر می رویم که دانشگاهیان و فرهنگیانمان در بندند و دزدان و قاتلان جوانان مان آزاد.
ولی آنچه مرا به آینده خوش بین و امیدوار می ســازد، دیـدن دل های مشتاقِ آزادی نسل آینده ساز میهنم است که همچنان استوار و پا برجا برای افروخته نگاه داشتن شمع فردایی روشن پا به سنگر دیرینۀ آزادی خواهی می گذارند و در غیاب استادان دلسوز و هم رزمان اسیر در چنگال استبدادشان ترس را هرچه بیشتر بر دل های سیاه و مغزهای عاری از دانشِ دین فروشان میهن ستیز خواهند نشاند و حکومت جهل و خرافه که در طول سی و دو سال گذشته با کژاندیشی و اِعمال زور و خشونت قصد در سرکوب کردن هرگونه صدای مخالفی را داشت، یک بار دیگر بر خود خواهد لرزید و صدای لرزشش را جهانیان خواهند شنید.
نظامی که با حمله های شبانه به خوابگاه دانشجویان بی پناه و یورش های گاه و بی گاه به آنان قصد در نشان دادن صلابت و قدرت خود را داشت و چه حقیرانه این سودای خام را در سر می پروراند.رژیم حاکم با شعارهایی همچون تحصیل رایگان و عدم تبعیض جنسیتی در جامعه سایۀ شوم خود را بر ایران گستراند و وقاحت را به آن جا رساند که با دیدی پس گرا و غیر انسانی مانع از ادامۀ تحصیل هم وطنان دگراندیش ما شد و به جای پـرداختن به نخبـه یابی و استعداد پروری، محور فعالیت های خود را بر پایۀ تفکیک جنسیتی و جداسازی دانشجویی بنا نهاد و فضای دانشگاه را با تاسیس انجمن های اسلامی و حراست تبدیل به فضای پلیسی نمود.استادان و آموزگاران فرهیختهدر شرایط حساس کنونی که حکومت مذهبی فاشیستی تنها با جسد بی جان خود، آخرین روزهای حیات ننگینش را پشت سر می گذارد، شما آموزگاران و اساتید شریف ایران زمین هستید که بـا آموختن درس آزادی و آزادگی به جویندگان عـلم و انـدیشه، بابک ها را تربیت می کنید تا به کارزار ضحاکان ماردوش زمان روند و نام پلیدشان را برای همیشه از تاریخ سرزمین کورش پاک کنند.
در محضـر شما معلمان واساتیـد پاک طینت است که کودکـانمان هویت ایرانی خود را پیدا می کنند و درس شجاعت و مبارزه را برای ساختن فردایی آباد می آموزند.در دورانی که حکومت جهل و تزویر قصد تحریف و از بین بردن تاریخ چند هزاره ای مان را دارد، بر شماست که بــا روشنگــری و صداقت گذشتـۀ حقیقی اجــدادی مان را برای آینده سازان کشور تصویر نمایید.فرهنگیان و دانشجویان عزیزمامروز در شرایطی که حاکمان نامشروع سرزمین مادری قصد شکستن قلم را دارند تا که فریاد حق خواهی و آزادی طلبی شما خاموش شود، شروع دوبارۀ فصل علم و دانش فرصتی فراهم خواهد آورد تا خواب باطل زورگویان و استعمارگران را حرام نمایید و با قدم گذاردن در مسیر صحیح آگاهی و مبارزه با فرهنگ دروغ و خرافه گرایی راه یاران دبستانی خود را ادامه دهید.شکی ندارم که پیروزی بر سیاهی و جهل با همت و تلاش شما جوانان برومند، در پرتو نور دانش استادان و آموزگاران فرهیخته و میهن پرست ایران زمین محقق خواهد شد و آن روز دور نخواهد بود.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی اول مهرماه
۱۳۸۹P.O. Box 341907, Bethesda, MD 20827, U.S.A.Tel: 301-765-7007 Fax
301-765-7009rpsec@rezapahlavi.org http://www.rezapahlavi.org
اول مهر ماه ۱۳۸۸
به نام خداوند جان و خرد
هم میهنانم،
سال تحصیلی نوین در حالی آغاز می شود که ملت ایران سوگوار بهترین فرزندان اش است. سوگوار نداها و سهراب ها، سوگوار ترانه ها و مهدی های اش، سوگوار دختران و پسران شیر=D 8ل و خردمندی که با آنکه هنوز در آغاز راه آموزش بودند، اما تنها و تنها با ایستادن بی قید و شرط شان در برابر ستم و نادانی، تنها و تنها با نه گفتن شان به دیو خشم و آری گفتن شان به ایزد مهر، بزرگ ترین درس ها را، نهایت دانایی را، به ما، و به جهان، آموختند: آزادگی! پس به جاست که در آستانه ی این فصل یادگیری، هنر به یاد آوردن را از یاد نبریم و نام آن جاودانان سپند را، بزرگ بداریم: بر روان پاک کایک شان، درود می فرستیم. دانش آموزان، دانش جویان، فرهنگیان،
ایران ما دوران های تاریکی بسیاری را از سرگذرانده است، دوران هایی که چون امروز، در یک اشغال فرهنگی و تمدنی تمام عیار به سر می برده است. در چنین دوران هایی بوده است که ابن مقفع های مان را در تنور خلیفه سوزانده اند، حلاج های مان را، تا که اسرار هویدا نکنند، به دار خشک اندیشی و پی ورزی آویخته اند، و سهروردی هامان را، د ر زندان های دروغ باوران، به قتل رسانده اند. آری، بر ما، رنج دوران ها رفته است، با این حال اما، همواره ایستاده ایم، و به مرگ نه، و به زندگی، آری گفته ایم.
آموزگاران، استادان، و پژوهشگران عزیزم،
به خوبی آگاهم و می دانم که چگونه، بار غم نان بر دوش های شما سنگینی می کند، می دانم که شکستن قلم های تان را هنر می شمارند، می دانم که ولی فقیه بار دیگر دندان تیز کرده است تا قلب دانش را =D 8ز سینه ی آبی این سرزمین برون کند و خرافه را جایگزین خردگرایی کند و فلسفه و دانش های انسانی را تا سطح علوم خفیه و اوراد غریبه پائین کشد، با این حال اما، فراموش نکنید که همه ی این ها، نعره های برامده از افسردگی دیوی رو به مرگ بیش نیست؛ هر روز که می گذرد، از حجم تاریکی کم، و بر بار روشنایی افزوده می شود.
عزیزانم،
دبیرستان در فرهنگ ما، که دبستان و دانشگاه نیز برایندی از آن هست۸ ۶د، همواره جای آموزش راستی و نیکی و پرهیز از دروغ و بدی بوده است، نظام اهریمنی ولی فقیه اما، با پیروی از طبیعت وارونه و سنت راستی ستیزانه اش، کوشیده است که دروغ را جایگزین راستی، و بدی را جایگزین نیکی گرداند و از این طریق، سامانه ی ارزشی فرهنگ کهن ما را، دچار اختلال درونی و تناقض کند. از این رو، روشن است که اول مهر ماه، که روز تجدید پیمان اهل دانش و فرهنگ با روشنایی و خرد است، برا۸ C متولیان تاریک منشی و نگون اندیشی، برای نگهبانان دشت های بی فرهنگی، کابوسی مرگ آور باشد. کمر این نظام دوزخی، که از روز نخست برای کشتن دانش و شکستن اندیشه آمد، تا که در فقدان دانایی و آزادی، دولت ضحاک را برپا دارد و تاریکی و خشم را بر ایران ما چیره کند، در نهایت به دست خود اهل خرد، یعنی در دانشگاه است که شکسته خواهد شد.
هم میهنانم،
نظام ولایت فقیهی که امروز بر سرزمین ما چیره۲۰شده است، برایند همه ی وارونه اندیشی ها و کژ کرداری های تاریخی ماست. این نظام نامقدس، همه آنچیزی را نمایندگی می کند، که با نخ جهل و با سوزن زور، به تاریخ ما کوک زده شده است؛ حکومت دینی، به عنوان وصله ی ناجور، وارونگی ایران و ایرانی ست، و امروز بر ما فرزندان راستین کوروش است، که به یاری خرد ِ روشنگر، کژی ها را راست کنیم، و وارونگی ها را، باز آراییم.
ایرانیان،
ایران، گهواره ی خ۱د، سرزمین روشنگری و احترام به طبیعت، و بوم اندیشه های شاد است. ایران همان سرزمینی ست که روزی در جندی شاهپورهای اش، پژوهشگرانی از چهار سوی جهان برای کسب دانش و داد و ستد بینش گرد هم می آمدند، ایران همان سرزمینی ست که روزی تیسفون اش پناهگاه بزرگ ترین فیلسوفان فراری اروپا بود، ایران همان سرزمینی ست که دانشمندان نیک اندیش اش نخستین دانشنامه ی جهان بشری را پایه گذاری کردند؛
هم م هنانم،
به راستی که برای چنین سرزمینی که همواره مهمان دار دانش و میزبان گشاده دست دانشمندان بوده است، مایه ی شرم و سرافکندگی است که امروز در اش، در آستانه ی هزاره ای نوین، نه تنها اندیشیدن جرم باشد و جای اندیشه ورز در زندان، بلکه حتا نوادگان همان فیلسوفان فراری دیروز را نیز، بطور غیابی در دادگاه محکوم کنند و افکار شان را، به جوخه ی اعدام سپارند. به تیغ سپردن و تبر آجین کردن ا۸ ۶دیشه و اندیشه ورز، این است آن سنت ننگینی که خمینی پایه اش گذاشت، و امروز، خامنه ای، بر ژرفنای پلیدی های اش می افزاید.
فرهنگیان،
اشغال فرهنگی و تمدنی با خود مقاومت فرهنگی و تمدنی نیز می آورد. فردوسی ها و خیام ها، بیرونی ها و ابن راوندی های ما، قله های سنت مقاومت در برابر بیگانگان اند. امروز این بر همه ی اهل فرهنگ است که سنت مقاومت را به فرزندان میهن بیاموزند و اجازه ندهند که ضحاکان زمان، بر سفره ی مغز جوانان این سرزمین کهن بنشینند. ترانه های خیام و سرودهای فردوسی پادزهر سم مهلکی اند که نظام ولایت فقیه و سنت تاریک اندیشانه ای که بر آن استوار است، به زور، در کام فرهنگ و تمدن ایرانزمین فروریخته اند؛ به آن آتشی که هیچ گاه در دل هیچ یک از ما نخواهد مرد ایمان داشته باشیم و مشعل خردی را که فردوسی ها و خیام ها در برابر تازش تاریک اندیشان نگه اش داشتند و نگذا تند که خاموش شود، در چهارگوشه ی میهن، بالا بگیریم.
هم میهنانم،
قفل هر دانشی را، با کلید زبان همان دانش باز می توان کرد و قفل هر تمدنی را، با کلید زبان همان تمدن. ایران ما، که در پیوندگاه همه ی فرهنگ ها و در نقطه ی وصل همه ی تمدن ها جای گرفته است، برای پائیدن و بر جای ماندن، همواره راهی نداشته است جز آموختن زبان همه ی تمدن ها، و در پر شکوه ترین دوران های اش نیز، نقش میانجی و مترج م بزرگ تمدنی ای را بازی کرده است، که دست تمدن های دیگر را در دست یکدیگر نهاده است. و اینگونه بوده است که جهان در ایران، همواره صلح تمدنی خود را جسته، و در بسیاری گاه ها نیز، یافته است.
عزیزانم،
اکنون صده هاست که این بازیگر بزرگ تاریخ تمدن، یعنی ایران ما، آنگونه که باید و شاید، دیگر به زبان تمدن خویش آشنا نیست. پرسش این است: در غیاب آشنایی با زبان تمدن خود، چگونه می توان تمدن ای دیگر را به گونه ای بایسته فهمید، و مهم تر از آن، به درون یک گفتگوی تمدنی گام نهاد و از پس نقش میانجی گرانه و صلح آورانه ای که تاریخ بر دوش ما گذاشته است برآمد؟
چگونه می توان پایه های تمدن اروپا، یعنی آتن و روم را فهمید، در حالی که پایه های تمدن خود، یعنی تیسفون و شوش را به خوبی درنیافته ایم؟ چگونه می توان تمدن سترگ چین و یا فرهنگ غنی هند را درک کرد، در حالی که هنوز از درک موزو تاریخ پر شکوه خود برنیامده ایم؟ راست این است که پیشفرض هر گفتگوی تمدنی، نخست، یک گفتگوی درونی با تمدن و فرهنگ خویش است. تنها از گذر شناخت خود است که می توان به شناخت غیر برآمد. پس برای آنکه جهان را بشناسیم، نخست باید که ایران را بشناسیم.
دانش آموزان، دانشجویان، فرهنگیان،
به باور من، ایران ما، به همان اندازه که نمی تواند و در طبیعت اش نیست که در را به روی تمدن ها و فرهنگ ه ای دیگر بربندد، به همان سان نیز نمی تواند و در طبیعت اش نیست که ریزه خوار خوان فرهنگ ها و تمدن های دیگر باشد. عزت نفس ملت کهن ما، چنین امری را برنمی تابد. پس بیائیم و در آغاز این فصل نوین، با یکدیگر پیمانی فرهنگی بندیم، دست در دست یکدیگر نهیم، و ایران مان را باری دیگر از ریشه، باز اش یابیم و باز اش آراییم و باز اش سازیم.
درخت، هر چه کهن سال تر، ریشه های اش تنومندتر، و در باغ پر گل ت مدن ها، کدامین درخت کهن سال تر از درخت تمدن ایران ما؟ زبان های ایرانی را، زبان کوروش ها و داریوش ها، زبان جاماسب ها و بزرگ مهرها را به فرزندان ایرانزمین بازآموزیم و شرایطی را فراهم کنیم، که ایرانی، در هر کجا که هست، مفسر ایران، و صاحب امتیاز تمدن ایرانی باشد. دوام ما، به مثابه ی یک ملت فرهنگی، در این حق و امکان تفسیر نهفته است.
هم میهنانم،
ایران را، در ریشه های اش بجوییم و دو باره، نه با نگاهی رویه نگر، بلکه با چشمی مرکب و ژرف بین، کشف اش کنیم. ما، به عنوان میراث داران یک تمدن مادر و زایا، می توانیم جهان مان را با همدلی و هم اندیشی و هم توانی، از تاریکی به در آوریم و به سوی روشنایی، تندرستی، و شادی برانیم. اگرچه اینک روزهای سختی را پشت سر می گذاریم، اما شکی نداشته باشیم، که پیروزی با ماست.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
هم میهنانم،
آزادی خواهی، داد جویی مهر به همنوع و سر فرو نیاوردن در برابر زور و ستم،همواره از برجسته ترین ویژگی های تمدن ایرانزمین بوده است. جنبش آزادی خواهی امروز شما نیز، که سبزی و خرمی روح ملی را به عنوان نماد آن برگزیده اید،در عین یگانگی و بی همتایی اش، ادامۀ درخشان ترین رویدادهای تاریخ ملی ماست.
ایرانیان،
امروز، ایران ما در یکی از حساس ترین دوران تاریخی اش به سر می برد.و همبستگی، در کنارپافشاری بر والاترین اصول ،همچون مردم سالاری،بردباری، عدم خشونت، و جدایی دین از حکومت،یک ضرورت شمرده می شود. ما،همگی،در یک آزمون بزرگ تاریخی به سر می بریم،و من شکی ندارم که از آن با همدلی و هم اندیشی یکدیگر پیروز و سرفرازتر از همیشه برون خواهیم آمد.
عزیزانم،
جنبش سبز دموکراسی خواهی،از آن یکایک فرزندان آزادیخواه ایران است. این جنبش، جنبشی است فرای این و یا آن پسند سیاسی باور دینی و یا هر امر ویژه و جدا کنندهی دیگر. این جنبش در گوهراش، همانگونه که پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایرانزمین و سرود ملی مرزپر گهر،برایند همۀ تاریخ ماست، چکیده ای، از لحظه لحظهی عرق ریزان روح ملی.
همان گونه که این پرچم به هیچ حزب، گروه یا نظام سیاسی ویژه ای تعلق ندارد،و فارغ از هر باور دینی و جهت گیری سیاسی از آن همۀ ایرانیان است، همان گونه که سرود پرشکوه مرزپر گهر،به هیچ دستۀ عقیدتی و دستگاه فکری ویژه ای تعلق ندارد و سرودی است برآمده از ژرفنای جان یکایک ما،جنبش سبز آزادگی نیز، فصل مشترک همۀ ماست، بی هیچ مرز و استثنایی.
هم میهنانم،
من عمیقا بر این باورم که پرچم شیر و خورشید نشان ایرانزمین،در کنار سرودملی و سبزی جنبش زیبا و پر شکوه شما،می توانند سه ضلع جدایی ناپذیریک مثلث واحد باشند.
هرگز فراموش نکنیم، ما، همگی یکی هستیم و رمز پیروزیمان نیز، نهفته در همین یگانگی است.
ایران را، آبادتر از همیشه، با هم باز خواهیم ساخت.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
2014 Powered By Wordpress, Goodnews Theme By Momizat Team