فیلم مراسم عزاداری در شهر یزد – حتما ببینید
درود
بر دوستان یزدی!!!
این فیلم مراسم
عزاداری امسال هیئت بعثت در شهر یزد است. فیلم را ازشبکه استانی یزد بصورت
زنده پخش میکردند که ناگهان متوجه محتوای آن شده و
آنرا قطع میکنند. سنت های مردمی همیشه برخاسته از جهل و نادانی
نیستند. گاه با شناخت سنت های جامعه میتوان به بهترین وجه در تاریک
ترین دوران
پیام رسانی کرد. مردمی که بظاهر خاموشند، همیشه این چنین کرده اند. مردمی که پیام
خود را با سینه زنی آگاهانه در روزعاشورا فریاد می زنند، قابل تحسین
هستند……..بی شک هر سنتی که به تثبیت دیکتاتورها بیانجامد با جهل و جنایت نسبتی
دارد. ولی خوشا آن مردمی که در اوج جنایتی نهادینه شده در کشورشان از سنت هایشان
بیشترین بهره را میگیرند……….. " دور،
دور دین فروشان است، ای فرمانبران ظلم…دور ظلم ظالمان روزی آخر میشود
هرجا" و می سرایند : "
حکم شکوفه تکفیر… حد بنفشه زنجیر..سهم سپیده تبعید… جای ستاره چاه است…. این
شهر مردگان است…آواز تازه ممنوع… لبهای غنچه آزاد …گل بی اجازه ممنوع…
دارالخلافه آباد…جهل و خرافه آزاد… بیداد پشت بیداد—حرف اضافه ممنوع..این
شهربی هیاهو … دیروز باورت کو؟…شور قلندرت کو؟….بانک ابوذرت کو؟..یک سو
ستاره زخمی…یک سو پرنده در گور…تن های مرده بر خاک….مردان زنده در
گور…حاشا از این تباهی…تا کی شب و
سیاهی؟…" آنها که در تاریکترین شبهای
میهنشان بجای قمه زدن و خواندن نوحه های حکومتی، خطاب به مردم میخوانند
:
" روزعاشورا غروبش، صبح بیداری است برگردید!…باز راه کعبه را انگار گم
کردید بازگردید!"
به چهره ها بنگرید، بیشترشان جوان هستند ..جوانانی که فریادشان را در هر
زمان دیکتاتورها در گلو خفه کرده اند… آنها که نه برای عزاداری بل برای پیام
رسانی گرد هم آمده اند..آنها که نه برای ۱۴۰۰سال پیش که درد امروز مردمشان را
فریاد میزنند…پیامشان را
بشنویم…آری! من به این مردم است که باور دارم! به آنها که از درون سنت ها تیشه
به ریشه جهل و نادانی می زنند و توده ها را بر علیه ظلم ولیان
فقیه می شورانند و بر آتش زیر خاکستر این چنین می دمند. بر آنها
درود! عاطفه اقبال – 20 آذر ۹۱ برابر
با ۱۰دسامبر
فایل پیوست یا لینک زیر:گفتند گل مگویید/این حکم پادشاه است
چشم و چراغ بودن/ روشن ترین گناه است
حکم شکوفه تکفیر/ حد بنفشه زنجیر
سهم سپیده تبعید/ جای ستاره چاه است
این شهر مردگان است/ آواز تازه ممنوع
لبهای غنچه آزاد/ گل بی اجازه ممنوع
دارالخلافه آباد/ جهل و خرافه آزاد
بیداد پشت بیداد/ حرف اضافه ممنوع
گل بی اجازه ممنوع
این سایه باوران را/ ظلمت ز نور بهتر
در دست کوفه سنگ است آئینه دور بهتر
نجوا به چاه اولی/ سر در تنور بهتر
این شهر بی هیاهو/ دیروز باورت کو
شور قلندرت کو/ بانگ ابوذرت کو
این کوچهها علی را/ تسلیم چاه کردند
آیینه را شکستند/ نفرین به ماه کردند
یک سو ستاره زخمی/ یک سو پرنده در گور
تنهای مرده بر خاک/ مردان زنده در گور
حاشا از این تباهی/ تا کی شب و سیاهی
آن روی دیگرت کو