سردار قالیباف خودرا برای ریاست جمهوری برای جایگزینی احمدی نژاد اماده می کند.
در چند روز گذشته، گمانهزنیهای فراوانی را در خصوص تحولات سیاسی پیش رو در ایران برانگیختهاست. خبر اول این است که در حالی که احمدینژاد در نیویورک در گیرودار کشمکشهای سیاسی است، ناگهان اعلام میشود ایران از راهاندازی دومین مرکز غنیسازی خود که تاکنون مخفی مانده بود، پرده برداشت. در تهران تقریبا همزمان با این خبر، به نقل از حسابرسان رسمی اعلام شده است که حسابهای مالی سالهای ۸۲ تا ۸۴ شهرداری تهران(دورهی احمدینژاد) تأیید نخواهدشد. در همین اثنا، در گوشهی دیگری از دنیا، در تهران کمیسیونی تشکیل شدهاست که در کار فراهم کردن مقدمات یک دولت جدید در ایران است را پیگیری می کند ! بر اساس این ادعا، قالیباف جای احمدینژاد را خواهد گرفت. یک فرض اولیه و بسیار محتمل این است که این خبر را ساختگی و برکناری احمدینژاد راغیرممکن بدانیم. در این صورت میتوان حدس زد که سایر اخبار نیز مسیری طبیعی را طی میکنند و هیچچیز شگفتآوری (جز شگفتیهای طبیعی اخبار ایران) در بین نیست. فرض دیگر این است که احتمالی هرچند اندک، بدهیم که بهرهای از واقعیت در این خبر وجود دارد و به اصطلاح فارسیزبانان، چیزکی پشت این چیز هست. در آن صورت این اخبار را چگونه می توان تفسیر کرد؟ خواهیم دید که قطعات این پازل به نحو مشکوکی با هم جور در میآیند. یک سناریو میتواند اینگونه باشد: با بالاگرفتن دامنهی اعتراضات بهخصوص در شهر تهران، مخالفت علما و مراجع تقلید و از همه مهمتر وقایع روز قدس و عید فطر که مهمترین پشتوانههای حکومت یعنی پایهی مذهبی آن را بهشدت با تهدید مواجه کرد، احتمال دارد گروهی از مقامات "راس نظام" به این نتیجه رسیده باشند که ادامهی وضع موجود، ممکن یا به "مصلحت" نیست. سخنان هاشمی در افتتاحیهی مجلس خبرگان و اشارهی او به جلسهی گروهی از افراد "خیرخواه" میتواند موید این احتمال باشد. درحالحاضر یکی از بهترین گزینهها برای حکومت این است که احمدینژاد به دلیلی از قدرت کنارهگیری کند. این دلیل ممکن است شرایط خاص کشور باشد یا بیماری و کسالت، یا استیضاح به دلیل سوء مدیریت یا… اما برای اطمینان از اجرای چنین سناریوهایی، ابزارهای فشار و کنترل نیز لازم است که برملاکردن پروندهی اقتصادی وی در شهرداری میتواند در همین راستا تعبیر شود. هر چند در چنین مواقعی معمولا "نقصفنی هواپیما" به عنوان عملیترین و دمدستترین گزینه،به کمک برنامهریزان میآید. بههرحال برکناری رئیس جمهور ۲۴ میلیونی هرگز نباید به نحوی باشد که شائبه خیانت نظام به آرای مردم را برانگیزد. در گام بعد میتوان تصور کرد که آقای قالیباف به ریاست یک دولت موقت انتقالی منصوب شود. از آنجا که کانون اعتراضات اخیر شهر تهران است و تهرانیها رابطه نسبتا خوبی با قالیباف دارند، او گزینهی مناسبی برای آرام کردن فضا محسوب میشود. پس از یک دوره انتقالی چندماهه، میتوان فرض کرد که در انتخاباتی مشابه انتخاباتهای ریاست جمهوری دههی ۶۰ با حضور دو کاندیدا که یکی از آنها هم در شب انتخابات بگوید به دیگری رای میدهد، موضوع را فیصله دهند.خبر اعلام رسمی تاسیسات هستهای جدید را هم اتفاقا میتوان دقیقا در این چارچوب تفسیر کرد. اگر به یاد داشته باشید پیش از آنکه خاتمی عرصهی ریاست جمهوری را ترک کند، ایران پلمپ تاسیسات هستهای خود را برداشت. این کار باعث شد هزینهی چنین اقدامی به دولتی منتقل شود که عملا دیگر وجود خارجی ندارد. حال آیا به نظر شما میتواند اعلام رسمی وجود تاسیسات هستهای جدید را نشانهای از پایان عمر سیاسی احمدینژاد دانست؟
این مردم دیگر گول این گونه تر فند هارا نخواهند خورد